سفر رئیس جمهوری غنی به آمریکا به تحلیل اکثر محافل سیاسی افغانستان، سفر سادهای نخواهد بود.
افغانستان در چند هفته گذشته، شاهد تغییرات بسیار ظریفی در عرصههای مختلف بود. نیروهای نظامی آن از حالت دفاعی وارد حالت هجومی شدهاند. حملات هوایی نیروهای افغان و گاه ناتو، با دقت بسیار زیادی به تروریستها تلفات وارد میکند. حکومت خراسان داعش، از افغانستان تقریبا برچیده شده است و تمامی اعضای این شاخه از داعش به دولت افغانستان تسلیم شدهاند.
پاکستان، کشوری که در هجده سال گذشته نگذاشت تا آب خوشی از گلوی مردم افغانستان پایین برود، به این نتیجه رسیده است که یک دولت با ثبات در افغانستان میتواند برای پاکستان مفیدتر باشد.
برای اولین بار، یک معامله سیاسی به صورت مستقیم بین دولت افغانستان و طالبان صورت گرفت و گروگانهای دانشگاه آمریکایی در قبال سه تن از فرماندهان طالبان آزاد شدند. البته گزارشهایی هم هست، مبنی بر آن که طالبان تعداد دیگری از افراد وابسته به دولت افغانستان را نیز رها کردهند. و مهمتر از همه، گفتوگوها میان زلمی خلیلزاد و طالبان در قطر از سر گرفته میشود.
اینها همه و همه دست به دست هم میدهند تا پیش فرضها را در مورد پر دستاورد بودن سفر رئیس جمهوری افغانستان به آمریکا، تقویت کند.
دونالد ترامپ بهتازگی گفته است که آمریکا مشغول فعالیت در پیوند با توافق تازهای با طالبان است، که احتمالا برای افغانستان راهگشاتر باشد. به احتمال قوی رئیس جمهوری غنی در سفر به آمریکا با جزئیات توافق تازهای که آمریکا مدعی آن است، آشنا خواهد شد.
آمریکا پس از لغو گفتوگوها با طالبان به این نتیجه رسیده است که مهمترین اصل فراموش شده در مذاکرات قبلی، شریک ساختن حکومت افغانستان در آن مذاکرات بوده است. به همین دلیل، به نظر میرسد که این بار آمریکا جزئیات گفتوگو با طالبان را از حکومت و مردم افغانستان پنهان نسازد.
در این میان، میماند رویکرد طالبان نسبت به مذاکرات صلح و آینده آن. مهمتر از هر چیز، ضمانت اجرایی و تداوم توافق صلح است. واقعیت این است که طالبان در رابطه با مذاکرات صلح با آمریکا دو رویکرد داشتند.
اعضای هیئت سیاسی طالبان و رهبری شورای کویته و پیشاور و دفتر قطر، بیشتر روی رسیدن به توافق صلح از مجرای گفتوگوها تاکید داشتند. اما در سوی دیگر، فرماندهان محلی ساکن در کوههای افغانستان، با هر گونه توافق و گفتوگو مخالف بودند.
به عقیده گروه دوم، همان گونه که آمریکاییها با زور سر نیزه باعث شدند تا طالبان از سراسر افغانستان متواری شوند، امروز هم باید طالبان با همان قوه قهریه قدرت را از دولت افغانستان و آمریکاییها پس بگیرند.
شاخه نظامی طالبان در داخل افغانستان، جنگ را تنها گزینه برای بقای خود میدانند، زیرا بهخوبی میدانند که توافق صلح بیشتر برای رهبری سیاسی طالبان دستاوردساز خواهد بود و شاخه نظامی طالبان، از جمله فرماندهانشان، در خوشبینانهترین حالت، در میان سنگ و کلوخ باقی خواهند ماند و شاید در زندگی شخصی و غیرنظامی ادغام شوند.
در چنین حالتی، برای فرماندهان طالب و نیروهای جنگیشان، تداوم جنگ بیش از هر گزینه دیگری سودمند است. اما در طول یک سال گذشته نیروهای ناتو و افغان با عملیاتهای پیدرپی تقریبا اکثریت فرماندهان طالب را به هلاکت رساندهاند. این وضعیت، فرصت و توان آن را برای بخش سیاسی طالبان ایجاد کرده است که با شرایط مشخص خود، با دولت افغانستان وارد گفتوگو شود.
حتی نمیتوان این احتمال را هم از نظر دور داشت که در سفر رئیس جمهوری غنی به آمریکا، شاید زمینه یک گفتوگوی مستقیم میان طالبان و دولت افغانستان هم از پیش میسر شده باشد؛ چیزی که در سفر قبلی رئیس جمهوری (که سپس لغو شد) قرار بود رخ دهد.
حال با این پیش فرضها میتوان به یک جمعبندی کلی در مورد دورنما و آینده حکومت در افغانستان رسید. جامعه جهانی، آمریکا، دولت افغانستان و حتی طالبان، حاضرند برای رسیدن به توافق کلی، کنار هم دور یک میز بنشینند، و این امر امیدها برای باثباتسازی افغانستان را بالا میبرد. تنها مسئله، انتخابات است که هنوز به یک عنوان چالش حل نشده باقی مانده است.
احتمال دارد که در گفتگوهای مستقیم میان ترامپ و غنی، این مسئله هم مطرح شود و دولت آمریکا برای رفع این چالش نیز راهکاری در کیسه داشته باشد.