یک روستای سینمایی بینظیر بر بلندای کوهستانهای صربستان که امیر کوستوریتسا حدود دو دهه پیش بنا نهاد و حالا با جشنواره فیلم و موسیقی کوستندورف، به یکی از جذابترین جشنوارههای سینمایی جهان در زمینه فیلم کوتاه بدل شده است؛ جاییکه سینماگران جوان حکومت میکنند و در خیابانها و میدانهایی که به نام سینماگران شناختهشده آذین بسته شدهاند، پرسه میزنند: از میدان عباس کیارستمی تا خیابان اینگمار برگمان، از تالار سینمای استنلی کوبریک تا رستوران لوکینو ویسکونتی.
اما همه چیز این جشنواره با جشنوارههای دیگر متفاوت است؛ از نوع انتخاب و نمایش فیلمها تا فضای جذاب آن که برخلاف جشنوارههای دیگر به شکل مهمانان طبقهبندی شده نیست و همه - از خود کوستوریتسا تا میهمانان شناختهشده دیگر طی همه این سالها؛ از اصغر فرهادی و لیلا حاتمی تا جانی دپ و روبن اوستلوند- در یک محل گرد میآیند؛ مینوشند، غذا میخورند، فیلم تماشا میکنند و درباره سینما حرف میزنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در کنار جلسات کارگاهی که با حضور چهرههای برجسته سینما و پس از نمایش فیلمی از آنها برپا میشود، فیلمهای کوتاه منتخب جشنواره حرف اول و آخر را میزنند: همه مشتاقانه هر شب به تماشای فیلمهای کوتاه بخش مسابقه مینشینند - با تالار همیشه پر که برخی مجبورند بر روی زمین بنشینند- و تمام بحثهای جدی حول و حوش همین فیلمها شکل میگیرد: جایی که برگزارکنندگان جشنواره میگویند در حال کشف «مولف»های آیندهاند.
امسال یک فیلم ایرانی به نام «نسیم» ساخته حمیدرضا قاسمی در بخش مسابقه حضور داشت و جایزه فیلم برگزیده تماشاگران را از آن خود کرد. این فیلم که در داخل ایران و بدون رعایت حجاب اجباری ساخته شده، از اولین فیلمهایی است که پس از جنبش زن، زندگی، آزادی چهره متفاوتی از سینمای ایران ارائه میدهد. هر چند فیلم پیش از این جنبش ساخته شده است، اما حالا با موقعیت متفاوت سینمای ایران در جشنوارههای جهانی، به نظر میرسد که در دل جریانی از فیلمهای پس از این جنبش قرار گرفته است که حالا دیگر به هر قیمت، حاضر به فیلمبرداری از صحنههای داخلی با حجاب اسلامی نیستند.
فیلم داستان مردی را روایت میکند که پس از سالها به ایران بازگشته و در خیابان با یک کارگر جنسی برخورد میکند. فیلم روایتگر رابطه نامعمول عاطفی بین این دو شخصیت است که زندگی هر دوی آنها را بهشدت تحت تاثیر قرار میدهد. فیلم تنها یک برش چندروزه از زندگی را روایت میکند و سعی دارد با تصاویری رئالیستی- اما به دقت چیدهشده- داستان ساده این برخورد را پیش ببرد، اما موسیقی زیبای فیلم در صحنههای مختلف بیدلیل تکرار میشود، در حالیکه در بسیاری از این صحنهها، سکوت دو شخصیت میتوانست ترفند جذابتری در خلق فضا باشد.
جایزه اول جشنواره امسال به فیلم «نامهای به یک خوک» ساخته تال کانتور از اسرائیل رسید؛ یک انیمیشن جذاب و دیدنی که در آن یک پیرمرد برای بچههای دانشآموزی که چندان راغب به نظر نمیرسند، داستان فرارش از دست نازیها و کمک یک خوک به او را روایت میکند. فیلم به طرز زیبایی معنا و مفهوم زندگی را در برابر باورهای مذهبی قرار میدهد و اصلا و اساسا داستانش را درباره حیوانی بنا میکند که در دین یهود منفور است. از این رو، فیلم زاویه متفاوتی را در مقایسه با فیلمهای معمول درباره کشتار یهودیان انتخاب میکند و به مرزهای گستردهتری میرسد، ضمن اینکه تکنیک جذاب آن- که گاه بخشهایی از صورت و دستهای انسانها واقعی میشود و ترکیب عجیبی از انیمیشن و واقعیت را میسازد- تماشاگر را بهراحتی با فیلم همراه میکند.
جایزه دوم جشنواره به فیلم «برف در سپتامبر» ساخته دولما پورف اوچیر از مغولستان رسید؛ فیلمی که سعی دارد داستان بلوغ شخصیت نوجوانش را در مواجهه با زنان به تصویر بکشد و هرچند، برخی از صحنههایش جذاب است، اما در ورود به درون شخصیت اصلیاش چندان موفق نیست.
جایزه سوم جشنواره به فیلم «آفریکیت» ساخته آنا جیمسی از مجارستان رسید؛ داستان مادری که با دو دخترش به یک مسافرت تفریحی به سواحل کورواسی آمده، اما بهطور دائم نگران رفتار دخترانش است. برخورد با پسر جوانی که به نظر میرسد قصد نزدیک شدن به این دختران را دارد، همه چیز را به سمت دیگری سوق میدهد، جاییکه مادر برخلاف انتظار تماشاگر، کنار دریا با این پسر جوان رایطه برقرار میکند. فیلم سعی دارد در فضایی رئالیستی تصویر یک مادر نگران و مشوش را با یک اتفاق ساده، در هم بشکند و در این راه میتواند تماشاگر را با خود همراه کند: با پایانی غیرشعاری که در عین حال، میخواهد تماشاگر را با برخورد تازهای از زندگی آشنا کند.
«سرزمین مادری» ساخته هیلا النا رویزنمان از اسرائیل، «کاست» ساخته میر تیمور مرادوف از ازبکستان و «الکتریک بوگی» ساخته والریا کوزنتسوا از روسیه از دیگر فیلمهای جذاب جشنواره امسال بودند که شانزدهمین دورهاش را پشت سر گذاشت.