منطقهای که ما در آن زندگی میکنیم، همواره کانون بحرانها بوده، اما در شرایط کنونی این بحرانها چند برابر شده است. فکر میکنم آخرین خبر خوشی که به عصر جدید مژده میداد، پیش از ۸ دهه پیش بود، زمانیکه کشورهای عربی استقلال خود را پس گرفتند. یک سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم، اردن، سوریه و لبنان و یک دهه بعد از آن، لیبی، الجزایر، مراکش و سودان استقلال خود را بهدست آوردند.
بریتانیاییها و فرانسویها که مسئول همه بحرانها و مشکلات دانسته میشدند، از منطقه بیرون شدند و کشورهای مستقل جدید سرنوشت خود را بهدست گرفتند. جامعه کشورهای عربی تشکیل شد، تا آشتی و همکاری در جهان عرب را تامین کند. پس از آن، کشورهای منطقه خودشان به مشکلاتشان میپرداختند و برای حل آنها تلاش و چارهجویی میکردند. اما اغلب با دو بحران روبهرو بودند، یکی بحران مزمن فلسطین و دوم بحران خاصی که متعلق به برخی از این کشورها بود.
جنگ داخلی لبنان، جنگ چپیها در یمن جنوبی و بعد از آن، جنگ عراق و ایران، اشغال کویت با تجاوز عراق و سرانجام اشغال عراق با حمله آمریکا نیز در این منطقه رخ داد. اما با وجود آنها، اگر بحران مزمن فلسطین را مستثنی کنیم، بخش زیادی از جغرافیای گسترده منطقه در آرامش بهسر میبرد. ولی امروز بحران بسی عمیقتر و گستردهتر از دیروز است؛ امروز آتش جنگها و نا آرامیها همه زوایای منطقه را فراگرفته و آن را به آشفتهترین و بیثباتترین منطقه جهان مبدل کرده است. راستی چه شد که امروز نیمی از کشورهای منطقه در آشفتگی و هرجومرج مداوم بهسر میبرند؟
در واقع اینها همه پیامدها و تبعات انقلابهای ناکام ۲۰۱۱ است. این انقلابها از تونس آغاز شد که درنتیجه آن، بنعلی، رئیس جمهوری آن کشور، فرار را بر قرار ترجیح داد. فرار زودهنگام او گرچه تونس را از یک حمام خون نجات داد، اما تابهحال، این کشور نتوانسته است خود را از گردونه بحران برون کند.
در لیبی معمر قذافی کنار نرفت و در برابر شورش انقلابیون ایستادگی کرد، ولی با مداخله نیروهای ناتو، قذافی کشته و دولتش سرنگون شد. اما بعد از آن، لیبیاییها برسر قدرت به جان هم افتادند و کشور در جنگهای خونین داخلی فرو رفت. در مصر، حسنی مبارک، کسی که طولانیمدتترین دوره رئیس جمهوری در آن کشور را داشت، از قدرت کنار رفت و ارتش وارد صحنه شد و از انقلاب پشتیبانی و انقلابی را که ضد این انقلاب راهاندازی شده بود، خنثی کرد. در سوریه رژیم تسلط خود را در بسیاری مناطق کشور از دست داد و در پایتخت محدود شد. در یمن، علی عبدالله صالح کنارهگیری کرد، اما درنتیجه اختلاف انقلابیها برسر مسائل جزئی (مانند اینکه آیا به رئیسجمهوری مخلوع مصونیت داده شود یا خیر؟)، شبهنظامیان حوثی صنعا را تصاحب کردند. بحرین شورشی را که در «میدان لؤلؤ» افراطگرایان طرفدار جمهوری اسلامی ایران راه انداخته بودند، مهار کرد و جان به سلامت برد. در کویت هم اعتراضهای «میدان اراده» شکست خورد و کویت سالم ماند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
تعدادی از کشورهایی که بیرون از کمربند این انقلابها قرار داشتند، مانند لبنان، عراق و سومالی، مسیر خود را درجهت بیثباتی و ناکامی ادامه دادند. بقیه کشورهای منطقه، از اینهمه آشفتگی و فروپاشی درس عبرت گرفتند، با یکدیگر همبستگی ایجاد کردند و جلوی اینگونه تغییرهای ناگوار را گرفتند، زیرا ۱۲ سال کافی بود که نتایج فاجعهبار این تغییرها روشن شود.
برخی از تحلیلگران غربی با اظهار خوشبینی زودهنگام، انقلابهای خاورمیانه را با انقلابهای اروپای شرقی در سال ۱۹۸۹ مقایسه کردند، انقلابهاییکه طی سه سال در ۷ کشور رژیمهای کمونیستی را سرنگون و تغییر ایجاد کرد. اما قیاس آنها معالفارق بود؛ زیرا آنچه در اروپای شرقی رخ داد، پیامد مستقیم فروپاشی نظام کمونیستی در مسکو بود که با فروپاشی آن تمام رژیمهای وابسته به آن در اروپای شرقی نیز فروپاشیدند. گذشته از آن، کشورهای غربی از انقلابهای اروپای شرقی حمایت و آن را مدیریت کردند؛ از این جهت بود که منجربه ناکامی و آشفتگی نشدند.
اما انقلابهای خاورمیانه بهدست اسلامگرایان و چپگرایان افتادند. منظور از چپگرایان، طیفهایی از بعثیها، ناسیونالیستها، ناصریستها و سوسیالیستهایی است که در گذشته در کشورهای مصر، سودان، عراق، سوریه و یمن جنوبی، قدرت را دردست گرفتند، اما نتوانستند خوب دولتداری کنند و بهشدت ناکام شدند. این گروههای چپگرا و اسلامگرا که از دهه پنجاه قرن گذشته به این سو نفوذ زیادی در میان مردم کوچهوبازار دارند، بر موج انقلابهای ۲۰۱۱ خاورمیانه سوار شدند و برای رسیدن به قدرت در تونس، لیبی و سوریه، با هم جنگیدند و درنتیجه، انقلابها را به آنچنان نتایج ناگوار و فاجعهباری منجر کردند.
سخن آخر اینکه، از لحاظ منطقهای، میتوان یک یا دو بحران را مهار کرد و با هم زندگی مشترک داشت، اما تداوم جنگهای نظامی متعدد برای همگان خطرناک است. تابهحال تلاشی هم برای پایاندادن به این آشفتگی ازسوی کشورهای عربی به چشم نمیخورد. شاید آنها بر این باور باشند که آشفتگی با گذشت زمان فروکش میکند، اما ممکن است چنین نشود و به شرایط سیاسی بدتری منجر شود که مهار آن از توان محدوده بیرون باشد.
برگرفته از روزنامه الشرقالاوسط