به گزارش پایگاه خبری تحلیلی سینماسینما، علی سرتیپی که علاوه بر تهیهکنندگی سینما، مدیریت چند پردیس سینمایی را هم بر عهده دارد، چند دلیل برای گران شدن قیمت بلیت سینما آورده است که نخست به تحلیل صحتوسقم دلایل او میپردازیم. او میگوید: «در همین همسایگی ما قیمت بلیت سینما در کشور امارات ۱۱ و ۱۲ دلار است، ولی در ایران کمتر از یک دلار است؛ یعنی ما ۷۰ تا ۸۰ سنت بلیت سینما را میفروشیم، در حالیکه هزینههای ما با آنها یکی است؛ مثلا امکاناتی که در ایرانمال یا پردیس کورش داریم با آنچه در دوبیمال هست، فرقی ندارد، ولی قیمت بلیت آنها چقدر است و قیمت بلیت سینماهای ما چقدر!»
از بالاترین مقامهای حکومتی و دولتی تا خردهفروشان بقالی سر هر محل، همیشه وقتی پای فروش کالایشان در میان باشد، با قیمت دلاری این محصولات در خارج از مرزهای جمهوری اسلامی ایران حساب میکنند؛درست مانند همین کاری که علی سرتیپی کرده است. او در بخش دیگری از سخنانش میگوید: «ما در مخمصهای گیر کردهایم که اگر بخواهیم قیمت بلیت را واقعی کنیم، باید با توجه به تورم حداقل آن را به ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان برسانیم، ولی نمیتوانیم چنین کاری کنیم.» نکتهای که در این تحلیلها از آن غفلت میشود، قدرت خرید مردم است. نمیشود دستمزد را به ریال بپردازید و هزینهها را به دلار حساب کنید.
من اطلاع دقیقی از قیمتهای دبی ندارم، اما در تورنتو (کانادا)، حتی اگر توجه نکنیم که سینماهای تورنتو با بهترین سینماهای تهران، مثلا پردیس کورش یا ایرانمال مقایسهشدنی نیستند، قیمت بلیت سینماها ۱۴ دلار است، اما حداقل دستمزد کارگران و کارکنان عمومی در استان اونتاریو و شهر تورنتو ساعتی ۱۵ دلار است. مثلا کسی که در کافیشاپ کار میکند، حداقل درآمدش ساعتی ۱۵ دلار است. اما در تهران در سالی که در آنیم، ۱۴۰۱، میانگین دستمزد کسی که در کافیشاپ کار میکند، ساعتی ۳۰ هزار تومان، یعنی همان ۷۰ تا ۸۰ سنتی میشود که آقای سرتیپی میگوید.
سرتیپی در بخش دیگری از سخنانش به هزینه تولید بالای فیلمها اشاره میکند و میگوید: «با توجه به هزینههایی که در بخش تولید فیلم با آن مواجه هستیم و بعد هم آنچه در بخش اکران میبینیم، باید گفت که سینما وضعیت نگرانکنندهای دارد.» کسی نیست بپرسد هزینههای فیلم چگونه به این قیمتهای سرسامآور کنونی رسیده است؟
دو عامل را میتوان برای رشد جهشی هزینههای تولید مشاهده کرد؛ یکی رانتخواران و فساد مالی که مثلا در مجموعه شهرزاد و فیلمهایی که بابک زنجانی تهیه کرد، شاهد بودیم که ۱۰۰ میلیارد تومان وام میگرفتند و کمتر از پنج شش درصد آن را خرج فیلمسازی میکردند، و تبعا قیمتها بهصورت نجومی بالا میرفت و بالا میماند. دلیل دوم، ورود سپاه پاسداران با بودجههای بیحسابوکتابش به تولید فیلم و مجموعههای نمایش خانگی است. طبیعی است که بازیگری که تمام شرافت هنری خودش را میفروشد تا ننگ کار کردن با سپاه را به جان بخرد، هر چه بگیرد، کم گرفته است و در پایان زیان خواهد کرد و قیمتها و نرخ دستمزدها اوج میگیرد و در اوج میماند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما درستترین نکتهای که سرتیپی در این گفتوگو میگوید، این است: «در همان سینماهای امارات فیلمهای خارجی هم امکان نمایش دارند و در منطقه پخش میشوند، ولی ما در بخش تولید فقط با یک محصول بومی طرف هستیم و فیلمهایی مثل «آواتار» را نمیتوانیم اکران کنیم.» درواقع، یک کارگر ساده، بدون تخصص یا دشواری کار، در تورنتو با دستمزد یک ساعت و چند دقیقه از کارش میتواند برود در سینمایی با پرده بسیار عریض، آیمکس (IMAX) (سرواژه Image maximum) و با عینک سهبعدی و صدای ۳۲ باندی و صندلیهایی هماهنگ با صدا، دی-باکس (D-Box)، بنشیند و غرق شود در دنیای «آواتار» (Avatar به کارگردانی جیمز کامرون)، اما یک شهروند ایرانی باید برود فیلمهای مضحکی را تماشا کند که زنان در اتاقخوابشان هم حجاب کامل اسلامی دارند، و در خانه روی صفحه نمایشگر کوچک، نسخه قاچاق و بیکیفیت آواتار را ببینند. آنوقت توقع دارند مردم به قیمت جهانی با دلاری که نرخش را حکومت کیلومتری بالا میبرد و میلیمتری پایین میآورد، پول پرداخت کنند.
سرانجام، روحالله سهرابی، مدیرکل «دفتر نظارت بر عرضه و نمایش فیلم» سازمان سینمایی، با اعلام خبر موافقت «سازمان سینمایی کشور با شناورشدن قیمت بلیت سینماها بر اساس درجه کیفی، موقعیت جغرافیایی قرارگیری سالن سینما و سانسهای مختلف»، افزود: «پس از بررسی پیشنهاد شورای صنفی نمایش در خصوص افزایش قیمت بلیت سینما، سازمان سینمایی با هدف حمایت همزمان از رونق سینما و تقویت استقبال مخاطب، با شناور شدن دائمی و هدفمند قیمت بلیت سینما در سال ۱۴۰۲ موافقت کرد.»
در ادامه این خبر، سهرابی قیمت شناور بلیت سینماها را بین ۲۰ هزار تا ۶۰ هزار تومان اعلام کرد.
زمانی سینما «کالای پست» هنری، از نظر قیمت، محسوب میشد و کمدرآمدترین مردم آن «کالا» را مصرف میکردند، اما اکنون به «کالای لوکس» تبدیل شده است؛ کالای لوکس بنجلی که نمیتوان پز آن را هم داد. در هنگام تورم، نخستین کالاهایی که قربانی میشوند، کالاهای لوکساند و تقاضا برای آنها پایین میآید.
واقعیت این است که مردم، اکثریت مردم، ترجیح میدهند چهار عدد تخممرغ بخرند و خاگینه کنند و بخورند، تا چند برابر آن را هزینه کنند و به سینما بروند و فیلمهایی را ببینند که روز به روز از محتوا تهیتر و از نظر تکنیک، حقیرتر میشوند؛ نه اشکی به چشم میآورند و نه لبخندی بر لب مینشانند، نه روح را پر میکنند تا به «کاتارسیس» برسند و نه کنجکاوی برمیانگیزند تا آدمی را به تفکر وادارند. برای همین، مردم ترجیح میدهند شکم بچههای خود را سیر کنند، تا آنها را به سینما ببرند و مغزشان را با نشان دادن دلاوریهای بیمغز پرکنند.
تا نظام جمهوری اسلامی در ایران بر جا است، اوضاع کمی بهتر یا کمی بدتر میشود؛ اما همواره در شیب نزولی و هر روز بدتر از دیروز. همانطور که مهمترین دلیل وضعیت بد اقتصاد و صنعت، ناکارآمدی حکومت و فساد و رانتخواری است و سانسور شدید و نبودن رسانههای آزاد، امکان افشاگری را گرفته است، مهمترین دلیل ورشکستگی سینما و تمام هنرها نیز سانسور روزبهروز فزاینده است. اگر میخواهید سینما را نجات دهید، باید سانسور را بردارید و اگر میخواهید سانسور را بردارید، باید جمهوری اسلامی را براندازید. راه دیگری وجود ندارد.