اعضای خانواده تعدای از کشتهشدگان خیزش سراسری اخیر شامگاه پنجشنبه ۱۷ فروردین در یک جلسه صوتی (اسپیس) در توییتر با عنوان «دادخواهی در ایران»، به افشای تهدیدها و فشارهای حکومتی علیه خود پرداختند و جزئیات کشته شدن بستگان خود را شرح دادند. آنان تاکید کردند که با وجود سنگینتر شدن جو امنیتی در روزهای اخیر و بازداشت چند نفر از اعضای خانواده کشتهشدگان، تا روز برگزاری دادگاه منصفانه، اجرای عدالت و محاکمه آمران و عاملان این کشتارها به دادخواهی ادامه خواهند داد.
کاملیا سجادیان، مادر محمدحسن ترکمان، جوان معترضی که ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ با شلیک گلوله سرکوبگران در شهر بابل استان مازندران کشته شد، در این جلسه گفت: «به ما گفتند بگویید فرزندتان تصادف کرده وگرنه پیکرش را به شما نمیدهیم. حتی در غسالخانه نگذاشتند پیکر پسرم را کامل ببینم. میترسیدیم نیروهای کثیف امنیتی نبش قبر کنند و بدن بچه را از قبر دربیارند و ببرند.»
مادر جواد شیازی از جانباختگان قیام آبان ۹۸در روز تولد پسرش به همراه جمعی از دوستان او بر سر مزارش حاضر شدند و با آرزوی نابودی قاتلان فرزندان سرزمین ایران شمع تولد پسرش را خاموش کرد. جواد شیازی۲۶ ساله اهل اصفهان در روز ۲۵ آبان سال ۹۸ با شلیک گلوله نیروهای امنیتی در اصفهان کشته شده pic.twitter.com/1MG0TNwyqS
— independentpersian (@indypersian) April 7, 2023
برادر مهرگان زحمتکش، جوانی که ۱۷ مهر ۱۴۰۱ بر اثر شلیک گلوله سرکوبگران جمهوری اسلامی در زندان لاکان رشت کشته شد، گفت: «جنازه برادرم در بیمارستان بود اما با لبخند به من میگفتند الان برادرت در زندان شامش را هم خورده و خوابیده. آن شب تا صبح آواره خیابانها بودم. مهرگان را با گلوله زدند اما اینقدر در حیاط زندان نگهش داشتند تا جان باخت. مهرگان در تماسش به من میگفت که خیلی از بازداشتیها بچهاند. بعد از سه روز توانستیم مهرگان را پیدا کنیم و معلوم شد موقع عصر به مهرگان تیر جنگی زدند و آنقدر نگهش داشتند تا مرد. فقط مهرگان نبود. تعدادشان خیلی بیشتر بود ولی اکثر خانوادهها یا میترسند یا کمسوادند و نمیتوانند حرف بزنند. پدرم هم بعد از سه ماه از غصه مهرگان، تمام کرد و طاقت نیاورد. من میخواهم صدای لاکان باشم.»
بردارم را نشناختیم
شبنم اسکندری، خواهر محمدرضا اسکندری، جوان ۲۶ ساله پاکدشتی و کشتهشده در خیزش سراسری، نیز میگوید: «برادرم را در حالی که گلوله جنگی خورده بود، روی زمین درمانگاه رها کرده بودند و به ما اجازه ورود نمیدادند. مادرم باورش نمیشد و میگفت این بیچاره کیه اینجا افتاده؟ در حالی که از دست خودم خون میرفت، میترسیدم پیکرش را بدزدند.»
این روایتهایی هرکدام بخش جدیدی از عمق سرکوب و جنایات ماموران علی خامنهای در اعتراضهای اخیر را فاش میکنند. در این گفتمان توییتری، اعضای چندتن از خانواده کشتهشدگان جمعه خونین در زاهدان هم افشا کردند که تعداد کشتهشدگان اعتراضهای مردمی در این روز ۱۲۱ نفر بوده که ۱۹ نفر از آنها کمتر از ۱۸ سال داشتند؛ از کودکان دو ساله تا ۱۷ ساله که همگی به دلیل اصابت گلوله به سینه و سر کشته شدند.
در ادامه، احسان خزایی، برادر عرفان خزایی که ۳۰ شهریور در شهریار به ضرب گلوله نیروهای سرکوبگر کشته شد، اعلام کرد که او و خانوادهاش همچنان دادخواه «خون بهناحقریختهشده» عرفاناند و این دادخواهی را ادامه میدهند. او گفت: «برادرم وقتی میدید مردم نان شب ندارند، اعتراض میکرد و برای مردم اشک میریخت. عرفان برای اعتراض به وضعیتی که حکومت برای مردم ایجاد کرد، به خیابان رفت و در اعتراضها شرکت کرد.»
احسان خزایی با تاکید بر اینکه نیروهای حکومتی با شلیک گلوله جنگی به گردن عرفان از فاصله کمتر از ۱۰ متری او را کشتند، افزود: «مامور اطلاعات جلو در بیمارستان میخندید و عکس برادرم را به ما نشان داد و گفت بروید سردخانه، برادرت برای همیشه تموم شد. آن شب قیامت بود. قول میدهم که ما چنین قیامتی را برای مقامهای جمهوری اسلامی میسازیم.»
بنیاد شهید گفت برادرت شهید نیست
در این جلسه با حضور بیش از دو هزار و ۳۰۰ کاربر در توییتر برگزار شد، فاطمه حیدری، خواهر جواد حیدری، معترض کشتهشده در قزوین، با اشاره به بازداشت پدر و مادر و دیگر اعضای خانوادهاش، گفت که پدر و برادرش، روحالله حیدری همچنان تحت بازداشتاند و از زمان بازداشت به سلول انفرادی منتقل شدهاند.
خواهر جواد حیدری افزود: «برادرم مهندس کشاورزی بود و همیشه دغدغههای اجتماعی و مردم را داشت. او نه رهگذر بود و نه برای خرید بیرون رفته بود. جواد حیدری یک معترض بود و در اعتراضهای قزوین شرکت کرده بود. او در پارک ملت قزوین از پشت هدف گلوله یکی از نیروهای انتظامی قرار گرفت و کشته شد.»
فاطمه حیدری توضیح داد که نحوه کشته شدن برادرش کاملا مشخص است و حتی صورت جلسهای با مشخصات کامل مامور انتظامی که به جواد حیدری شلیک کرده، موجود است. او میگوید از روز کشته شدن برادرش تاکنون نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی دست از سر خانوادهاش بر نداشتهاند و چندین بار برای بازداشت اعضای این خانواده به منزلشان یورش برده و حتی به خانه آشناها و بستگان جواد حیدری نیز حمله کردهاند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
او همچنین فاش کرد که علاوه بر فشار دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی، بنیاد شهید نیز از این خانواده شکایت کرده است؛ «چون پس از کشته شدن برادرم در بنرها نوشته بودیم شهید جواد حیدری.»
میخواستند علی را بسیجی معرفی کنند
محمد روزبهانی، برادر علی روزبهانی، معترض کشتهشده در تهران، با اشاره به فشارها، تهدید و تطمیع خانوادهها برای معرفی معترضان کشتهشده به عنوان «بسیجی» گفت: «فشار آوردند و تطمیع کردند که علی را بسیجی معرفی کنیم، قبول نکردیم و به همین دلیل نگذاشتند دیگر علی را ببینیم. تهدیدم میکردند که حواست باشد، دو تا خواهر داری. گفتیم اصلا پیکر علی رو نمیخواهیم اما کثافتکاری موردنظر شما را انجام نمیدهیم. خانواده ما و بسیاری از معترضان کشتهشده حتی اجازه سوگواری نداشتند. دلمان لک زده یک ساعت عزاداری کنیم.»
ویدیو منتشر شده در، روز پنجشنبه ۱۷ فروردین، حضور جمعی از خانوادههای کشدهشدگان خیزش سراسری در مهاباد بر سر مزار شورش نیکنام را نشان میدهد
— independentpersian (@indypersian) April 7, 2023
شورش نیکنام درتاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۱ در جریان اعتراض مردم شهر مهاباد از سوی نیروهای سپاه پاسداران از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله جنگی قرار گرفت pic.twitter.com/q9IdQYPBTg
تارا روزبهانی، خواهر علی روزبهانی، نیز در این نشست مجازی، با یادآوری فشارها و تهدیدهای نیروهای امنیتی به هنگام خاکسپاری و مراسم چهلم برادرش، گفت: «جمهوری اسلامی روی هرچه جنایتکار و آدمکش در تاریخ را سفید کرده است و مطمئنم این همه خون پاک هدر نمیرود. جمهوری اسلامی اکنون ضعیف شده و به دلیل فراگیری اعتراضها راهی جز تسلیم در برابر مردم ندارد.»
از فاصله دو متری به سینهاش شلیک کردند
فرهاد محمودی، برادر فریدون محمودی، از معترضان کشتهشده در اعتراضهای ۲۸ شهریور سقز، شهر زادگاه مهسا امینی، با شرح چگونگی کشته شدن برادرش گفت: «برادرم را تنها گیر آوردند. دو مامور با باتوم او را زدند و بعد یک مامور از فاصله دو متری به سینهاش شلیک کرد و حدود ۱۰۰ گلوله ساچمهای نیز در بدن و حتی پیشانی برادرم بود. بدن برادرم از کمر به بالا پر از گلوله ساچمه بود. روی پیشانیاش شکاف برداشته بود و به سینهاش گلوله جنگی زده بودند.»
مهسا و رویا پیرایی، دختران مینو مجیدی، معترضی که ۲۹ شهریور در اعتراضهای شهر کرمانشاه به دست نیروهای حکومتی کشته شد، نیز در این جلسه، جزئیاتی از نحوه کشته شدن مادرشان روایت کردند و گفتند که مادرشان با بیش از ۱۶۷ گلوله ساچمهای کشته شد.
آنها به فشارها و تهدیدهای نیروهای امنیتی از زمان کشته شدن مادرشان، تهدیدها هنگام خاکسپاری او و شلیک به سوی مردم در مراسم چهلم مادرشان اشاره کردند و گفتند که یکی از معترضان حاضر در چهلم مادرشان در اثر شلیک نیروهای حکومتی یک چشمش را از دست داد.
پسرم را کشت و بعد با لگد میگفت خودت را به موشمردگی نزن
رامتین، فرزند رامین فتاحی، معترضی که در شهر سقز بازداشت و زیر شکنجه نیروهای حکومتی کشته شد، در این جلسه گفت: «نیروهای حکومتی خودشان پیکر پدرم را مخفیانه دفن کردند و حتی نگذاشتند در تشییع و دفن او شرکت کنیم.»
او تاکید کرد که پس از کشته شدن پدرش نیز نیروهای اداره اطلاعات کردستان، به مدت یک ماه عمه و عمویش را بازداشت کردند و تحت شکنجه قرار دادند.
علی آدینهزاده، پدر ابوالفضل آدینهزاده، نوجوان ۱۷ سالهای که در مشهد به دست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی کشته شد، هم در این جلسه، بر ادامه دادخواهی فرزندش تاکید کرد و گفت: «آن نیرویی که به پسرم شلیک کرده بود، بعد با لگد به پهلویش میزد که بلند شو و خودت را به موشمردگی نزن.»
سعید افکاری، فعال سیاسی ساکن شیراز و برادر نوید افکاری، معترض اعدامشده در شهریور ۱۳۹۹، نیز در این جلسه با برشمردن انواع فشارهایی که دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی بر خانواده او و دیگر معترضان کشته یا اعدامشده وارد میکنند، به بخشی از فشارها، بازداشت و تهدید و شکنجه اعضای خانواده میلاد سعیدیانجو، و ضبط «اعترافات اجباری» تحت فشار و تهدید اعضای بازداشتشده این خانواده اشاره کرد.
سعید افکاری در ادامه خبر داد که خانواده معترضان کشتهشده در ایذه، هماکنون تحت شدیدترین فشارها و تهدیدهای نیروهای حکومتی قرار دارند و فشارها بر خانوادههای معترضان کشتهشده در آبان ۱۳۹۸ نیز هرروز بیشتر میشود.