هنوز ۳۶ ساله بود که محبوبیتی دستنیافتنی در شهرش را برای همیشه ماندگار کرد. سیروس قایقران یکی از محبوبترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران است، کاپیتان فراموشنشدنی ملوان بندرانزلی و تیم ملی فوتبال ایران که ۲۵ سال پیش -۱۸ فروردین ۱۳۷۷- هنگام سفر از بندرانزلی به تهران در جاده جان باخت، همراه با پسر دلبندش راستین که نامش انگار وامگرفته از منش و رفتار پدرش بود.
سیروس قایقران به راستی و صداقت، به نیکی و خوشقلبی شناخته میشد و برای همبازیان و مربیان و هوادارانش همیشه چهرهای محبوب بود، چنان که مرگش حسرتی بزرگ برای اهالی فوتبال ایران شد.
سیروس قایقران با ۴۳ بازی ملی، کاپیتان تیم ملی ایران بود، هافبکی مقتدر با فوتبالی خوندار و جانانه و نمایشهایی ماندگار. او برای ملوان، باشگاه شهرش نیز بازیکنی بزرگ و بیتکرار بود و هنوز برای دوستداران ملوان یک نام عجینشده با ملوان است.
علاقه و احترام مردم بندرانزلی به سیروس قایقران باعث شد ورزشگاه بندرانزلی به نام قایقران ثبت شود، آنچه یاد او را همیشه بیشتر زنده نگه میدارد. سیروس از چهرههای مردمی فوتبال ایران است و نام او با فشار هواداران ملوان برای ورزشگاه انزلی انتخاب شد، کاری که مسئولان ورزشی در جمهوری اسلامی از چهرههای مردمی دریغ میکنند.
سیروس قایقران هنوز در بندانزلی حتی میان نسلهای تازه که با بازیهای درخشان او خاطرهای ندارند، چهرهای احترامبرانگیز است. عکس او روی دیوار مغازههای شهر به نشانه یاد و احترام کاپیتان نصب میشود تا هرگز فراموشش نکنند. این علاقه به نشانه وفاداری هواداران ملوان به تیمشان و ستارههای این تیم است، همان حس وفاداری که ملوانیها به دیگر ستارههای خود نیز دارند، از غفور جهانی تا محمد احمدزاده و پژمان نوری و دیگران.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در تیمهای ریشهدار و مردمی، چنین احساس و رابطهای و پیوند بین هواداران و تیم شکل میگیرد. در دهههای اخیر، تیمهای تازهتاسیس در فوتبال ایران راهاندازی شدند، اما کمتر توانستند علاقه و محبت مردم را به دست آورند. نوع و جنس تسلط سیاستهای جمهوری اسلامی بر فوتبال ایران از علاقه مردم کم کرده است.
سیروس قایقران در اوج دوران فوتبال خود زیستن با هواداران فوتبال را دوست داشت، ستارهای نزدیک و همدل با مردم بود، درآمد خود از فوتبال را برای همسفره شدن با هواداران صرف میکرد، و خوشقلبی او را دوستداران فوتبال احساس میکردند. پس از مرگ او، بسیاری روایتها درباره مهر و انساندوستی سیروس شنیده شد. سیروس قایقران را در بندرانزلی برای ابراز حس نزدیکی با او، با گویش گیلکی «سیروس آبای» صدا میزنند.
سیروس قایقران در دهه ۶۰، فقط ۴ سال بعد از عضویتش در تیم ملی به کاپیتانی تیم ملی رسید و اولین بازیکن تیم ملی ایران بود که از یک تیم غیرتهرانی بازوبند کاپیتانی را بر بازو بست. سیروس در بازیهای آسیایی پکن از ارکان تاثیرگذار تیم ملی ایران بود، تیمی که پس از دو دهه قهرمان آسیا شد. سیروس در تیم ملی ایران همیشه نقشی بااقتدار داشت و درایت در بازی او به گونهای بود که تعریف ویژهای از هافبک در تیم ملی ایران ارائه کرد و نقش او را فراتر از یک بازیکن جلوه میداد.
سیروس از بهترین شاگردان مربیان بزرگی مثل بهمن صالحنیا و پرویز دهداری بود و در ملوان و تیم ملی چنان درخشید که بازیکنان دیگری از او الگو گرفتند. قایقران خیلی زود مربیگری را شروع کرد و در تیم کشاورز تهران بازیکن - مربی بود و در همین تیم بازیکنان جوانی را پرورش داد، از جمله کریم باقری که نامدارترین شاگرد سیروس قایقران است. باقری درباره نقش قایقران در شکلگیری فوتبالش گفته بود: «سیروس قایقران به نظرم بهترین هافبک دفاعی تاریخ ایران بود. من فوتبالم را مدیون قایقران هستم. تمام مربیان برای من عزیز هستند، اما قایقران یک جرقهای را ایجاد کرد و تحولی آورد که نقش بزرگی ایفا کرد. او بود که من را تبدیل به کریم باقری کرد. زمانی که من در کشاورز بودم و کمسنوسال، بازیکنان بزرگی در آن تیم در پست من بودند. سیروس من را برد هافبک دفاعی و وقتی فوتبالش تمام شد، من را جانشین خودش کرد. او خیلی روی من کار کرد و به من اعتماد به نفس داد.»
سیروس به مربیگری علاقه داشت و در تیم مسعود هرمزگان کار میکرد که یک تصادف در جاده به زندگی او پایان داد. او پیش از مرگش خیال، بازگشت به ملوان به عنوان بازیکن و مربی را داشت و دوباره میخواست به ورزشگاه شهرش برگردد، جایی که حالا به نام او است.