اورشلیمپست روز سهشنبه یازدهم آوریل (۲۲ فروردین) در گزارشی تحلیلی، به درگیری اخیر نیروهای نیابتی ایران و اسرائيل پرداخت و این سوال را مطرح کرد که از درگیریهای اخیر چه درسهایی میتوان آموخت؟ و اینکه آیا این اتفاق میتواند مقدمهای برای دور دیگری از رویارویی ایران و اسرائيل باشد؟
به گزارش این رسانه، اسرائیل و ایران در طول این ماه حدود ۱۰ روز با یکدیگر درگیر شدند. این رویارویی را گروههای تحتحمایت جمهوری اسلامی مانند حماس، حزبالله، جهاد اسلامی فلسطین و گروههای دیگری در غزه، لبنان و کرانه باختری هدایت میکردند. البته زمان مشخص میکند که تنشهای آوریل ۲۰۲۳ چقدر مهم بودهاند اما شباهت این وقایع به آنچه مه ۲۰۲۱ رخ داد، یکی از نکات کلیدی درگیریهای اخیر است که نباید از آن غافل شد.
اورشلیمپست در ادامه تحلیل کرد: «درگیری ماه مه ۲۰۲۱ پس از آن رخ داد که با تنشهای شکلگرفته در اسرائیل طی ماه رمضان، حماس مطابق معمول در لفاظیهایش ادعا کرد حق دارد در پاسخ، به تلآویو موشک شلیک کند. اکنون نیز در آوریل ۲۰۲۳، سناریو مشابهی در جریان است و به نظر میرسد جو متشنج کنونی، فضا را برای دور دیگری از نبردها در سال جاری فراهم کرده است. با توجه به سابقه درگیری ماه مه ۲۰۲۱، اینکه حماس، حزبالله یا سایر گروههای تحت حمایت ایران بهسادگی از میدان نبرد کنونی عقبنشینی کنند، چندان محتمل نیست. درسی که از تکرار این تجربه مشابه میتوان گرفت این است که جمهوری اسلامی تلاش میکند گروههای تحتحمایت خود را تقویت کند و با استفاده از تنشهای موجود در اسرائيل، منطقه عملیاتی آنها را گسترش دهد.»
در بخش دیگری از این گزارش، با اشاره به «تلاش ایران برای گسترش عملیات فلسطینیها در لبنان» چنین تحلیل میشود: «روشهای جمهوری اسلامی در سال ۲۰۲۳ کمی با سال ۲۰۲۱ متفاوت بود، اما نتیجه کلی یکسان است. ایران میخواهد اسرائیل را با درگیری در چند جبهه تهدید کند و نشان دهد که متحدانش میتوانند از لبنان، سوریه و غزه موشک پرتاب کنند. اکنون این پرسشها مطرح میشود که آیا ایران حماس را در لبنان قدرتمند کرده است؟ آیا ایران یک واحد ثانویه برای کمک به حزبالله ایجاد کرده است؟ به این معنی که حزبالله بتواند هر زمان که خواست، از گروههای فلسطینی برای درگیری در اسرائیل کمک بگیرد و بنابراین از درگیری مستقیم اجتناب کند؟»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نویسنده مطلب اورشلیمپست در ادامه، به بررسی موقعیت ایران در سوریه پرداخت و نوشت: «رسانههای ایران و سوریه در روزهای منتهی به سوم آوریل، چهار دور حمله هوایی اسرائیل را گزارش کردند. به نظر میرسد ایران ابتدا با فرستادن یک پهپاد بر فراز بلندیهای جولان در حریم هوایی اسرائیل، به این حملات پاسخ داد. سپس اسماعیل هنیه، رهبر حماس، به لبنان پرواز کرد و ۳۴ موشک به سمت اسرائیل شلیک شد. این رخدادها در مورد هماهنگی نزدیک بین جبهههای متعدد درگیر با اسرائیل سوالاتی کلیدی مطرح میکند. این ۱۰ روز نشان داد که احتمال دارد همزمان از چند جبهه به اسرائیل موشک شلیک شود و نشانهای دیده نمیشود که رژیم سوریه بخواهد این کار را متوقف کند؛ حتی اگر در حال عادیسازی روابطش با کشورهای عربی و رایزنی با آنها باشد.»
در بخش دیگری از این گزارش تاکید شده است: «درس مهم دیگری که باید از این ۱۰ روز گرفت، این است که هر درگیری لزوما به یک درگیری بزرگ دیگر با حزبالله منجر نمیشود. از سال ۲۰۰۶ این تصور پیش آمد که درگیریها در لبنان میتواند به جنگ با حزبالله منجر شود. باید بدانیم که این تصور درست نیست و حتی اگر حزبالله تهدیدهایی را مطرح کند، واقعیت این است که خواهان درگیری گسترده نیست. به همین دلیل است که حزبالله ترجیح میدهد پرتاب موشک را گروههای دیگر انجام دهند و از درگیری مستقیم اجتناب کند.»
پرسش دیگری که تحلیلگر اورشلیم پست مطرح کرد، این است که آیا اسرائیل اکنون باید منتظر حملات بیشتری از سمت شمال باشد؟ آیا منطقهای که از زمان درگیری سال ۲۰۰۶ دچار تنش بود، اکنون به سمت یک وضعیت جدید خواهد رفت؟ او در ادامه پاسخ میدهد: «آنچه رخ داد، نشان میدهد که امید به ثبات میان اسرائیل و کشورهای همسایهاش میتواند نابجا باشد. در حالی که بسیاری از کشورهای منطقه از جمله ایران و عربستان سعودی دیپلماسی در سطوح بالا را آغاز کردهاند، تنها جایی که به نظر نمیرسد ثبات بیشتری در انتظارش باشد، مرزهای اسرائیل است. در حالی که لیبی، یمن و سایر نقاط ممکن است بهزودی شاهد کاهش تنش باشند، مشخص نیست آیا اسرائیل نیز میتواند ثبات را تجربه کند یا نه و مشخص نیست که آیا میتوان از سوی ایالات متحده یا دیگران برای جلوگیری از ورود کسانی مانند هنیه به لبنان و توطئه علیه اسرائیل فشاری وارد کرد یا خیر. همانطور که مشخص نیست چه نوع فشاری ممکن است مانع از ادامه میزبانی سوریه از گروههایی شود که اسرائیل را تهدید میکنند.»
در بخش دیگری از این تحلیل میخوانیم: «در پی این درگیریهای ۱۰ روزه، باید دید آیا سیاستهای اسرائیل در انتخاب پاسخهای متناسب، ایران، گروههای نیابتی و شرکایش را از تنشآفرینی بیشتر منصرف میکند یا خیر. باید در نظر داشت که مدیریت درگیری و تمایل برای شدت نگرفتن تنش ممکن است به نفع همه باشد، اما از سوی دیگر، میتواند ایران را جسور کند. درباره تلاش اسرائیل برای جلوگیری از استقرار ایران در سوریه نیز باید گفت که اتفاقهای اخیر نشان داد به نظر نمیرسد از نفوذ ایران کاسته شده باشد. در واقع اینطور پیدا است که با وجود سالها تلاش برای جلوگیری از استقرار ایران در سوریه، بازدارندگی حزبالله، توقف تهدیدهای حماس و همچنین توقف تهدیدها در کرانه باختری، اسرائیل هنوز در تمام این جبههها با چالشهای جدی مواجه است.»
نویسنده این گزارش در پایان تاکید کرد: «در کرانه باختری، وجود تسلیحات غیرقانونی به تیراندازیها دامن میزند و تشکیلات خودگردان فلسطین و امنیت شهروندان اسرائیلی را تضعیف میکند. در لبنان، حزبالله احساس میکند میتواند میزبان حماس باشد و به گروههای دیگر اجازه دهد موشک شلیک کنند. در سوریه، رژیم هیچ مشکلی نمیبیند که گروههایی از نزدیکی بلندیهای جولان اسرائیل را تهدید کنند. در غزه، نیز حماس بر این باور است که میتواند به راحتی موشکپرانی کند. اینها مشکلاتی جدیاند که مرور ۱۰ روز درگیری در ماه آوریل به ما یادآوری میکند. آنچه باید بدانیم این است که اگر ایران بداند میتواند هر سال بدون هیچ مجازاتی، منطقه را متشنج کند، در آینده پیامدهایی جدی در انتظارمان خواهد بود.»