چند روز پس از پایان نشست ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه و شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین، در مسکو، پکن میزبان امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه، و اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، بود. هرچند در آغاز به نظر میرسید مکرون هنگام خروج از هواپیما در پکن آنگونه که انتظار میرفت با استقبال صمیمانه مواجه نشد، در جریان دیدار با شی، به نقش چین در پایان دادن به جنگ اوکراین امیدوار شد و تاکید کرد اروپا روابط تجاری و دیپلماتیک خود را با پکن حفظ خواهد کرد.
اکنون این پرسش مطرح میشود که آیا چین با روسیه نزدیکتر است یا به اروپا؟ یا اینکه پکن به دنبال اتخاذ سیاست «بیطرفی بینالمللی» است تا نقشش بهعنوان «میانجی» در درگیریهای جهانی، عاملی تاثیرگذار در سیاست بینالمللی باشد؟ پرسش دیگری هم که مطرح میشود این است که رئیسجمهوری چین جز یک «آغوش گرم» و چند جمله «زیبا و بهظاهر دلنشین»، به همتای روسی خود چه پیشنهادی داد؟
این دیدار [سران چین و روسیه] برای اروپاییها که قاره آنها نسبت به هر جای دیگری از جهان بیشتر تحت تاثیر مستقیم جنگ اوکراین قرار دارد، عملا نگرانکننده بود؛ به ویژه اینکه مسکو به این بهانه که لندن گلولههای ضدزره حاوی اورانیوم ضعیفشده به کییف داده، ۱۰ فروند هواپیما که توانایی حمل بمب هستهای تاکتیکی دارند، به بلاروس منتقل کرده است و سعی دارد اروپا را با توسعه دامنه جنگ تهدید کند. علاوه بر این، دیمیتری مدودف، معاون شورای امنیت ملی روسیه، با لحنی تند و سخنان تهدیدآمیز به حمله به سراسر اوکراین، اشغال کییف و شهر لویو در نزدیکی مرز لهستان که محل استقرار نیروهای ناتو است، اشاره کرد.
رئیسجمهوری چین موفق شد در جریان آن دیدار و حتی پس از آن، اروپاییها را تحریک نکند و به همه نشان داد که قصد دارد «عصا را از وسط آن بگیرد»:
اول؛ رئیسجمهوری چین در سفر به مسکو نشان داد به دنبال ایجاد ائتلاف نظامی با روسیه نیست. حتی پس از پایان اجلاس، پوتین بهصراحت اشاره کرد که دو کشور قصد توسعه همکاری را دارند اما این همکاری یک ائتلاف نظامی نیست. همین امر باعث شد آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، بگوید: «چین از خطوط قرمز رد نشده است».
دوم؛ نشست سران چین و روسیه تنها جنبه نمادین داشت و سخنان پوتین را مبنی بر اینکه روسیه منزوی نیست و نمیتوان آن را از جهان جدا کرد، تقویت میکرد. با این حال، رئیسجمهوری چین سعی کرد به عنوان یک رهبر جهانی که روابط کشورش را با یکی از ابرقدرتهای جهان تقویت میکند، ظاهر شود. همین بود که اروپا متوجه شد بهرغم این نزدیکی، در نشست سران در مسکو آنچه پوتین میخواست، بهویژه درخواست برای حمایت پکن از مسکو در جنگ با اوکراین، محقق نشد. افزون بر آن، هرچند دیدار شی از مسکو در فضایی صمیمانه و گرم انجام شد، اروپا حمایت نکردن رئیسجمهوری چین از خواستههای کرملین را نشاندهنده نوعی تنش (میان رهبران دو کشور) تلقی کرد.
سوم؛ هنگامی که پوتین اعلام کرد «مسکو به طرح ۱۲ مادهای چین به دیده احترام مینگرد»، اروپا اختلافنظر بین پکن و مسکو را متوجه شد؛ زیرا هرچند پوتین طرح چین را ستود، در عمل گامی برنداشت که نشاندهنده استقبال او از این طرح باشد. به همین دلیل اروپا از طرح صلح چین که از هرگونه راهحل صلحآمیز و دیپلماتیک برای پایان دادن به بحران اوکراین حمایت و تلویحا تهدید استفاده از سلاحهای هستهای را رد میکند، احساس آرامش کرد.
چهارم؛ اروپا روند صادرات نفت و گاز روسیه به چین را به سود خود میبیند؛ به ویژه اینکه به دنبال کمبود شدید نفت و گاز روسیه در اروپا (که در ابتدای فوریه به صفر رسید)، واردات انرژی چین از شرق روسیه به اروپا اجازه میدهد نفت و گاز بیشتری را از خاورمیانه یا آفریقا وارد کند.
پنجم؛ اروپا برای پذیرش یوآن چین در مبادلات تجاری خود هیچ خطری از سوی چین و روسیه نمیبیند، زیرا یوآن اکنون کمتر از دو درصد تجارت بینالمللی را تشکیل میدهد. علاوه بر این، هدف اصلی استفاده از یوآن، مقابله با دلار آمریکا است؛ درست مانند کشورهای اروپایی که سعی دارند نقش دلار را در اقتصاد خود کاهش دهند.
ششم؛ اروپا بهخوبی میداند که مبادلات تجاری چین با کشورهای اروپایی بالغ بر ۷۵۰ میلیارد یورو است که بزرگترین تبادل تجاری در جهان محسوب میشود و اروپا اولین شریک تجاری چین است. بنابراین پکن نمیتواند بهجای حفظ منافع تجاری خود با قاره کهن، از مسکو حمایت کند.
همچنین اروپا متوجه این امر شد که شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین، بهرغم حمایت معنوی از پوتین، این واقعیت را نادیده نگرفت که چین شریک برتر اروپا است. علاوه بر آن، رئیسجمهوری چین در نشست خبری مشترک با پوتین در تعریف زمینههای همکاری بین دو کشور به چارچوب مشخصی اشاره کرد و همکاریهای راهبردی را «محدود» دانست؛ در حالی که پوتین پیش از او همکاریهای راهبردی بین دو کشور را «نامحدود» تلقی کرده بود.
هفتم؛ در دیدار شی و پوتین، برای احداث خط لوله گاز «قدرت سیبری۲» که پوتین آن را «معامله قرن» توصیف کرد، هیچ توافقی انجام نشد؛ بلکه رئیسجمهوری چین خاطرنشان کرد جزئیات این پروژه به گفتوگوی بیشتری نیاز دارد.
در فرجام میتوان گفت بیش از آنکه پکن به مسکو نیاز داشته باشد، این مسکو است که به پکن نیاز دارد؛ بهویژه اینکه هرچند روسیه برای کاهش بحرانهای خود به چین نیاز دارد، پکن برای حفظ چرخه اقتصادی خود بیشتر به اروپا نیازمند است.