میتوانی همه مردم را گاهی و برخی از آنها را همیشه فریب دهی، اما نمیتوانی همه مردم را همیشه فریب دهی.
آبراهام لینکلن
مردم به خیابانها ریختند و با حضور در تظاهرات پرتعداد و سردادن شعارهای یکسان، خواستهای مشترک را فریاد زدند. صدایشان رسا بود، آنچنان رسا که سیاستمداران را به واکنش واداشت. گرچه این تصویری آشنا برای مردم ایران است، اما اوایل دهه ۷۰ میلادی (بیش از ۵۰ سال قبل) برای آمریکاییها تازگی داشت که از صلح و محیطزیست بگویند و بشنوند. این فریادها در گوشهوکنار جهان مدرن به سرعت رساتر شد تا این که در نهایت مقامهای سیاسی توسعهگرای غربی مجبور شدند محیطزیست را جدی بگیرند تا جایی که یک روز (۵ ژوئن برابر با ۱۵ خرداد) را در تقویم سازمان ملل به آن اختصاص دهند. اما چگونه؟
یک قرنو نیم سابقه
با آغاز قرن بیستم کوششهای مردم در آمریکا، انگلیس و چند کشور اروپایی دیگر برای حفظ محیطزیست گسترش پیدا کرد. پیشتر و در قرن نوزدهم نیز عدهای بیوقفه از جان و دل و مال، مایه گذاشتند. نمونهاش، امیلی ویلیامسون (Emily Williamson) است، نیکوکار بریتانیایی که انجمن پلامج (Plamage) را در خانه خود در منچستر در سال ۱۸۸۹به ثبت رساند که از آن بهعنوان یکی از قدیمیترین تشکلهای زیستمحیطی جهان یاد میشود. تلاشهای او در نهایت سبب شد استفاده از پروبال پرندگان در صنعت پوشاک متوقف شود. این اتحادیه بعدها به یکی از معتبرترین و موثرترین تشکلهای غیردولتی به نام «انجمن سلطنتی برای حمایت از پرندگان» تبدیل شد (این انجمن همچنان فعال است).
در همان زمان در آمریکا یک طبیعیدان معتبر به همراه یک ویراستار (و بعدها سردبیر مجله «قرن» و سفیر آمریکا در ایتالیا) به نامهای جان میور (John Muir) و رابرت آندروود جانسون (Robert Underwood Johnson) در اواخر قرن نوزدهم میلادی انجمن سیرا کلاب (Sierra Club) را پایهگذاری کردند که امروز نیز همچنان پابرجاست و نزدیک به دوونیم میلیون عضو دارد. ایجاد مناطقی حفاظتشده در کالیفرنیا از نخستین فعالیتهای این انجمن بود.
نیمقرن تلاش بازپسین
با آغاز قرن بیستم، دستاندازی به محیطزیست شکل تازهای به خود گرفت و باعث تهدید سلامتی مردم میشد. در نیمه دوم قرن بیستم، دو کتاب روشنگر روی پیشخوان کتابفروشیها رفت: بهار خاموش، نوشته راشل کارسون (۱۹۶۲) و بمب جمعیت، اثر پاول ارلیش (۱۹۶۸)، دو اثری که در آگاهی مردم نقش چشمگیری داشت.
از راست: پیتر اسکات، کرت والدهایم، شاهپور عبدالرضا و ژاک ایو کوستو/Credit: UN Photo/Y. Nagata
در آمریکا حضور میلیونی مردم خسته از جنگ جهانی و جنگ ویتنام (که همچنان در جریان بود) در مراسم روز زمین در ۱۹۷۰ (۱۳۴۹ خورشیدی) سبب شد فصلی تازه در مناسبات بهرهبردارانه از طبیعت ایجاد شود. دیگر امکان نادیده گرفتن مردم وجود نداشت و تشکلهای مردمی برای نجات محیطزیست به سرعت تاسیس شدند. دو سال بعد، نخستین کنفرانس زمین در استکهلم، پایتخت سوئد برگزار شد که ایران در آن حضوری پررنگ داشت. در همین نشست جهانی بود که پیشنهاد جایزه بینالمللی محیطزیست پهلوی مطرح شد؛ دستاوردی برای ایران که میتوانست نام این سرزمین را در جهان طنینانداز کند. دستاورد دیگر این نشست بیانیه پایانی آن بود که محیطزیست را از ارکان حقوق بشر اعلام کرد.
نمایندگان ایران در این نشست جهانی عبارت بودند از شاهپور عبدالرضا پهلوی (برادر شاه ایران، قائم مقام سازمان محیطزیست و رئیس هیئت اعزامی)، اسکندر فیروز (رئیس سازمان حفاظت محیطزیست)، منصور روحانی (وزیر کشاورزی) و فریدون هویدا (نماینده ایران در سازمان ملل).
چهار دهه فراموشی
جایزه بینالمللی محیطزیست پهلوی، یکی از مهمترین فعالیتهای محیطزیست ایران در عرصه بینالمللی است که تا امروز کمتر درباره آن گفته یا نوشته شده است. انگار کارشناسان آگاه در توافقی نانوشته قرار گذاشتهاند که دربارهاش هیچگاه حرفی نزنند. این جایزه معتبر در زمان خود، هم اعتباری برای کشور و هم نشانهای از اهمیت محیطزیست میان مقامهای عالیرتبه آن زمان بود.
ایران -تا جایی که بررسیهای نگارنده نشان میدهد- نخستین کشوری بود که جایزهای بینالمللی را در ارتباط با محیطزیست با همکاری سازمان ملل پایهگذاری کرد. جایزه بینالمللی محیطزیست پهلوی، شش ماه پس از کنفرانس استکهلم و بر اساس قطعنامه شماره ۳۰۰۳ مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید. این جایزه ۵۰ هزار دلاری هر سال به پیشنهاد و تایید مشترک ایران و سازمان ملل به فرد یا افرادی که اقدامی عملی و موثر برای حفظ محیطزیست انجام داده بودند اعطا میشد. جایزه بینالمللی پهلوی، سه دوره و در سالهای ۱۳۵۵، ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در روز جهانی محیطزیست (پنجم ژوئن، ۱۵ خرداد) اهدا شد.
اسکندر فیروز در کتاب خاطراتش درباره این جایزه نوشته است، موریس استرانگ که دبیرکلی کنفرانس استکهلم را به عهده داشت در مقام مدیر اجرایی برنامه محیطزیست سازمان ملل در سفری به ایران پس از ملاقات با امیرعباس هویدا، نخستوزیر، با شاه نیز دیدار کرد. به نوشته فیروز، جایزه بینالمللی محیطزیست پهلوی پیشتر به تایید شاه رسیده بود. با این حال، شاه از فیروز در حضور استرانگ (به فارسی) پرسید چه مبلغی برای این جایزه در نظر گرفته شده است که فیروز پاسخ داد ۱۰۰ هزار دلار. شاه به انگلیسی گفت: «نمیخواهیم تظاهر کنیم، پنجاه هزار دلار کافی است.»
نخستین جایزه بیناللملی محیطزیست پهلوی در خرداد ۱۳۵۵ به موریس استرانگ رسید که به پدرخوانده جنبشهای محیطزیستی شهرت داشت. فردی که بعدها به درخواست نخستوزیر کانادا مدیریت شرکت ملی نفت این کشور را قبول کرد. استرانگ پیش از فعالیتهای موثرش برای محیطزیست در سازمان ملل، در حوزه نفتوگاز فعال بود.
دبیر وقت سازمان ملل، کرت والدهایم (Kurt Waldheim)، کمیته پنج نفره هیئت مشاوران این جایزه را به ریاست مزائل پاسترانا برورو (Misael Pastrana-Borrero) با تایید دولت ایران انتخاب کرد؛ افرادی از کلمبیا، فیلیپین، سودان، آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی. بر اساس اسناد موجود، قرار بود مبلغ جایزه ۲۰ هزار دلار باشد و به افراد، سازمانها یا گروههای تعلق میگرفت که در حوزه محیطزیست اقدام موثری انجام داده و کشورهای عضو سازمان ملل آنها را به دبیرخانه کمیته مشاوران معرفی کرده باشند.
در دومین سال، ژاک ایو کوستو (Jacques-Yves Cousteau)، افسر نیروی دریایی و کاشف زیر آب فرانسوی و پیتر اسکات (Peter Scott) بریتانیایی، دانشمند حافظ طبیعت، بهطور مشترک جایزه پهلوی را دریافت کردند.
آخرین مراسم این جایزه بینالمللی، ۱۵ خرداد ۱۳۵۷، برگزار و دوباره به صورت مشترک به دو نفر، تور هایردال (Thor Heyerdahl)، کاشف نروژی و پروفسور محمد الکساس (Professor Mohamed El-Kassas)، استاد اکولوژی گیاهی و معاون وقت برنامه «انسان و زیستکره» یونسکو از مصر اهدا شد.
پس از حوادث ۵۷، نهتنها این جایزه معتبر به دست فراموشی سپرده شد، بلکه انقلابیون میخواستند سازمان حفاظت محیطزیست را هم تعطیل کنند. کارشناسانی در آن سازمان خوندلها خوردند تا کارکنان امور را در آن هرجو مرج راضی کنند از خیر تعطیلی سازمانی که حفاظت بخشی از میراث طبیعی و سلامتی انسان را به عهده دارد، بگذرند. موفق هم شدند، اما در عمل، سازمان محیطزیست نتوانست جلوی تخریبهای بیامان سازمانیافته در داخل را بگیرد، چه رسد به این که بتواند برای مقابله با اثرات زیانبار سلطه آبی ترکیه و افغانستان، متصدیان امور را قانع کند دستی بجنبانند پیش از آن که ایران خشک و زیر تلی از ریزگرد مدفون شود.
تردیدی نیست که در سالهای پیشا-۵۷ نیز کاستیهایی در حوزه محیطزیست وجود داشت، اما با توجه به آگاهی مردم، دانش و نگاه توسعهمحور آن زمان، ایران همگام با جهان مدرن پیش میرفت، جشن روز جهانی محیطزیست در ۱۵ خرداد برگزار میشد و در عرصه بینالمللی با کنوانسیون حفاظت تالابها (مشهور به کنوانسیون رامسر) و جایزه بینالمللی محیطزیست پهلوی، چهرهای پیشرو از خود به جهانیان نشان میداد، درست برعکس امروز که کارشناسان محیطزیست در زنداناند و عوامل تخریب میهن، بیدغدغه مشغول تاراج ثروتهای ملیاند. روز جهانی محیطزیست، فرصتی است برای آن که بار دیگر فکر کنیم چه بود و چه شد.