امانالله خان، شاه تجددگرای افغانستان، در سال ۱۹۲۶ و هفت سال پس از به قدرت رسیدن، بساط امارت را که از پدر به ارث برده بود برچید و برای نخستینبار نظم جدید سلطنت را در افغانستان بنیان نهاد.
امانالله در فوریه ۱۹۱۹ و پس از کشته شدن پدرش حبیبالله خان، قدرت را در دست گرفت. هرچند نصرالله خان، عموی امانالله سعی کرد میراثدار برادرش باشد و امارت حبیبالله را به نام خود کند، اما حاکمیت او توانست فقط یک هفته دوام بیاورد. امانالله با گردآوری آرا و حمایت مردم در کابل، خودش را جانشین امارت حبیبالله اعلام کرد و به این شکل بر کرسی قدرت نشست و دست عموی خود را از قدرت کوتاه کرد.
در تاریخ افغانستان بیشتر حکمروایان با سه ابزار دین، خشونت و حمایت دولتهای خارجی توانستهاند بر این کشور حکومت کنند، اما امانالله با کنار گذاشتن روش پدر و پدر بزرگ خود و همچنین با تاسیس نخستین نظام شاهی و اعلام استقلال افغانستان از بریتانیا، خیال دیگری برای آینده افغانستان داشت. او این اراده را داشت که افغانستان را از یک کشور قرون وسطایی به کشوری تبدیل کند که دستکم با کشورهای در حال توسعه منطقه همگام باشد.
زمانی که امانالله به قدرت رسید افغانستان از کشورهای تحتالحمایه بریتانیا بود و حکمروایان افغان از هند بریتانیایی دستور میگرفتند و ماهانه مبلغ مشخصی به عنوان «جزیه» یا یارانه دریافت میکردند تا چرخ حکومتداریشان از کار نیافتد.
king.amanullahKhan/Facebook@امانالله خان، پس از یک درگیری کوتاه با نیروهای بریتانیایی، استقلال افغانستان را اعلام کرد و در نتیجه پیمان راولپندی در اوت ۱۹۱۹ میان امانالله و نمایندگان دولت بریتانیا به امضا رسید. پس از آن دولت بریتانیا استقلال افغانستان را بهرسمیت شناخت و پرداخت یارانه به افغانستان را قطع کرد. بهدلیل وقوع سه جنگ میان افغانها و بریتانیا، احساسات ضدبریتانیایی در آن زمان در جامعه افغانستان شعلهور بود و امانالله خان توانست با استفاده از این احساسات جایگاه خود را بهعنوان یک شاه مستقل تثبیت کند، اما در ادامه کار نتوانست در مبارزه با ملاهای تندرو، افراطی، واپسگرا و جامعهای که هر ابزار مدرنی را نماد شیطان و کفر میدانست، پیروز شود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
امانالله یکسال پس از برچیدن بساط امارت که با ظلم و ستم عبدالرحمان و حبیبالله خان به او به ارث رسیده بود، بهعنوان شاه افغانستان و همراه با ملکه ثریا و ۳۱ تن از مترجمان و همراهان، راهی سفر شش ماهه به اروپا شد. امانالله این سفر را در ماه نوامبر ۱۹۲۷ از کابل به قندرها آغاز کرد و از آن طریق، به هند بریتانیایی، مصر و سپس کشورهای اروپایی رفت.
بر اساس روایتهای تاریخی، سخنانی که شاه امانالله در مجلسی پیش از سفر به اروپا، با حضور مسئولان وزارت معارف (آموزش و پرورش)، وزارت خارجه و دیگر نمایندگان دولت، در کابل ایراد کرد، قابل تامل است: «سفرم به خارج خاص برای منفعت شما است و بس. اگر نیامدم به یاد داشته باشید که از وطن خود دفاع کنید و یک ملت واحد باشید. زیر سلطۀ حکمران مستبدی بهسر نبرید. به هدایات من گوش دهید و به خرافات عقیده نداشته باشید، زیرا بعضی ملاهای بیخرد، دین را یک زنجیر برایتان ساخته و چیزهای غلط میگویند و شما را فریب میدهند.»
در ادامه سخنان امانالله در جریان مراسم خداحافظی برای سفر به اروپا آمده است: «مطابق اوامر خدا و پیامبرش رفتار نمایید و به چیزهایی که ملاها میگویند باور نکنید. در مقابل زنان از مدارا و ترحم کار بگیرید. شما همه از یک کشور و باهم برادر هستید. زنان مانند شما حق دارند و انساناند. بیشتر از یک زن نگیرید و اطفال خود را به مکتب بفرستید.»
امانالله طی شش ماه از کشورهای بریتانیا، فرانسه، سوئیس، بلژیک، ایتالیا، آلمان، مجارستان، روسیه، ترکیه و ایران دیدن کرد و در بازگشت دو هفته مهمان رضا شاه در تهران بود و از طریق مشهد و با خودرویی که خودش رانندگی میکرد، وارد هرات و قندهار شد و به کابل بازگشت.
ملکه ثریا همسر شاه امانالله در بازگشت از سفر اروپایی کشف حجاب کرد و فعالیتهای خود را در زمینه حمایت از زنان افزایش داد.
شاه امانالله با ملکه ثریا و اعضای خانواده-king.amanullahKhan/Facebook@در تاریخ افغانستان، نخستین مدرسه ویژه دختران به دست شاه امانالله و ملکه ثریا در کابل ایجاد شد و همچنین نشریه «ارشاد النسوان» از طرف ملکه ثریا برای آگاه کردن زنان راهاندازی شد.
در افغانستان برای نخستینبار در دوره زمامداری شاه امانالله قانون اساسی به نام «نظامنامه» شکل گرفت و امانالله اصلاحاتی که را میخواست در جامعه اعمال کند در این نظامنامه گنجاند و برای عملی کردن آن تایید بزرگان قومی و شماری از روحانیون را در یک نشست مردمی در پغمان به دست آورد.
در نظامنامه دولت شاهی امانالله آمده بود که باید به همه مردم افغانستان سند هویت داده شود، مدارس ایجاد شود و دولت برنامههای انکشاف و توسعه را در اولویت قرار دهد. در این نظامنامه، همچنین موارد اختلافبرانگیزی از جمله سن ازدواج درج شده بود. برای نخستینبار در تاریخ افغانستان، دولت شاهی امانالله سن ازدواج دختران را به ۱۸ سال و سن ازدواج پسران را به ۲۲ سال افزایش داد. شاه امانالله تحصیل ملاهای افغان را در مدارس دیوبندی که منبع ترویج افراطیگری بودند، منع کرد و همچنین حجاب و برقع را برای زنان از حالت اجباری به حالت اختیاری تغییر داد.
در دوره زمامداری شاه امانالله از ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۹، مدرسههای زیادی در شهرهای افغانستان برای گسترش آموزش ایجاد شدند و شاه سعی کرد در زمینه راهسازی و توسعه شهرها به پیشرفتهایی دست یابد، اما این اقدامها همه با مخالفت بیشتر مردم و متنفذان قومی که متاثر از خرافات و تبلیغهای ملاها بودند همراه شدند.
شاه امانالله و رضا شاه در تهران-OldAfghanistan/Facebook@اصلاحات شاه امانالله با قیامهایی که از طرف ملاها رهبری میشدند همراه شد، اما بهدلیل نبود یک ارتش قدرتمند سلطنت فروپاشید و شاه و ملکه به ایتالیا پناه بردند. شاه امانالله و ملکه ثریا، پس از ترک افغانستان و در مسیر ایتالیا با یک خبرنگار آلمانی مصاحبه کردند. امانالله با وجود آنکه عقیده داشت، پس از مدتی اقامت در ایتالیا امکان بازگشتش به افغانستان مهیا خواهد شد، دلایل فروپاشی سلطنت را چنین بیان کرد: «من یک خیالباف و بیپروا نیستم. من میخواستم با آنان [ملاها] اصلاحات را پیش ببرم اما آنها نمیخواستند از هیچ نوع نوآوری بشنوند، حتی بهبود ضروریترین وسایل فنی را نمیپذیرفتند. مثلا تلفن را به بهانه اینکه کشف شیطان است رد میکردند. دلایل من در مورد خطوط تلفن در شهرهای مکه و مدینه با این استدلال که در آن جاها اسلام تحریف شده است، رد میشد.»
امانالله در این مصاحبه گفت ملاها مردم را علیه برنامههای اصلاحی او شوراندند و مانع به نتیجه رسیدن همه تلاشهای او تحت نام اقدامهای ضددین شدند.
به نقل از امانالله آمده است: «ملاها برضد مقررات من در مورد پاسپورت (روادید) و «تذکره» به گونه شدید مبارزه میکردند. باید برای این کار از مردم عکس گرفته میشد، اما ملاها میگفتند کسی که میگذارد عکسش گرفته شود، یک سال، یک ماه و یا یک روز بعد میمیرد. اکثر مردم به نواحی پولیس میآمدند و پیشنهاد میکردند که برای آنها خوشایندتر است تا ۵۰ شلاق بخورند تا عکس آنان گرفته نشود.»
امانالله در این مصاحبه به ناتوانیاش در ایجاد یک ارتش قدرتمند که میتوانست شورشها علیه او را مهار کند، اعتراف کرد و گفت: «من باید در ابتدا یک ارتش قوی و قابل اعتماد میساختم اما ساختن یک ارتش قوی هزینه میخواست و در یک کشور نادار مانند افغانستان این هزینه را ازکجا میگرفتم؟ به هرحال آرزومندم که حداکثر بعد از یک سال دوباره به خواست مردم افغانستان در کابل باشم.»
ملکه ثریا که متولد دمشق بود و نوجوانی خود را در آن شهر سپری کرده بود، در ارتباط با دشواری زندگی و کار در افغانستان، چنین بیان کرد: «کسی نمیتواند تصور کند که من در افغانستان چه را تحمل میکردم. پدرم رهبر یک قوم سرحدی افغان بود، مادرم یک سوریهای است و من در دمشق بزرگ شدهام. هنگامی که من از یک فضای روشنفکری دمشق به کابل آمدم، نمیتوانستم خود را با شرایط افغانستان وفق بدهم. افغانستان یک کشور خشن و غیردوستانه است و شهروندانش با خشونت بیسابقه همراهاند. فقط عشق من به شوهرم و خاطرات فراموشنشدنی شاد دوران جوانیام مرا کمک کردند تا ضربات سرنوشت را تحمل کنم.»
ملکه ثریا و دخترانش در شهر رم ایتالیا-oldAfghanistan/Facebook@برای بسیاری از افغانها، زمامداری شاه امانالله که با اقدامهای بیسابقهای در زمینه تجددگرایی و مدنیت همراه بود به یک حسرت از دست رفته میماند. عکسهای شاه امانالله و ملکه ثریا که اکنون به دست طالبان از در و دیوار شهرها برچیده شده، تا دو سال پیش در همهجای شهرهای افغانستان دیده میشدند.
اکنون با گذشت ۱۰۴ سال از به قدرت رسیدن شاه امانالله و استقلال افغانستان از بریتانیا که میراث او است، افراطگرایان دینی که بساط تجددگرایی امانالله را برچیدند، برای چندمینبار، افغانستان را با بیرحمی و خشونت اداره میکنند.
طالبان که نمایندگان امروزی مدارس دیوبندیاند، امارتی را بنا نهادهاند که از طرف هیچ دولتی در دنیا بهرسمیت شناخته نشده است و در انزوای مطلق، کشور را با خشونت وصف ناپذیری از مسیر پیشرفت باز نگهداشتهاند.