در ساعات اولیه سومین روز از سال نو میلادی، خبر کشته شدن سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، فراگیر شد. این خبر بدون شک یکی از تکاندهندهترین اخباری است که میتواند معادلات بسیاری را در منطقه خاورمیانه و جهان عوض کند.
نام قاسم سلیمانی، نزدیک به دو دهه است که نه تنها برای مردم ایران، که برای بسیاری از مردم دنیا شناخته شده است. درباره زندگی او بسیاری از خبرگزاریهای غربی مستندهایی ساختهاند و از او به عنوان فرماندهای که در عملیات جنگی در خاک عراق، سوریه، لبنان و یمن حضور نظامی دارد، نام بردهاند. در تمام این سالها، ایران حضور نظامی خود را در این کشورها انکار کرده و همواره از این حضور به عنوان حضور مستشاری نظامی یاد کرده است. در داخل ایران بسیاری او را فردی منحصر بهفرد با نبوغ نظامی میدانند که سالهاست مرزهای ایران و شیعهگری را تا دریای مدیترانه گشوده است. اما در خارج از ایران، بسیاری از مردم همین کشورها - به خصوص اهل تسنن، او را مسبب کشته شدن مردم غیرنظامی میدانند. به خصوص در سالهای اخیر که جنگ سختی در سوریه میان رژیم بشار اسد و اهل تسنن این کشور و داعش درگرفت، سردار سلیمانی در سر کار ماندن بشار اسد بر مسند قدرت نقشی موثر داشت.
از طرف دیگر اقداماتش علیه داعش به قدری موثر بود که حتی بسیاری از منتقدین عملکرد سردار سلیمانی نیز او را فردی موثر در شکست داعش از مناطق مختلف میشناسند. برخی نیز او را در محاسبات سیاسی ایران، دومین فرد قدرتمند پس از رهبر ایران، آیتالله خامنهای، میشمارند که با کشته شدنش به این زودی نمیتوان برای او جانشینی یافت.
در تمام سالهایی که سردار سلیمانی به عنوان یک فرد نظامی در اوج بود، رهبر ایران همواره از او به عنوان یکی از وفادارترین افراد انقلاب و شاگرد مکتب آیتالله خمینی معرفی میکرد، اگر چه او همواره خود را " سرباز صفر ولایت" میخواند. در مناقشات اخیر میان دولت و در رأس آن محمدجواد ظریف با سردار سلیمانی، یک بار دیگر صحبت از وجود دولت پنهان یا دولت موازی به میان آمد. ماجرایی که با سفر بشار اسد به تهران و دیدار او با رهبر و سردار سلیمانی صورت گرفت و در آن دیدار خبری از حضور وزیر امور خارجه ایران نبود. بعد از آن واقعه بسیاری قاسم سلیمانی را رئیس جمهوری پنهان اما حقیقی رژیم جمهوری اسلامی میدانستند که در امور مهم و حیاتی کشور حضور دارد و در عمل قدرتی نزد رئیس جمهوری و کابینهاش برای تصمیمات مهم کشور باقی نمیگذارد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
با این توصیفات چه طرفدار عملکرد قاسم سلیمانی باشیم و چه منتقد او، پی به اهمیت استراتژیک وجود چنین شخصی در سیستم حکومتی ایران میبریم. در اولین واکنشها، صحبت انتقام از عاملان این ترور به دست نیروهای ایرانی به میان آمده است. رهبر ایران، ضمن اعلام سه روز عزای عمومی در ایران به " انتقام سختی " که در انتظار این عوامل است، اشاره کرده. محسن رضایی، از اعضای تشخیص مصلحت نظام و از همرزمان سردار سلیمانی در دوران جنگ ایران و عراق، هم ضمن ابراز تسلیت به مناسبت کشته شدن او، از انتقام سختی که در انتظار آمریکاست، سخن گفته است.
بنابراین واکنش تند و شدید از طرف حکومت ایران درباره این موضوع خیلی دور از انتظار نیست، اما این که تهران در این باره دست به چه واکنش و در چه مقیاسی بزند موضوعی است که به طور حتم میتواند تمام معادلات سیاسی خاورمیانه را تغییر دهد.
حمله به یکی از پایگاههای آمریکا در خاک عراق، یکی از اولین احتمالاتی است که به سرعت به ذهن خطور میکند. در این باره ارتش آمریکا - که ساعتی پس از کشته شدن سردار سلیمانی این واقعه را برنامهریزیشده و با فرمان دونالد ترامپ اعلام کرد، به طور قطع پیش بینیهای لازم را در این خصوص کرده است. در آخرین اطلاعات منتشر شده از سوی سازمان دفاع آمریکا، پنتاگون، حمله به شخص وی را حاصل یک برنامهریزی دقیق و از قبل مشخصشده دانسته است. در روزهای اخیر نیز ارتش ایالات متحده آمریکا صدها نفر نیروی جدید به نیروهای مستقر در خاک عراق افزوده بود. بنابراین با وجود اینکه حکومت ایران از این حملات شوکزده شده است و طرف دیگر در آمادگی کامل به سر میبرد، مشخص نیست در این حمله احتمالی، تا چه اندازه نیروی نظامی ایران موفق شود بر روی پایگاههای ایالات متحده آمریکا در عراق آتش بگشاید.
دومین واکنش، احتمال حمله ایران به کشورهای عربی مانند امارات متحده عربی و عربستان سعودی در مقابل این اقدام آمریکا خواهد بود. حکومت ایران در دهههای اخیر بارها در مشاجرات سیاسی به این موضوع به صورت تلویحی اشاراتی داشته است. کشور امارات - که در فاصله بسیار کمتری نسبت به دیگر کشورهای عربی با ایران قرار دارد، و همچنین قلب تجاری خاورمیانه به حساب میآید، یکی از نقاطی بوده است که مورد تهدید موشکهای ایرانی قرار گرفته است. شرایط در مورد عربستان سعودی هم کمابیش به همین شکل است. اگر چه فاصله خاک این کشور به نسبت امارات متحده، دورتر از ایران است، همچنان میتواند مورد تهدید قرار گیرد. بهخصوص که در سالهای اخیر، ایران در یمن - که جنوب عربستان سعودی قرار دارد، حضور مستشاری نظامی دارد و بسیاری مسلح شدن گروههای حوثی یمنی به سلاح گرم را، با پشتیبانی ایران میسر میدانند. یاد آوری این نکته هم ضروریست که در اواسط سال گذشته میلادی، حملاتی به تاسیسات نفتی آرامکو صورت گرفت و اگر چه حقیقت آن مشخص نشد، برخی گمانهزنیها از حمایت ایران در آن حملات حکایت دارد.
بنابراین انتقام ایران و احتمال حملاتی از این دست به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، موضوعی نیست که بتوان بی توجه از کنار آن عبور کرد. هر چند در مقابل نیز برخی تحلیلگران سیاسی، احتمال حمله ایران به این کشورها را منتفی میدانند. به اعتقاد آنان، حکومت ایران به دنبال انتقام از آمریکاست و حملات احتمالی به این کشورها - به عنوان انتقام غیرمستقیم، هدفی نیست که حکومت ایران به دنبال آن باشد. از دیگر سو، همین عده در این باره تحلیل میکنند که آمریکا ممکن است در صورت حملات محدود به خاک این کشورها به طور کامل در صدد پشتیبانی از آن برنیاید و این به طور قطع، موضعی نیست که حکومت ایران به دنبال آن باشد.
از میان تمام احتمالات، حمله به خاک کشور اسرائیل بیشتر از بقیه موارد متصور است. در این باره باید به خصومت 40 ساله حکومت ایران با رژیم اسرائیل اشاره کنیم که همواره خواستار محو شدن این کشور از روی نقشه بوده است و این موضع را بارها و آشکارا بیان داشته است. همچنین در تازهترین اخبار منتشرشده پایگاه امنیتی اطلاعاتی "دبکافایل" مدعی شده که احتمالا دستگاه اطلاعاتی اسرائیل نیز در این عملیات به آمریکا یاری رسانده است.
از سوی دیگر، اگر ایران حملاتی به خاک این کشور ترتیب دهد، میتوان اطمینان داشت که ایالت متحده دوست و متحد قدیمی خود را تنها نخواهد گذاشت و از هیچگونه حمایت نظامی از خاک اسرائیل مضایقه نمیکند. اگر چه کشور اسرائیل در سالهای اخیر، با توان نظامی بسیار بالایی سپر دفاعی و موشکی خود را بالای سر قسمتهای مهم این کشور بنا کرده است و از طرفی اگر آمریکا هم بخواهد در اینباره همراهی همه جانبهای با این کشور داشته باشد مشخص نیست ایران تا چه اندازه قادر باشد در این حملات احتمالی موفق شود. در این سالها حکومت ایران یکی از حامیان اصلی گروه حزبالله در لبنان بوده است و در جنجالهای سیاسی، همواره اسرائیل را به پرتاب موشک از خاک لبنان تهدید کرده است.
در هر صورت باید به خاطر داشته باشیم که حکومت ایران و سپاه جمهوری اسلامی در سالهای پس از جنگ ایران و عراق سرمایهگذاریهای بسیاری در زمینه فنآوری موشکی کردهاند. به اعتقاد بسیاری مفسرین، نیروی نظامی ایران - به خصوص شاخه سپاه پاسداران، ضعف خود را در صنعت نیروی هوایی با سرمایه گذاری بر روی قدرت موشکی جبران کرده است. همین موضوع هم موجب شده تا در بسیاری مواقع حکومت ایران کشورهای دیگر را با تمسک به وجود نیروی موشکی دوربُرد خود به نوعی تهدید کند.
در نهایت، خاورمیانه یک بار دیگر به سمت شعلهور شدن آتش پیش میرود، اما در این میان آنچه را نیابد از یاد ببریم، حمایت روسیه از ایران در این لحظات خواهد بود. در آینده نزدیک میزان حمایت روسیه از ایران در مقابل این اقدام آمریکا، میتواند معادلات سیاسی را تا میزان بسیار زیادی به نفع ایران تغییر بدهد و در صورتی که این کشور نخواهد میان ایران و آمریکا نقش میانجی را بازی کند، باید منتظر آتش افروزیهای بیشتر میان ایران و آمریکا باشیم.