جامعه ایران این روزها فرصتی برای نفس کشیدن نداشته است. اخبار شکبرانگیز، دو هفتهای است که گریبان مردم ایران را گرفته و رها نمیکند؛ از کشته شدن سردار قاسم سلیمانی تا سقوط هواپیمای بوئینگ 737 اوکراینی. جامعه ایران اکنون در شرایطی بحرانی قرار گرفته که بسیاری از روانشناسان و جامعه شناسان هشدار دادهاند امنیت روانی جامعه به مخاطره افتاده است.
حالا جامعه ایران از شرایط موجود بسیار خشمگین است. بسیاری از بیکفایتی و بیلیاقتی حکومت میگویند و خیلیها هم مدعی هستند که دیگر هیچ اعتماد و امنیتی نسبت به این حکومت ندارند و هشتگ رفراندوم را به اشتراک میگذارند. در این میان اما، سئوالی که پیش میآید، این است که در شرایط جامعه ازهمگسیخته امروز ما، پرداختن به سلامت روان و آرامش روحی چقدر اهمیت دارد.
امنیت روانی چیست و چقدر اهمیت دارد
مجموعهای از چالشها و مشکلات، مدتهاست که نبض «امنیت روان» جامعه ایران را هدف گرفته است. در چنین شرایطی پرسش از این که «تهدید امنیت روان» تا چه حد میتواند سرمایه اجتماعی را در معرض خطر قرار دهد، قوت میگیرد. به بیان سادهتر چالشها میتوانند سلامت روان هر عضوی از جامعه را به خطر بیندازند و همزمان این سلامت روان آسیبدیده، سرمایه اجتماعی یک کشور را دچار مخاطره میکند. مسئلهای که به روشنی نشان میدهد جامعه ایران، امروز بیش از پیش نیاز به امیدی واقعی و ملموس - که ناشی از حل چالشها باشد، نیاز دارد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
دکتر مصطفی مهرآیین، جامعه شناس و استاد دانشگاه در گفتوگو با خبرآنلاین، معتقد است، فضای سیاسی و اجتماعی کشور طی دهههای اخیر تنشزا بوده و همزمان فرصت تخلیه هیجانات برای افراد جامعه فراهم نشده و برای برون رفت از این وضعیت، گروههای اجتماعی باید بتوانند حرف خود را بزنند.
به باور این جامعه شناس، تاثیر تحولات سیاسی و اقتصادی و غیره، در چند دهه اخیر مسئله سلامت روان را به موضوع همیشگی جامعه ایران تبدیل کرده است. موضوعی که سالهاست به اشکال مختلف با آن زندگی میکنیم، اما نمود آن را در جامعه امروز ایران بیشتر میبینیم.
او میگوید: «نکته اول این که جامعه ایران در چهار دهه گذشته و در طول حیات اجتماعی خود رویدادهای مختلفی را تجربه کرده است. انقلاب به عنوان رویدادی که ساختارهای سیاسی را تغییر میدهد و نظم اجتماعی را متحول میکند، به خودی خود جامعه را تحت تاثیر قرار داد. اتفاقاتی که در آن سالها رخ داد و بحرانها و خشونتهایی که جامعه با آن مواجه شد در "مسئله شدن روان" بیتاثیر نبود.»
مهرآیین ادامه میدهد: «جنگ و ماجراهای سیاسی و تبدیل جامعه به راست و چپ در سالهای بعد و وضعیت توسعه و شهرسازی در کلان شهرها، این که چطور باید در این شهرهای بزرگ زندگی و درآمدزایی کرد… این فکرها - و حس رقابتی که در نتیجه این نوع زندگی به وجود آمد، تنشهای عصبی و روانی را در جامعه بیشتر کرد. تفاوت دیدگاه با کشورهای خارجی و احساس تهدید خارجی و این که ما باید یک ایدئولوژی را منتشر کنیم، به خودی خود تنشزاست. خشونت زبانی و کلامی که به وفور در روی دیوارها و شعارها منتشر میشد، همه اینها بار روانی جامعه را تشدید میکند.»
تاثیر روان از هم گسیخته بر جامعه
مهرآیین، باز نبودن فضا در حوزه عمومی برای بیان احساسات و تخلیه هیجانات روانی، و تبدیل حوزه خصوصی به محلی برای تخلیه بار روانی این هیجانات را از دلایل بیشتر شدن تهدید امنیت روانی در خانوادهها میداند. او میگوید: «جامعه مدرن ، خیابان را به مثابه نمودی از مدرنیته و عرصه عمومی -که در آن هیجانات امکان تخیه روانی مییابد، دوست دارد. تمام این تخلیههای روانی و هیجانی با دیدن کالا و سایر عناصر زندگی مدرن باید در خیابان انجام شود؛ اما چون خیابانهای ما بسته است، ناگزیر این بار روانی وارد خانهها شده است. دقت کنید که تجربه ما از مدرنیته در واقع در خانوادهها بیشتر است. این است که میزان مصرف بالای هرچیزی (اعم از برق، انرژی و آب و حتی مشروبات الکلی دست ساز) را در خانهها میبینیم».
این جامعه شناس میگوید: «امنیت روانی یک مفهوم خنثی نیست. طبعا وقتی در جامعهای امنیت روانی به هم میخورد، بر سایر زوایای اجتماعی تاثیر میگذارد و در حوزههای مختلف نمود پیدا میکند.»
او معتقد است بخشی از آنچه ما امروز به عنوان افزایش نارضایتیها و اعتراضهای گروههای مختلف اجتماعی (کارگری، زنان، کشاورزان ، مال باختگان و...) میبینیم ، ناشی از تضاد مشی سیاسی با زندگی اجتماعی افراد است که در سالیان گذشته به تدریج تشدید شده است.
راه حل برون رفت از این وضعیت چیست؟
در جامعهای که التهابهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی رخ میدهد، افراد به دلیل این که ظرفیتهای فردی متفاوتی دارند، با واکنشهای روانی و آسیبهای گوناگونی روبهرو میشوند. اما برای برون رفت از این وضعیت چه باید کرد؟ چطور میشود جامعه را از آسیبهای بعد از آن محافظت کرد؟
مریم سامانی، روانشناس بالینی، در این باره به خبرگزاری رکنا میگوید، بخشی از این ظرفیتها با گذشته زندگی هر فرد ارتباط پیدا میکند. همین عامل باعث میشود وقتی اشخاص در برابر مسائل مختلف قرار میگیرند واکنشهای مختلفی از خود نشان دهند. برای همین است که یک خبر تلخ، روی همه اثر یکسانی برجای نمیگذارد و آدمها در مقابل اخبار و حوادث مختلف واکنشهای گوناگونی دارند.
این روانشناس بالینی معتقد است که کلید اصلی این تشخیص در دست خود افراد است. زیرا در چنین مواقعی هر فرد، خودش متوجه میشود که چقدر یک اتفاق روی او تاثیرگذار بوده و ذهنش را درگیر کرده یا در حال نادیده گرفتن آن رویداد است. به طور کلی باید گفت در برابر هر خبر و حادثهای، دو نوع رفتار باید مورد توجه قرار گیرد؛ یکی وقتی ذهن زیاد درگیر یک رویداد میشود، یا دنبال بیخبری و یا بیاهمیت جلوه دادن مسئله هستیم. یعنی حتی فرار از خبر نیز نشاندهنده این است که فرد، تحت تاثیر و فشار اضطراب قرار گرفته است و با این فرار به نوعی، به صورت موقت، خواهد خود را از آن فضا دور کرده و احساس آرامش و امنیت کند. البته این راهکاری نادرست است و به مرور فرد را با مشکلات اضطرابی عمیقتری مواجه خواهد کرد.
او معتقد است، ایستادن روی نقطه تعادل، نیاز واقعی روانی جامعه ماست. این مهم باید به شکل تخصصی زیر نظر یک روانشناس ارزیابی شود تا افراد به یک تعادل روانی برسند و آسیب کمتری متوجه آنها و خانوادهشان شود.
سهم کودکان در این روزهای پرالتهاب چیست؟
کودکان بخش مهمی از جامعه ایران را تشکیل میدهند. به گفته سید علی کاظمی، رئیس اداره تنقیح قوانین و مقررات و مشاور معاون حقوقی قوه قضاییه، بر اساس آمارهای سرشماری سال ۹۵، ما ۷۹ میلیون نفر جمعیت داریم که ۲۴ میلیون نفر از این جمعیت شامل کودکان میشود؛ یعنی ۲۸ درصد جمعیت کشور کودک است.
توجه به روان و ذهن کودکان در این شرایط، باید هم برای خانواده و هم برای دولت از اهمیت زیادی برخوردار باشد. بسیاری از روانشناسان کودک مدعی هستند که در این شرایط بهتر است کودکانمان را با حرف از جنگ نترسانیم. دکتر شادی جواهری، روانشناس و مشاور متخصص تعلیم و تربیت کودک و نوجوان در لندن، در این باره معتقد است، در چنین شرایط بحرانی باید به هوش سنی کودکان توجه زیادی کنیم. باید برای کودکان بسته به شرایط سنی، و با توجه به گنجایش و قدرت تفکرشان شرایط را توضیح دهیم. به این دلیل که آنها خارج از فضای مدرسه و آموزش و جامعه نیستند و میتوانند احساس ترس و اضطراب را از جامعه دریافت کنند.
او با اشاره به اینکه در کشور ایران شرایط غم و غمگین بودن را به بچهها در مدارس هم تعلیم میدهند، گفت: «وقتی حادثهای مثل کشته شدن قاسم سلیمانی رخ میدهد، در مدارس برای بچهها و کودکان مراسم عزاداری برگزار میکنند و حتی به آنها میگویند برایش نامه بنویسند. این یعنی کودک را وارد شرایط پرتنشی کردهاند که در واقع امنیت روانیاش را بر هم میزند. متاسفانه در آموزش و پرورش ایران شرایط آموزش و حفظ امنیت روانی برای کودکان وجود ندارد. کودکان در این شرایط چون قدرت تحلیل ندارند، تنها کاری که میتوانند انجام دهند، همانندسازی است. قهرمان جامعه را با قهرمان خودشان - که پدر و مادر هستند، همانندسازی میکنند و این جاست که فاجعه و آسیب جدی به کودک وارد میشود.
این روانشناس کودک معتقد است در این شرایط بحرانی، خانوادهها در داخل و خارج از کشور باید بیشتر از قبل توجه خاص به کودکانشان داشته باشند. در غیر این صورت کودکانی که حساستر هستند زودتر دچار هراس تنهایی میشوند و در آینده با بحرانهای جدی روبهرو خواهند شد.
دکتر شادی جواهری با تاکید بر این که از به کار بردن عبارتهایی مثل «جنگ»، «بدبخت شدیم»، «نکنه حمله بشه» خودداری کنید، تصریح کرد کودکان با شنیدن این کلمات دچار هراس و اضطراب میشوند. اضطراب میتواند مشکلات زیادی برای کودکان ایجاد کند؛ از کابوسهای شبانه گرفته تا شب ادراری، افت تحصیلی، بیماریهای جسمی و یا و لکنت زبان.
برای حفظ آرامش کودکانمان هوشیار باشیم تا در مهمانیها و دورهمیهای خانوادگی و دوستانه، در حضور فرزندان مان از حوادث اضطراب آور این روزهای دنیا صحبت نکنیم. شبکههای خبری را زمانی ببینیم که مطمئن باشیم کودکمان حضور ندارد. فراموش نکنیم کودکان، هوشیارتر از آنی هستند که ما تصور میکنیم. حتی زمانی که مشغول بازی هستند، میتوانند حرفهای ما را بشنوند و در جریان مسائلی که متناسب با سن و سال آنها نیست، قرار بگیرند.