اسماعیل هنیه در بیت رهبری
«رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با اسماعیل هنیه، از او گلایه کرد که چرا به ما خبر ندادید که میخواهید به اسرائیل حمله کنید!»
رهبر – بیغیرت حالا دیگه حمله میکنین به ما خبر نمیدین؟
هنیه – اهه! شما که ...
رهبر – حالا... ول کن. برای خبرگزاریها میگم. میخوام آمریکا خاطرش جمع بشه که ما خبر نداشتیم. یک نامه هم برای بایدن نوشتهام گوش بده:
«جناب آقای بایدن. با عرض سلام و تحیات، به جان مصطفایم ما نمیدانستیم اینا میخوان حمله کنن. من اسماعیل هنیه را دعوا کردم که چرا به ما خبر ندادید؟ گفت مطمئن بودم مانع میشوید. از خدا پنهان باشد از رویترز پنهان نیست که سوتفاهم شده و این ناوگان شما خیلی به ما نزدیک شده. ضمناً جوک سابق که میخواهیم کاخ سفید را حسینیه کنیم مال زمانی است که فکر میکردیم میتوانیم ترامپ را بیاوریم آنجا شلاق بزنیم. علی ایحال دستور بفرمایید یک مقدار دیگر از پولهای ما را آزاد کنند حقوق بچهها را بدهیم و دعاگو باشیم. این ناوگان را هم بفرمائید یک کم بکشد عقب، صدای سیفونش در بیت رهبری شنیده میشود. فدای شما سیدعلی.»
هنیه – دست شما درد نکنه.
رهبر – باید قهرمانانه عمل کرد!
«همچنین یک مقام حماس به رویترز گفت که خامنهای در آن دیدار هنیه را تحت فشار قرار داده که صداهایی را که در سرزمینهای فلسطینی خواستار مداخله جمهوری اسلامی در این جنگ هستند، خاموش کند.»
هنیه – حالا چرا مرا فشار میدهید؟
رهبر – خاموش کن! خاموش کن!
هنیه – دستم شکست. چی را خاموش کنم؟
رهبر – صداها را. صداها را.
هنیه – کدام صداها را؟
رهبر – صداهایی که خواستار مداخله ما در جنگ هستند.
هنیه – چشم آقا، چرا فشار میدهید؟
رهبر – فشار میدهم که جاش بماند آمریکا ببیند.
هنیه – همین؟
رهبر – بیغیرت، حمله میکنین مارو بی خبر میذارین؟
هنیه – دوباره؟
رهبر – کار از محکم کاری عیب نمیکند. ممکن است خبرگزاریها از قلم بیندازند.
هنیه – حالا بگم برنامه بعدی چیه؟
رهبر – نه خیر. من به تو میگویم.
***