در حالی که جنگ در نوار غزه ادامه دارد و هیچ روشنایی در افق سیاسی دیده نمیشود، روند دیپلماتیک یا چشمانداز آینده و اوضاع سیاسی، امنیتی، و نظم عمومی به وخامت بیشتری میگراید. اما این واقعیت دشوار به این معنی نیست که دیگر هیچ فرصتی برای دستیابی به صلح میانمدت یا درازمدت در خاورمیانه باقی نمانده است. در واقع، برخی از ناظران بر این نظرند که پس از نبرد غزه و نابود شدن اغلب زیرساختهای حیاتی آن، ممکن است آمریکا و سایر طرفها برای ازسرگیری گفتوگوها و دستیابی به راهحل دائمی در منطقه، روند سیاسی بزرگی را آغاز کنند که مبتنی بر تحقق راهحل دو کشور باشد. البته، این گونه تلاشها زمانی میتواند موثر واقع شود که به نارضایتیهای اساسی هر دو طرف رسیدگی شود.
شرایط حلوفصل مذاکرات دائمی احتمالا از جمله موضوعهایی است که کمیته وزیران تعیینشده در اجلاس فوقالعاده مشترک عربی و اسلامی برای پیگیری جنگ اسرائيل و حماس- که در اکتبر گذشته در عربستان سعودی برگزار شد- باید درباره آن بحث کند، بهویژه اینکه قرار است اعضای کمیته مزبور بهزودی به واشنگتن سفر کنند.
هر طرفی که خواهان پایان دادن به منازعه فلسطین و اسرائيل است، در گام نخست، باید به مسائلی رسیدگی کند که در طول صد سال گذشته، از زمانی که جامعه ملل در سال ۱۹۲۲ مسئولیت قیمومیت سرزمین تاریخی فلسطین از رود اردن تا دریای مدیترانه را به بریتانیا واگذار کرد، منطقه را دستخوش ناآرامی و بحران کرده است. نبرد فلسطین و اسرائیل، که از آغاز وقوع آن یک قرن گذشته و به ایجاد دولت مبتنی بر تبعض اسرائیل در فلسطین منجر شده است، با گذشت هر روز شدیدتر میشود. این نبرد، افزون بر اینکه زمینه را برای ظهور بازیگران غیردولتی قدرتمند جدیدی مانند حزبالله و حماس فراهم کرده است، منطقه را به سمت تنشهای بیشتری سوق میدهد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اگر کمیته پیگیری جنگ اسرائيل و حماس به واشنگتن سفر کند تا با مقامهای آمریکایی درباره رویکردی جدیتر برای دستیابی به صلح پایدار بین اعراب و اسرائيل، بهویژه میان فلسطینیان و اسرائيل گفتوگو کند، بحثهای آن باید بر محور راهاندازی مجدد طرح صلح عربی ارائه شده در سال ۲۰۰۲ متمرکز باشد که اسرائيل هیچ پاسخی به آن نداد. البته، واکنش آمریکا به این طرح صلح نیز ناامیدکننده بود.
در واقع، این منطقه همچنان گرفتار پیامدهای مسائل اساسی حلنشدهای است که از جمله میتوان به وضع دشوار آوارگان، محروم ماندن فلسطینیها از حقوق ملیشان، آینده بیتالمقدس، تعیین مرزهای اسرائیل و فلسطین، مناقشه آبی، ادامه اشغال فلسطین، الحاق بخشهایی از سرزمین عرب به قلمرو اسرائيل، و گسترش روزافزون شهرکسازی در سرزمین فلسطین اشاره کرد. البته، در ازای حل شدن این مسائل اساسی، جهان عرب نیز بر اساس طرح صلح عربی، اسرائيل را در محدوده مرزهای چهارم ژوئن ۱۹۶۷ بهطور کامل به رسمیت میشناسد و روابطش را در عرصههای گوناگون سیاسی و اقتصادی با آن کشور برقرار میکند.
اگر تلاشهای صلح در منطقه از سر گرفته شود، همه طرفهایی که عملا خواستار دستیابی به صلح و امنیت عادلانهاند باید به برخی از اصول مهم و اساسی که ممکن است در مورد فلسطینیها و اسرائیلیها اعمال شود توجه داشته باشند تا از تکرار شکست تلاشهای صلحساز قبلی جلوگیری شود. این اصول، که بر پایه ابتکار صلح عربی ارائهشده در سال ۲۰۰۲ استوار است، شامل شروط مهمی است که باید توجه جدی به آنها شود. عمدهترین شرطی که باید به آن اشاره کرد تساوی حقوق و حاکمیت دو طرف مذاکرهکننده است تا هیچیک از دو طرف انتظار کسب حقوق و امتیازهای بیشتر نسبت به جانب مقابل نداشته باشد.
البته، منازعه فقط زمانی حل خواهد شد که شهروندان اسرائيل و فلسطین از حقوق ملی و شخصی برابر برخوردار باشند و دو کشور مستقل اسرائيل و فلسطین در کنار یکدیگر وجود داشته باشند. مسئولیت امور فلسطین باید در دست خود فلسطینیها باشد، زیرا آنها نیازی به نظارت قدرتهای خارجی ندارند. در آغاز حرکت بهسوی صلح دائمی، فلسطینیها میتوانند از طریق انتخابات سرنوشت دولت آیندهشان را تعیین کنند و دولت وحدت ملی تشکیل دهند که همه فلسطینیان را نمایندگی کند. همچنین، لازم است شهروندان اسرائيل نیز دولت میانهرویی را انتخاب کنند که شریک واقعی صلح باشد تا امنیت و ثبات برای همه تضمین شود.
از سوی دیگر، همانطور که در طرح صلح عربی سال ۲۰۰۲ تصریح شده است، تمام سرزمینهای فلسطینی و عربی اشغالشده در سال ۱۹۶۷، از جمله بیتالمقدس شرقی، کرانه باختری، نوار غزه، و بلندیهای جولان سوریه باید بازگردانده شود، مگر اینکه دو طرف در برخی از موارد استثنا قائل شوند یا توافق دیگری میان آنها صورت گیرد.
هر دو دولت فلسطین و اسرائيل باید اصول حلوفصل مسالمتآمیز منازعه را بپذیرند و از تضمینهای امنیتی که بر سر آنها توافق صورت میگیرد و حقوق کامل حاکمیت آنها را حفظ میکند یکسان برخوردار باشند. همچنین، در صورت نیاز به حضور نیروهای خارجی، این نیروها باید در دو طرف مرز مستقر شوند و همزمان از شهروندان فلسطین و اسرائيل محافظت کنند.
مراحل هرگونه صلحی که بر سر آن توافق صورت میگیرد باید همزمان اجرا شود، بدون اینکه یک طرف پیوسته امتیاز بدهد و طرف دیگر با استفاده از روشهای استعماری از وضع موجود سوءاستفاده کند. اگر پیشرفتی در مسیر صلح فراگیر و پایدار حاصل شود، هر دو طرف باید یکسان و همزمان از آن بهرهمند شوند تا بتوانند بهسمت صلح دائمی توافقشده گام بردارند.
علاوه بر آن، هرگونه مذاکره و گفتوگو برای پایان دادن به مناقشه و دستیابی به صلح باید زیر نظر شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل متحد انجام شود، نه اینکه همهچیز در دست آمریکا باشد. البته، سازمانهایی مانند سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD)، سازمان کنفرانس اسلامی، یا هر نهاد دیگری میتوانند در سازوکار مذاکره گستردهتر ادغام شوند تا از اداره عادلانه و سیاسی گفتوگو برای همه طرفها اطمینان حاصل شود.
صلح و عدالت و امنیت سراسری فقط زمانی حاصل میشود که نگرانیهای همه طرفها جدی گرفته شود و صادقانه به آنها پرداخته شود. در حال حاضر پیشبینی زمان فرا رسیدن چنین لحظهای دشوار است. دستیابی به چنین هدف بزرگی مستلزم حرکت بهسمت روند صلحآمیزی است که باید جدیتر از هر مذاکرهای باشد که تا کنون برای پایان دادن به منازعه فلسطین و اسرائيل و درگیریهای مرتبط با آن در منطقه صورت گرفته است.