نگاهش میکنم، و هنوز تصویرش بر پلههای مدرسه رفاه و پیپ و سرما و مسخره کردن فضلالله محلاتی و عبدالرحیم ربانی شیرازی پیش چشم من است. آن روز مثل جدّش غریبالغربا و مشهدی به پایتخت آمده بود مثل آقای هالو با دفتری که هرازگاه شعری از عماد خراسانی، م امید، شازده قهرمان یا تقریظهای مرحوم امیر شهیدی ازلابهلای صفحاتش میخواند. در آن روز خواب هم نمیدید روزی مالکالرقاب ایران شود و سلطان فقیهش خوانند.
شیخ علی اکبر هاشمی، رفیق قدیمی، برایش مقرری گذاشته بود که مهدوی کنی، رئیس کمیتهها، از صندوق ویژه پنجشنبهها پرداخت میکرد.
امروز دیگر غریبالغربا نیست. به برکت پترودلارها وجدان میخرد، غزه به آتش میکشد، دختران و پسران میهن را دار میزند، کور میکند و در گوش نوهاش میخواند که بابایی بعد از مجتبی، پدرت، تو بر عرش ملک پاسبان تکیه میزنی.
سیدعلی خامنهای از یکسو خوشحال است که امروز به ظاهر قدرتی فراتر از کلب آستان علی مرشد کامل یعنی سید حسین صفوی دارد و در دربارش چنانکه در دربار سلطان صفوی و خاقان مغفور قاجاری، روز و شب به معلقزنی مشغولاند و مدح و ثنایش میکنند و «مشارقالارض و مغاربها» به اشاره انگشتش کن فیکون میشود.
اما حقیقت جز این است. در واقع در طول تاریخ شاید فقط شاه سلطان حسین را بتوان با سلطان علی ولیفقیه مقایسه کرد. در روزگار آن سلطان مشتی دجال شیاد، بعضی با عمامه و جمعی با کلاهخود و عدهای نیز با کلاه دوازده پر قزلباش، جان و مال و ناموس مردم را در تصرف داشتند و با رساندن سلطان صفوی به عرش اعلی و همنشین کردن او با اولیا و انبیا چنان کردند که دو سه هزار ازبک و پشتون با ملا زعفران ـ چیزی شبیه به ملاهبتالله و ملا برادر و ملا فعله ـ به سرکردگی آن غلجائی مجنون ـ چیزی شبیه به بن لادن ـ نصف جهان پایتخت مرشد کامل را به آن صورت مفتضح تسخیر کردند و از کشته پشته ساختند.
خامنهای خیال میکند سوارکار است و به اشاره ابرویش زندهخواران دربار معدلتگستر میتوانند با یاوری رفیق ولادیمیر پوتین، جو بایدن خواب و ریشی سوناک هندی ناب، و امانوئل مکرون بیتاب و بیبی ناتانیاهو گمشده در غرقاب غزه را لقمه چپ کند. اتاق فکر، خیال آقا را راحت کرده بود که با بودن مشاوران وفادار فدایی و نظارت آقا مجتبی بر همه چیز، سید از حرکت سوسکها و عنکبوتها در بیت مبارک نیز باخبر است. روزهای بارعام و دستبوسی حضرتش چنان حرف میزند که حتی نوکرانش به حیرت میافتند (من مهدی غایب مبارک قدمم)، هیچ توطئهای علیه ما کارگر نمیافتد و ما میتوانیم پشت استکبار را به خاک بمالیم.
سردارذوالقدر روزی در جمعی از یارانش گفته بود به یک اشاره انگشت خامنهای نزد جد مطهرش اعزام خواهد شد. مجتبی خیلی بهتر از پدرش بالا و پایین اوضاع را میداند. به همین دلیل نیز سرتاپا تسلیم مجموعهای است که نه فقط بر دولت و مجلس و اقتصاد و سیاست مسلط شدهاند، بلکه ولیفقیه نیز در چنگشان قدرت تکان خوردن ندارد.
گاهی ـ طی دو سه سال اخیر ـ برای نشان دادن قدرتشان به خامنهای کارهایی کردند که سید حواسش جمع شود. مثلا یکی دو بار میکروفونهای مخفی را که خودشان در اتاق خواب و دفتر مخصوص سید کار گذاشته بودند کشف کردند. در واقع طوری به تشریح امور پرداختند که او بفهمد خلاصه اگر ما نباشیم کار شما ساخته است. خامنهای در طول دوران ریاستجمهوری خاتمی روزبهروز بیشتر به اطلاعاتیها وابسته شد. (به مجلد اخیر خاطرات هاشمی رفسجانی مراجعه کنید)
تیمی که در بیت و دفتر و بیرون عملیاتی شد از هر نظر کامل بود؛ یعنی آدم عملیاتی دارند مثل سردار شیرازی، فلاح، قاآنی، سلامی، فیروزآبادی، اصغر حجازی و آدم رسانهای دارند مثل حسین (بازجو) شریعتمداری، حسین صفار هرندی، سردار بیکلاه جبلی و حاج عزت، وزیر میراث فرهنگی.
آدم باسابقه قتل و توطئه جمع کردند با عبا و عمامه و شبکلاه و بره مانند قربانعلی درّی، محمدی گلپایگانی، محسنی اژهای و پورمحمدی، استراتژیست هم داشتند از تیره احمد وحیدی –وزیر کشور- علی اکبر ولایتی شکسته پیکر و حسن عباسی وهمزده و حسین الله کرم و الیاس نادران و مهدی چمران با نام برادر به قدرت رسیده، دیپلمات و سیاستمدار هم دارند ازنوع محمدحسن اختری ـ سفیر قبلی در سوریه و سرنگهبان سازمان تبلیغات، علی باقری و حسن کاظمی قمی و ایرج مسجدی! که مغز و قلب «آقا» را در اختیار دارند. اینها به اضافه یک جمع ۳۰ نفره از بچههای مرکز استراتژیک سپاه و دانشکده امام باقر و اطلاعات سپاه و ستاد کل، ازجمله سرلشکر دکتر موسوی، که با استفاده از وحشت و نگرانی که بر «آقا» مستولی شده بود بنا را بر این گذاشتند که کار خلافت را پیش از آنکه جناب عزرائیل به چهارراه آذربایجان سر بزند فیصله کنند و دیگر نگران آن نباشند که آدمی بساط عیش و عشرتشان را به هم بزند.
برای این کار همانطور که هاشمی رفسنجانی و خامنهای و ریشهری از یکی دو سال پیش از درگذشت خمینی ـ قاپ احمد را دزدیدند و او را با خود همراه کردند، اینها نیز از میان فرزندان خامنهای، مجتبی را که خیلی احساس آقازادگی میکرد انتخاب کردند. میثم انتخاب اول آنها بود، ولی این آقازاده بعد از اینکه سر درس آقا رضی شیرازی حاضر شد، حال و روزی دیگر پیدا کرد و خیلی عابد و گوشهگیر و اهل درس و فحص شد. آنها نیاز داشتند سه چهار تنی را که «آقا» دربست قبولشان داشت و کاملا مورد اعتماد او بودند نیز جذب کنند. اولین فرد حداد عادل بود. جذب او کاری نداشت، در واقع آدمی که عاشق مقام است و برای نشستن روی صندلی ریاست حاضر است روحش را به شیطان بفروشد، طعمه سهلی است. نفر بعدی، سرلشکر باقری بود که بهجای حسن فیروزآبادی بر تخت سپهسالاری تکیه زد. حالا میتوانید حدس بزنید که این جمع چه قدرتی دارد و «سید علی آقا» تا چه حد در چنگ اینها است. در واقع دستورهایی که «آقا» صادر میفرمایند خواستهای این جمع است که عملا کنترل همه امور را در دست دارند.
ارعاب و شکنجه و تهدید چنان است که بهزودی همه صداها خاموش خواهد شد. ارتش را که کاملا خنثی کردهاند، در مورد سپاه نیز برنامه کنار گذاشتن بعضی از سرداران کمتر مطیع، به مرحله اجرایی شدن نزدیک میشود. البته کنار زدن این جمع میتواند طی سانحهای نظیر آنچه باعث قتل احمد موسوی و دوستانش شد اتفاق بیفتد. کلهپا کردن هاشمی رفسنجانی عملی شد. باقری با روسها قرارداد خرید پنج میلیاردی بسته که قابل تمدید برای سه نوبت دیگر نیز است، یعنی ۲۰ میلیارد دلار سلاح طی سالهای آینده. اینها بر این باورند که آمریکا حمله خواهد کرد، اما حمله به نفعشان تمام میشود، چون روسها در برابر آمریکا میایستند، اینها نیز ضربات سنگینی به آمریکا در عراق و خلیج فارس و نیز به متحدان آمریکا وارد میکنند و بعد هم در نیشابور آزمایش اتمی زیرزمینی خود را انجام میدهند، آنوقت جهان ناچار به قبول ایران اتمی خواهد شد.
ذوالقدر چندی پیش میگفت بهزودی باید برای متصرفات خود فرماندار تعیین کنیم. بیش از سه میلیارد دلار طی دو سال اخیر برای تقویت حزبالله لبنان، حماس، جهاد اسلامی، جیشالمهدی، سپاه بدر و حوثیها خرج شده است. مسئلهای که میتواند رویاهای اینها را به کابوس تبدیل کند، حمله نظامی نیست، هر نوع حمله نظامی حماقت است و اینها آرزویش را دارند، تنها راه نجات خانه پدری بر اراده ملی و مقاومت مدنی استوار است.
وضعیت فوقالعاده در کشور
ایران سختترین روزهای خود را میگذراند. شگفتی آنکه رژیم بعد از ۴۴ سال پلیس اخلاق و رفتار به جنگ ملت میفرستد تا برای کنترل حجاب و لباس و ظاهر و رفتار افراد وارد عمل شوند. در رابطه با انقلاب نرم و انتقاد از دولت و مخالفخوانی نیز تیم سرکوبگران سیدعلی آتش به اختیار شدهاند. در واقع صلاحیت و اختیار بگیر و ببند و بکش به آنها داده شده است که در خیزش سراسری بهخوبی با قتل و قبض و بند و کورکردن مخالفان مراتب ذوبشدگی خود را به منصه ظهور رساندند. حمله وحشیانه به مراکز دانشجویی، دستگیری و شکنجه فعالان سیاسی و دانشجویی و کارگری در کنار حبس و قتل، از احیای مزرعه حیوانات جورج اورول با فرمانروای معمم و جانیان مسلح و کشور خبر میدهد و ما در چه کاری هستیم؟ در کار ضربه زدن و ناسزاگویی به یکدیگر، نبش قبر تاریخ. توی سر و کله هم زدن به خاطر ۲۸ مردادی که خیلی از ما یا اصلا در آن زمان به دنیا نیامده بودیم یا در سنی نبودیم که نقشی در آن بازی کنیم، کار اصلی ما شده است.
نگاه کنید چه بر سر یوگسلاوی آمد. در آنجا نیز فاشیستی به نام میلوسوویچ با جمعی مثل خودش، سرزمینی آباد و آزاد را به تکهپارههایی ناهمگون بدل کردند. البته آلمان و یکی دو قدرت اروپایی نیز به این پاره پاره شدن یاری رساندند. برای پاره پاره شدن ایران خیلی از قدرتهای منطقهای و جهانی آمادهاند در پرتو حماقتهای اهل ولایت فقیه معرکهگردانی کنند. برای خانه پدری نگرانم، برای اولینبار وحشت کردهام، مبادا ما آخرین نسلی باشیم که با خاطره ایرانی یکپارچه و سربلند و مردمانی همبسته خاموش میشود.
یکبار دیگر میگویم رژیم فتنهگر تنها در پرتو آشوب و فتنهانگیزی در منطقه زنده مانده است. اربیل آرام را به بهانه زدن مقر موساد میکوبد. (حسن حسنزاده، فرمانده سپاه تهران بزرگ، گفته که این حملات بر اساس دستورات علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، صورت گرفته است) دو روز بعد موشکهای سپاه پاکستان را هدف قرارمیدهد. کشوری که در همه احوالات راه دشمنی با ایران در پیش نگرفته است.
آمریکا حوثیها، نوکران لنگ به کمر سیدعلی آقا را برای چهارمین بار میکوبد. فتنهگر بزرگ در منطقه خود میداند چه اشتباهی کرده است و میکند.
ما بهجای آنکه نمادهای ملی مبارزه و در راس آنها شاهزاده رضا پهلوی را حمایت کنیم، ترجیح میدهیم در فرنگستان غر بزنیم و مصاحبه پرویز ثابتی را مصاحبهای برای تطهیر رژیم گذشته قلمداد کنیم. روزگار غریبیست نازنین، سید علی در حال جانشینسازی است و این درحالی است که ما ولیعهد مشروع خودمان را داریم. سیدعلی وحشتزده از اسرائیل و آمریکا است. باورکنید فروکشیدنش از عرش و فرش قدرت سخت نیست. اراده ملی و توان براندازی میطلبد. این هر دو را داریم با شهزادهای که سرتا پا در اندیشه رهایی خانه پدری است.