بوریس جانسون امیدوار است که در انتخابات آینده، هواداران سابق حزب کارگر در شمال، میدلندز و ولز، به او رأی بدهند، و برای این رأیدهندگان، خط ریل تندروی که شهرهای شمال شرق و بیرمنگام را به لندن وصل میکند، نمادی احتمالی از اشتراک اولویتهای آنها و نخستوزیر است. درست همان گونه که دونالد ترامپ امیدوار است در انتخابات نوامبر امسال، هواداران سابق حزب دمکرات در ایالتهای کمربند زنگار (rust belt) که برایشان دیوار مرزی، نماد بها دادن رئیس جمهوری به آنهاست، به او رأی بدهند و به انتخاب دوباره وی کمک کنند.
این تشابه تقریبی بین چرخههای سیاست در بریتانیا و آمریکا، همواره یکی از جذابیتهای مقایسه دو کشور بوده است. مارگارت تاچر و رونالد ریگان شرکای ایدئولوژیک بودند؛ اگرچه ریگان در مورد حمایت از او در ارتباط با جزایر مالویناس تردید داشت و فراموش کرد به او بگوید که میخواهد به کشور مشترکالمنافع گرنادا در کارائیب حمله کند.
تونی بلر و بیل کلینتون دوستان ایدئولوژیک از طیف سیاسی چپ میانه بودند، و حزب کارگر جدید در سال ۱۹۹۲ آشکارا بخشی از کارزار انتخاباتی کلینتون را برای پنج سال بعد کپی کرد.
بعد از آن، چرخههای سیاسی به هم ریخت. نزدیکی بلر به جورج بوش پسر، هیچ سودی برای او نداشت. گوردون براون میخواست به باراک اوباما نزدیک باشد، در این حد که در یک مورد در آشپزخانه ساختمان سازمان ملل در نیویورک دنبال او راه افتاده بود، و با آن که اوباما فاصله خود را از او حفظ میکرد، آن دو، واکنش شجاعانه و درست جهانی به بحران مالی را رهبری کردند.
دیود کامرون با باراک اوباما، که مانند او عملگرا، منطقی و قانعکننده بود، رابطه خوبی داشت، و خوشحال بود که توانسته است حمایت رئیس جمهوری آمریکا را از کارزار باقیماندن در اتحادیه اروپا در رفراندوم ۲۰۱۶، جلب کند. اما، همان طور که استیو ریچاردز در مقدمه کتاب بینظیر خود به اسم «نخست وزیرها: تأملی درباره رهبری از ویلسون تا می» به خوبی بیان میکند، «طبق شواهد، دخالت اوباما در عمل باعث تشویق کارزار برگزیت شد.»
این ما را وارد چرخه کنونی کرد که با پیروزی جناح مدافع خروج از اتحادیه اروپا در رفراندوم شروع شد، و به دنبال آن، پنج ماه بعد دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برنده شد. شباهتهای بین این دو کارزار، بینهایت تکرار شده است؛ به گونهای که متیو گودوین و راجر اتول از آن به عنوان پوپولیسم ملی نام میبرند. پس از سه سال و نیم تغییر مسیر در دوره نخست وزیری ترزا می، اکنون ما به وضعیتی بازگشتهایم که چرخه انتخاباتی ما از سیکل آمریکاییها عقب افتاده است. جانسون تازه در انتخاب برنده شده است و برای این پیروزی، از تاکتیکی که ترامپ در ایالتهای کمربند زنگار به کار گرفته بود، در مناطق صنعتی سابق «دیوار سرخ» در سرتاسر انلگستان و ولز استفاده کرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بنابراین، او منتظر میماند تا ببیند آیا ترامپ میتواند رأیدهندگان منطقه کمربند زنگار را که به آنها خدمت میکند، قانع کند. این به یک امر عادی تبدیل شده است که جانسون باید روی کسانی تمرکز کند که بار اول به او رأی دادند، همان طور که بیل کلینتون یک بار گفت و بلر مشتاقانه تکرار کرد. در مورد جانسون، این شامل آن دسته از رأیدهندگان طبقه کارگر میشود که ماه گذشته از حزب کارگر جدا شدند و رأی خود را موقتا به محافظهکاران دادند.
این امر به مفهوم آن است که الویتهای محافظهکاران، متفاوت از دغدغههای سنتی آنها خواهد بود، و به معنای مداخله بیشتر دولت، پوپولیسم اقتصادی بیشتر، و نخبهگرایی کلانشهری است.
اما چیزی که کمتر مورد توجه قرار میگیرد، این است که ما در ماه نوامبر دقیقا شاهد یک تجربه طبیعی بزرگ از این استراتژی انتخاباتی در میشیگان، پنسیلوانیا و ویسکانسین خواهیم بود. اینها همان ایالتهایی هستند که باعث شدند ترامپ در مجمع گزینشگران برنده شود؛ و اگر او بتواند خواستههای آنها را تأمین کند، دوباره انتخاب خواهد شد.
تدریجا دارد مشخص میشود که تأمین خواستههای این ایالتهای کمربند زنگار در واقع به معنای احیای اقتصاد، یا ساختن دیوار در فاصله صدها مایل آنطرفتر نیست. بلکه بدان معناست که او همچنان مانند سیاستمداری رفتار میکند که به زبان آنها حرف میزند، و به مسئله کنترل مهاجرت غیرقانونی در مرزهای جنوبی اهمیت میدهد.
اما مهمتر از همه، این ممکن است بدان معنا باشد که او سیاستمداری است که با حریفی ضعیف روبهرو میشود. جو بایدن در بین طبقه کارگر ایالتهایی که نتیجه انتخابات را تعیین میکنند، از نوعی اعتبار برخوردار است، برنی سندرز هم مقداری تب و تاب پوپولیستی دارد که برای او لازم است، اما بقیه قبلا آزموده شدهاند. مایکل بلومبرگ ثروت زیادی دارد، الیزابت وارن نسخه رقابتیتری از هیلاری کلینتون است، و پیت بودجج مردی بسیار خوشصحبت و جذاب است که سن او کمتر از ۷۰ سال است. هیچ یک از آنها نسخه کاملی از آنچه حزب دمکرات برای مبارزه با ترامپ لازم دارد، نیست، و بنابراین، رئیس جمهوری میتواند دوباره انتخاب شود، بدون آنکه عملا چیزی به مردمی که دوره قبل به او رأی دادند، بدهد. نمادها کافی خواهند بود.
جانسون نگاه خواهد کرد و یاد خواهد گرفت. خط قطار تندرو، یک نماد مزخرف است. حتی اگر جانسون چراغ سبز هم نشان بدهد، که به نظر من نشان خواهد داد، تا سال ۲۰۲۴ به سختی چیزی ساخته خواهد شد. و بدتر از این، به نظر من خط قطار تندرو، با افزودن پرهای دیگر به چرخ پایتخت، صرفا توان جذب اقتصادی لندن و جنوب شرق را افزایش خواهد داد. اما رهبران شمالی انجمن حزب کارگر - و اندی استریت، شهردار منطقه وست میدلندز از حزب محافظهکار - معتقدند که موازنه مجدد اقتصاد مهم است، و این باور، برای یک توافق ارزشمند حیاتی است.
تنها کاری که باید جانسون بکند، این است که به رأیدهندگان ایالتهای کمربند زنگار خودش بقبولاند که به آنها بها میدهد، و رهبر حزب کارگر یک نخبهگرای کلانشهری است، و برای دوباره انتخاب شدن همان مسیر ترامپ را خواهد رفت.
© The Independent