نزدیک به پنج ماه از آغاز جنگ اسرائیل و حماس در نوار غزه میگذرد. در این مدت مقامات جمهوری اسلامی هم از گسیل نیرو و ورود مستقیم به جنگ در غزه خودداری کردهاند و هم در بهکارگیری گزینهها در حمایت از حماس محتاط بودهاند.
در بیش از دو دهه اخیر همواره این بحث در محافل غربی و همسوتر با جمهوری اسلامی مطرح بوده است که تهران در صورت احساس خطر و در شرایط بحرانی کارت هستهای را به بازی خواهد گرفت.
سالها است که لابی جمهوری اسلامی در غرب؛ دمکراتها و برخی جمهوریخواهان را به این باور رسانده که تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی یا تحریک آن پیامدهای «بسیار وخیمی» خواهد داشت.
اما مدافعان و ترویجدهندگان این نظریه، به موارد متعدد مصلحتاندیشی جمهوری اسلامی در جهت بقای نظام که در مورد اخیر در جنگ اسرائیل و حماس نمایان است اشاره نمیکنند.
درحالی که جنگ اسرائیل و حماس همچنان ادامه دارد و وزارت بهداشت حماس هر روز آمار جدیدی از کشته شدگان فلسطینی ارایه میدهد، جمهوری اسلامی نه تنها سرعت غنیسازی به عنوان کلیدیترین گام در تولید سلاح هستهای را افزایش نداده، بلکه از شتاب آن کاسته و براساس جدیدترین گزارش، ذخایر اوانیوم با غنای ۶۰ درصد را نیز کاهش داده است.
گزارش روز دوشنبه آژانس بینالمللی انرژی اتمی حاکی از آن است که تهران در سه ماهونیم اخیر، یعنی در اوج جنگ اسرائیل و حماس در نوار غزه، ذخایر اورانیوم با خلوص بالا (نزدیک به سطح مورد نیاز برای تولید سلاح) را کاهش داده است.
در این گزارش آمده است که ذخایر اورانیوم غنیشده با غنای بالا در ایران در مقایسه با ماه نوامبر یعنی کمتر از یک ماه پس از شروع جنگ در منطقه، پنج درصد کمتر شده است. در توضیح این روند آمده است که تهران اورانیوم غنیشده ۲ درصدی را با ذخایر ۶۰ درصدی ترکیب کرده تا آن را رقیق کند.
این درحالی است که رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز پیشتر گفته بود تهران اخیر سرعت غنیسازی با خلوص بالا را کم کرده است. هرچند که به گفته او همچنان سطح غنیسازی که در ایران انجام میشود فراتر از اهداف غیرنظامی است و نگرانیها ادامه دارد.
تهران از سال ۱۳۹۸ و پس از خروج آمریکا از برجام، همواره در مسیر عقبگرد از تعهدات هستهای خود گام برداشته است و از آنجایی که به هیچیک از درخواستهای آژانس برای توضیح ابهامهای باقیمانده یا همکاری با بازرسان پاسخ نداده است، کاهش سرعت و ذخایر اورانیوم با خلوص بالا را نمیتوان در چارچوب اقداماتی که جمهوری اسلامی ملزم و ناگزیر به اجرای آن بوده بررسی کرد.
به بیان دیگر، رویکرد ماههای اخیر تهران در پرهیز از افزایش سرعت غنیسازی با خلوص بالا و کاهش ذخایر اورانیوم غنیشده در حدود کاربرد تسلیحاتی، که برخلاف برخی پیشبینیها دنبال شده است، گامی در جهت تنشزدایی هستهای در اوج بحرانآفرینی منطقهای بهشمار میرود. این گمانهزنی وقتی تقویت میشود که گروسی میگوید پس از حدود یک سال، قصد دارد با هدف نزدیک کردن تهران و آژانس به ایران سفر کند.
براساس اطلاعات آرشیوی که اسرائیل از گاوصندوقهایی در ایران به دستآورد، ماهیت فعالیتهای هستهای تهران دستکم تا سال ۲۰۰۲ تسلیحاتی بوده است. روند فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی در سالهای اخیر، شامل ایجاد تاسیسات زیرزمینی و غنیسازی با خلوص بالا با کمک سانتریفیوژهای پیشرفته نیز به گفته شماری از مقامات غربی و کارشناسان هستهای، توجیه غیرنظامی ندارد.
با این وجود، مقامات تهران به جای گام برداشتن سریعتر در مسیر ظهور «ایران هستهای» که تا همین چندی پیش در خلال رایزنیها و معاملهها با تهران قریبالوقوع خوانده میشد، گزینههای کمخطرتری مانند گروههای نیابتی را به کار گرفتهاند.
هرچند خوشبینترین ناظران حامی جمهوری اسلامی هم نمیتوانند ردپای آشکار تهران در حمایت از گروههای شبهنظامی در منطقه را رد کنند، مقامات جمهوری اسلامی در عالیترین سطح ارتباط با حملههای گروههای نیابتی علیه منافع آمریکا و متحدانش در منطقه را تکذیب کردهاند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
رویکردی نشان دهنده پرهیز تهران از رویارویی مستقیم با واشینگتن که دولت بایدن نیز با آن همراه است. چرا که پافشاری بر اثبات نقش مستقیم جمهوری اسلامی در این حملهها، رئیسجمهوری ۸۱ ساله آمریکا را در سال انتخابات با گزینه درگیری مستقیم با تهران تنها خواهد گذاشت.
تهران در ماههای اخیر به موازات تکذیب دست داشتن در حملههای متعدد نیابتیها در عراق و سوریه و دریای سرخ، از کارت هستهای در جهت تنشزدایی استفاده کرد.
احتمالا برآورد مقامات جمهوری اسلامی این است که تحریک جدی غرب با مساله هستهای در بحبوحه بحران در خاورمیانه، ریسک صفآرایی آمریکا، اروپا و اسرائیل را به همراه دارد.
مشابه آنچه که در سال ۲۰۰۶ اتفاق افتاد و مجموعهای از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل را به دنبال داشت. در حال حاضر شکافها بین دولت بایدن و دولت بنیامین نتانیاهو بر سر جنگ در غزه نمایان شده، کشورهای منطقه به سیاستهای بایدن روی خوش نشان ندادهاند و اروپا تا حدود زیادی عقبتر ایستاده است. در چنین شرایطی تهران نمیخواهد با گامی اشتباه بر این شکافها پل بزند و بقای نظام را با تهدید مواجه کند.
اما پرسشی که در این بین مطرح میشود، مبنای ادعاهای کارشناسان و مقامات آمریکا و اروپا در مقاطعی از زمان است که پیشبرد گفتوگوهای علنی با تهران یا انجام یک معامله به توجیه نیاز دارد.
در سالهای گذشته و تا پیش از آغاز جنگ اسرائیل و حماس، هر از چند گاهی مقامی در اروپا یا دولت آمریکا از فاصله چند هفتهای و حتی چند روزه تهران تا دستیابی به توانایی ساخت سلاح هستهای سخن گفته است.
براساس این ادعاها، این تهدید قریبالوقوع نیازمند رسیدگی فوری و دستیابی به راهحل است. اما ناگهان به مدت دستکم پنج ماه، دولت بایدن «تهدید فوری هستهای ایران» را به فراموشی میسپارد. رسانههای جریان اصلی نیز به جای مقالههای متعدد در توصیف خطر ایران هستهای و لزوم مذاکره با جمهوری اسلامی، از خطر گسترش جنگ اسرائیل و حماس به منطقه و فراتر از آن مینویسند.
این روند سینوسی که همواره بخشی از پرونده هستهای ایران در ۲۲ سال گذشته بوده، به دنبال خود پرسشهای دیگری را پدید میآورد:
آیا آنگونه که تا چند ماه پیش گفته میشد، خطر هستهای شدن ایران فوری و نیازمند راهحل سریع است یا مقامات در تهران، واشینگتن و بروکسل سطح خطر را باتوجه به شرایط ایران و آمریکا، رایزنیهای پشت پرده، ملاحظههایی مانند جنگ در منطقه یا انتخابات تنظیم و ترسیم میکنند؟