سیاست متناقض آمریکا در قبال جنگ غزه و تهدید حوثیها در دریای سرخ پرسشهای بسیاری مطرح کرده است. در حالی که اسرائیل ساکنان غیرنظامی غزه را با تسلیحات آمریکایی هدف قرار میدهد، کمکهای بشردوستانه آمریکا برای فلسطینیان از فراز نوار غزه برای مردم پرتاب میشود. از سوی دیگر، با آنکه واشینگتن از افزایش تلفات غیرنظامیان فلسطینی و فجایعی که در غزه رخ میدهد ابراز نگرانی میکند، عملکردش در تعارض با این نگرانی است. به همین دلیل، پرسشهای بسیاری مطرح میشود که ازجمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
آمریکاییها همواره بر لزوم برقراری آتشبس «بیقیدوشرط» در غزه تاکید کردهاند، اما در عمل هیچ گامی برای رسیدن به این هدف برنداشتهاند. اگر واشینگتن واقعا بهدنبال برقراری آتشبس است، چرا دولت اسرائيل و بنیامین نتانیاهو را تحت فشار قرار نمیدهد؟
ایالات متحده بهرغم حضور در مذاکرات قاهره و دوحه برای دستیابی به آتشبس، تا کنون هیچ دستاوردی نداشته است، در حالی که برای همگان روشن است که واشینگتن برای تحقق این هدف توانایی کافی دارد.
ایالات متحده پیوسته بر لزوم رعایت حقوق بشر و حفظ ارزشهای دموکراتیک و اخلاقی تاکید میکند و با سر دادن شعار حمایت از غیرنظامیان آماده مداخله دپیلماتیک و نظامی در هر نقطه از جهان است، اما در قبال فاجعهای که نوار غزه را به ویرانی کشانده است هیچ واکنشی نشان نمیدهد و به حمایت از اسرائيل ادامه میدهد. بنابراین، موضعگیری واشینگتن در قبال جنگ غزه در تضاد با معیارهایی است که آمریکا در چندین دهه گذشته سرگرم ترویج آنها بوده است.
ایالات متحده در برخورد با حوثیها نیز رویکردی مشابه دارد. در حالی که واشینگتن برای تشکیل ائتلاف بینالمللی در حمایت از خطوط کشتیرانی دریای سرخ تلاش میکند و پیوسته از لزوم حفظ امنیت گذرگاههای دریایی سخن میگوید، در عمل اما دست به اقدام جدی نمیزند که به تهدید شبهنظامیان حوثی پایان دهد. اگر واشینگتن درمورد برطرف کردن تهدید حوثیها تصمیم جدی داشت، میتوانست با آنها نیز همانطور مقابله کند که در گذشته با دزدان دریایی سومالیایی کرد و بساطشان را برچید.
در پاسخ به این پرسش که چرا آمریکا شبهنظامیان حوثی را مستقیم و همهجانبه هدف حمله قرار نمیدهد، میتوان گفت که واشینگتن در حال حاضر نمیخواهد وارد جنگ شود و این امر باعث میشود رژیم جمهوری اسلامی ایران با استفاده از کارت حوثیها در مقابله با غرب بار دیگر به قله پیروزی برسد.
تا زمانی که آمریکاییها برای مقابله با منبع اصلی تهدید (رژیم جمهوری اسلامی ایران) اقدام جدی نکنند، چنین به نظر میرسد که هیاهوی سرکوب حوثیها جز اینکه به سود برنامههای توسعهطلبانه رژیم ایران تمام شود پیامد مثبت دیگری ندارد. آنچه در غزه و دریای سرخ رخ داد، دو صحنه از مبارزه رژیم ایران و شبهنظامیان وابسته به آن برای عملی کردن برنامههای راهبردی جمهوری اسلامی در سطح منطقه بود. با این حال، واشینگتن، بدون توجه به این تهدید، به بازیهای سیاسی ناکارآمد و هیاهوی حمله به مواضع حوثیهای یمن ادامه داد و هنوز هم میدهد.
اگر اظهارات ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، را بررسی کنیم، به رغم شناختی که از اهداف رژیم تهران در خصوص مسئله فلسطین داریم، به این نتیجه میرسیم که ظاهرا حق با او است. کنعانی گفت: «آمریکا در تلاش است تا سیاست خصمانهای که در حمایت از اسرائيل اتخاذ کرد را توجیه کند و با دست زدن به اقدامات مضحک و پرتاب بستههای کمکی بر فراز نوار غزه چهره مخدوش آمریکا را ترمیم کند.»
کنعانی تعریف اشتباهی از وضعیت ندارد، بهویژه آنکه آمریکاییها میدانند که سیاست دوگانه واشینگتن در منطقه زمینه را برای تقویت مواضع رژیم ایران علیه آمریکا فراهم میکند.
در حالی که نفوذ و محبوبیت شبهنظامیان وابسته به رژیم ایران در سراسر منطقه رو به کاهش است و دروغین بودن ادعای آنها مبنی بر حمایت از آرمان فلسطین و آزادسازی قدس آشکار شده است، جنگ غزه و سکوت آمریکا فرصت دیگری را برای جنگ تبلیغاتی گروههای نیابتی رژیم ایران فراهم کرده است. سیاست نادرست آمریکا در مقابله با تهدیدهای رژیم جمهوری اسلامی، به تهران و شبهنظامیان مورد حمایت آن قدرت بیشتری بخشیده است و باعث شده است طنین شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائيل همه جا را فرا گیرد. همچنان سیاست نرمش واشینگتن در قبال تهدید امنیت خطوط کشتیرانی دریای سرخ به تقویت موضع حوثیهای یمن انجامیده است.