با نزدیک شدن به برگزاری انتخابات مجدد ریاستجمهوری در ایران پس از مرگ ابراهیم رئیسی و همراهانش در سقوط هلیکوپتر، وبسایت «موسسه واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک» با انتشار یادداشتی به بررسی ابعاد مختلف این موضوع پرداخت.
پاتریک کلاسون، عضو ارشد و مدیر تحقیقات موسسه واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک، با ارائه تحلیلی از انتخابات پیش رو در جمهوری اسلامی اشاره میکند که جمهوری اسلامی در حالی به دلیل شرایط ناگهانی و پیشبینینشده، زودتر از موعد برای برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آماده میشود که برای جلب اعتماد و مشارکت عمومی به منظور معتبر جلوه دادن این رقابت با چالشهای قابلتوجهی مواجه است.
در سالهای گذشته، جمهوری اسلامی با دقت تمام، انتخابات را طوری ترتیب میداد که به نظر بیاید در آن رقابت و تکثر وجود دارد و بتواند ایرانیان خواهان تغییر را متقاعد کند که میتوانند با مشارکت، به خواستههای مدنظرشان دست یابند اما این روزها به نظر میرسد که سران رژیم حاکم بر ایران به این موضوع دیگر زیاد اهمیت نمیدهند. دورههای مختلف انتخابات ریاستجمهوری و پارلمانی اخیر نشان داده که درصد کمتری از واجدان شرایط رای دادن پای صندوقهای میروند و برای جذب مشارکت بیشتر هم تلاشی انجام نمیگیرد. اما اگر میزان مشارکت برای رژیم اهمیت کمتری پیدا کرده، در انتخابات کنونی چه چیز در اولویت خواهد بود؟
سوابق خامنهای در مدیریت انتخابات
به باور کلاسون، ولی فقیه حاکم بر جمهوری اسلامی ایران خیلی وقت است که عادت کرده انتخابات ریاستجمهوری را برای رسیدن به نتیجه مطلوبش دستکاری کند؛ حتی اگر کاملا خلاف نظر دیگران باشد. به عنوان مثال در سال ۲۰۱۳ (۱۳۹۲) به میانهروها امکان داد پشت نامزد مدنظرشان یعنی حسن روحانی متحد شوند، در حالی که آرای تندروها بین چند نفر تقسیم شد. در آن زمان، برای اینکه امکان پیروزی نامزد میانهرو بیشتر شود، خامنهای حتی از دعوت سنتی و همیشگیاش که میگفت هرکس طرفدار جمهوری اسلامی است مشارکت کند، اجتناب کرد و در عوض از همه ایرانیانــ حتی کسانی که از رژیم بدشان میآیدــ خواست پای صندوق رای بروند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
او همچنین اجازه داد که مناظرهها آزادانه برگزار شوند و طی آن روحانی سعید جلیلی، یعنی نامزد اصلی تندروها، را تخریب کند. به عبارت دیگر، خامنهای پیروزی روحانی را تضمین کرد، همانطور که از تغییر قوانین و تاکتیکهای دیگر برای تضمین پیروزی نامزدهای تندرو در سایر انتخاباتها استفاده کرد.
در واقع هدف رهبر جمهوری اسلامی از این دستکاریها این است که سیاست جمهوری اسلامی را به سمتی سوق دهد که خودش میخواهد نه اینکه انتخابات به فرصتی برای بیان ترجیح رایدهندگان تبدیل شود. در آن سال، خامنهای تصمیم گرفته بود که اقتصاد در حال رشد جمهوری اسلامی نیاز دارد از بند تحریمهای ایالات متحده رها شود که به معنای پیگیری توافق هستهای بود. به همین دلیل او حتی قبل از آن انتخابات، اجازه مذاکره با آمریکا را صادر کرد. توافق هستهای زیر نظر روحانی تکمیل شد، اما در حقیقت تصمیم اساسی برای قدم گذاشتن در این مسیر را خامنهای گرفت که راه را برای پیروزی رئیسجمهوری میانهرو در انتخابات هموار کرد تا بتواند توافق را تسهیل کند.
در نمونهای دیگر، وقتی رهبر جمهوری اسلامی در سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴) تصمیم گرفت چهرههای قدیمی را کنار بگذارد، شکست اکبر هاشمی رفسنجانی را مهندسی کرد.
در چند انتخابات اخیر از جمله رایگیری برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان، شورای نگهبان تحت کنترل خامنهای هر نامزدی را که از سیاستهای تندروانه جمهوری اسلامی حتی انتقادی ملایم کرده بود، رد صلاحیت کرد و حتی حسن روحانی هم با نظر شورای نگهبان از شرکت در انتخابات منع شد.
سناریوهای انتخابات کنونی
احتمالا فرد پیروز انتخابات ریاستجمهوری پیش رو در جمهوری اسلامی، نامزدی خواهد بود که به حفظ جمهوری اسلامی در مسیر فعلیاش متعهد باشد. ماهها است که سخنرانیهای مکرر خامنهایــ که بهترین شاخص جهتگیری سیاستهای جمهوری اسلامی استــ به جای نگرانی از تحریمها، تورم یا مشکلات دیگر، رضایت از وضعیت کنونی را نشان میدهد. او استدلال میکند از آنجا که غرب و اسرائیل منزوی شدهاند و شکست میخورند، زمان آن است که فشار بر آنها تداوم یابد. حتی در پیامی که پس از سقوط مرگبار هلیکوپتر ابراهیم رئیسی داد، بر این مضمون تاکید داشت و تصریح کرد: «ملت نگران و مضطرب نباشند، اداره کشور به هیچ وجه مختل نمیشود.»
بر این اساس بعید است که روی کار آمدن فردی جدید در جایگاه ریاستجمهوری ایران تغییری جدی در سیاستهای جمهوری اسلامی ایجاد کند. حتی احتمالا رژیم شخصی مشابه رئیسی را تبلیغ خواهد کرد؛ فردی مطیع و ضعیف که هیچ تهدیدی برای مرکز قدرت به وجود نیاورد.
در مورد انتخاب وزیر امور خارجه به جای حسین امیرعبداللهیان و به تعبیر دیگر، چشمانداز دولت بعدی برای آغاز مذاکرات با واشینگتن، میتوان گفت که خامنهای با انتخاب علی باقری کنی به عنوان سرپرست موقت، قصدش را نشان داده است.
زمانی که توافق هستهای در سال ۲۰۱۵ به تصویب رسید، باقری کنی بهشدت با آن مخالفت کرد و بارها مدعی شد که مذاکره با آمریکا اشتباه بوده است؛ البته اکنون به نظر میرسد که او موضعش را تغییر داده است، زیرا مذاکرات سال گذشته با واشینگتن و مذاکرات غیرمستقیم امسال در عمان را او رهبری کرد. باقری در عین حال شخصیتی دارای نفوذ قابلتوجه است، بهویژه به این دلیل که با سران حاکم نسبت خانوادگی دارد و برادرش با دختر خامنهای ازدواج کرده است. به این ترتیب، اگر مذاکرات جدیدی آغاز شود، او احتمالا با همان مواضع تندرو و ضدغربی پای میز مذاکره خواهد رفت، اما با توجه به روابط نزدیکش با خامنهای، برای به نتیجه رساندن مذاکرات هم توان بیشتری خواهد داشت.
گامهای بعدی برای واشینگتن
اگرچه اظهارات ایالات متحده در مورد اینکه ایرانیها به جای انتخابات ساختگی مستحق دموکراسیاند، بر سیاستهای کوتاهمدت تهران تاثیری ندارد، تکرار این موضوع و تایید اینکه آمریکا کنار مردم ایران ایستاده، مهم است.
در هفتههای آتی، برای این نوع اظهارات فرصتهای زیادی وجود خواهد داشت: هنگام ثبتنام نامزدهای ریاستجمهوری (که احتمالا اصلاحطلبان و میانهروها گروهی رد صلاحیت میشوند)، در زمان تبلیغات (زمانی که رژیم با منتقدانش برخورد خواهد کرد)، در روز انتخابات (زمانی که مشارکت احتمالا محدود خواهد بود)، و زمانی که برنده قدرت را به دست بگیرد (اگر تندرو دیگری بر وضعیت موجود حاکم باشد).
واشینگتن باید از هر یک از این فرصتها استفاده کند تا این پیام را منتشر کند که «جمهوری اسلامی» یک جمهوری به معنای واقعی نیست، بلکه یک دیکتاتوری خودکامه است که با مردم ایران ارتباطی ندارد.