وقتی درس و مدرسه در طفل گریزپا دافعه ایجاد می‌کند

در این سال‌ها، محتوای کتب‌ درسی به‌تدریج به مصادره منافع حاکمیت درآمدند

دختران دانش‌آموز بدون حجاب اجباری در خیابان راه می‌روند‌ــ رسانه‌های اجتماعی

بیشتر بچه‌ها حال‌ و حوصله درس خواندن ندارند، از مدرسه گریزان‌اند، چشم‌انداز روشنی از آینده برای خود تصور نمی‌کنند و تنها راه موفقیت در فردای زندگی را ثروتمند شدن می‌دانند؛ آن‌ هم از طریقی به جز کتاب و مدرسه. این وضعیتی است که بسیاری از والدین ایرانی در حال حاضر با آن مواجهه‌اند.

نسلی که خود اهل درس و مدرسه بود و آمالش را در پزشک، مهندس و معلم شدن جست‌وجو می‌کرد، حالا فرزندانی دارد که درس خواندن را بیهوده تلقی می‌کنند. محتوای کتب‌ درسی را دوست ندارند و محیط مدرسه برایشان دافعه ایجاد می‌کند. 

حتی آمارهای رسمی وزارت آموزش‌ و پرورش نیز از افت تحصیلی قابل‌توجه دانش‌آموزان خبر می‌دهد؛ به‌ طوری‌ که میانگین معدل دانش‌آموزان در ایران به ۱۱.۵ رسیده است و طبق اذعان مدیران آموزش و پرورش، ۴۴ درصد دانش‌آموزان در پایان مقطع چهارم ابتدایی هم حتی نمی‌توانند یک متن ساده را بخوانند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

افت قابل‌توجه سطح سواد خواندن و نوشتن دانش‌آموزان ایرانی به کودکان مقطع ابتدایی محدود نیست. در پی حذف تدریجی متون نظم و نثر فارسی از کتاب‌های درسی، نوجوانان حتی تا دیپلم هم به‌عنوان یک فارسی‌زبان که پیشینه‌ای از ادبیات فاخر دارد، سواد کافی نمی‌آموزند.

حدود پنج سال قبل بود که مدیر گروه ادبیات فارسی دفتر تالیف کتب درسی آموزش و پرورش در واکنش به حذف آثار بزرگان ادبیات از کتاب‌های درسی به‌صراحت گفت: «جایی نیاز بود از شهید حججی نام ببریم و این بر حافظ و سعدی اولویت داشت.»

تغییر محتوای کتاب‌های درسی در راستای منافع حاکمیت از سال‌های پس از انقلاب آغاز شد، اما از ابتدای دهه ۱۳۹۰ با تصویب سند تحول بنیادین آموزش‌ و پرورش به دستور علی خامنه‌ای که یکی از مفاد اصلی آن «تحول در محتوای آموزشی» بود، فصل جدیدی از شست‌وشوی مغزی دانش‌آموزان در دستور کار قرار گرفت.

در این سال‌ها محتوای کتاب‌های درسی به‌تدریج به مصادره منافع حاکمیت درآمد. معلمان نواندیش و آشنا با روحیات کودکان و نوجوانان از مدارس حذف شدند و جای آن‌ها را معلمانی گرفتند که از فیلتر گزینش‌های عقیدتی و سیاسی عبور کرده‌ بودند. اما جمهوری اسلامی به این هم کفایت نکرد و هزاران طلبه را تحت‌عنوان مربی پرورشی از حوزه‌ علمیه به مدارس فرستاد.

ماموریت یکپارچه کتاب‌های درسی، معلمان گزینشی و طلاب حوزه‌های علمیه این بود که از دختران، مادران خانه‌دار و از پسران، سربازان نظام ولایی تولید کنند؛ ایده‌ای که با صرف هزینه‌های هنگفت با شکست سنگین مواجه شد و حالا بسیاری از بچه‌های ایرانی نه‌تنها با آنچه در مدرسه می‌آموزند، تعارض دارند، بلکه از مدرسه هم فراری‌اند.

روزنامه دنیای اقتصاد پیش‌تر در گزارشی آماری، علل گریزان بودن دانش‌آموزان از مدرسه را بررسی کرد و به این پاسخ رسید که محتوای کتاب‌های درسی و محیط مدرسه با نیازهای بچه‌های امروز مطابقت ندارد.

تعدادی از این دانش‌آموزان هنوز شغل موردنظر خود را پیدا نکرده‌اند و به قول خودشان «بلاتکلیف»‌اند، اما همگی‌ بر یک نکته اشتراک‌نظر دارند؛ این درس‌ها را دوست ندارند و محتوای آن‌ها را بی‌معنا می‌دانند.

علاوه بر این تعارض بین معلمان و دانش‌آموزان هم قابل‌توجه است؛ تا آنجا که برخی دانش‌آموزان تفکرات معلمان را آزاردهنده می‌دانند و اصلا آن‌ها را قبول ندارند.

داده‌های این گزارش نشان می‌دهد که دست‌کم ۵۰ درصد دانش‌آموزان آینده خود را در خارج از ایران جست‌وجو می‌کنند؛ زیرا از طریق فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی با همسالانشان در آن‌ طرف آب‌ها آشنا می‌شوند، خود را با آن‌ها مقایسه می‌کنند و طبیعی است که بخواهند مانند آن‌ها آزاد باشند.

با وجود اینکه مقام‌های جمهوری اسلامی به‌تناوب ادعای برقراری عدالت آموزشی را مطرح می‌کنند، آنچه در عمل اتفاق افتاده، این است که دانش‌آموزان در طول سال‌های تحصیلی تحت تبعیض قرار دارند. بسیاری از آن‌ها حالا دیگر به این نتیجه رسیده‌اند که اگر پول نداشته باشند، عبور از سد کنکور ممکن نیست. این موضوع در کنار تنگناهای معیشتی که بیشتر مردم ایران با آن مواجه‌اند، باعث شده است بچه‌ها قید درس و مدرسه را بزنند و به راه‌های پولدار شدن بیندیشند.

در مجموع کیفیت آموزش، دافعه مدارس، معلمان گزینشی و تبعیض مهم‌ترین عواملی‌ دخیل در افت کیفیت تحصیلی دانش‌آموزان ایرانی‌اند.

البته با این موارد باید نبود امکانات مناسب در مدارس به‌خصوص در مناطق محروم و حاشیه شهرها را نیز افزود؛ به‌ طوری‌ که حتی آمارهای دولتی نشان می‌دهد بیش از سه میلیون دانش‌آموز در کلاس‌های ناامن تحصیل می‌کنند.

داده‌های یک کار پژوهشی به سرپرستی عبدالله انصاری، عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش‌ و پرورش، نشان می‌دهد کشورهایی مانند ترکیه، چین، روسیه، عربستان سعودی و آمریکا چندین برابر جمهوری اسلامی ایران برای دانش‌آموزان هزینه می‌کنند.

میانگین هزینه سالانه دانش‌آموز در آمریکا حدود ۱۱ هزار دلار است. این رقم در ایران به ۳۰۰ تا ۴۰۰ دلار محدود می‌شود. تازه بخش زیادی از همین هزینه نیز صرف شست‌وشوی مغزی کودکان می‌شود.

تخصیص بخش عمده‌ای از بودجه وزارت آموزش‌ و‌ پرورش به امور عقیدتی و سیاسی در حالی است که طبق گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس، «از مجموع حدود ۱۰۷ هزار مدرسه در کل ایران، بیش از هفت هزار مدرسه فاقد آب لوله‌کشی شهری و روستایی‌اند و بیش از پنج هزار مدرسه در ایران سرویس بهداشتی [توالت] ندارند».

بیشتر از