شاهزاده رضا پهلوی چهارشنبه شب، به دعوت «کنفرانس محافظهکاری ملی» (National Conservatism Conference) در این نشست در واشینگتن سخنرانی کرد. آنچه در زیر میخوانید متن سخنرانی شاهزاده رضا پهلوی در کنفرانس محافظهکاری ملی است:
خانمها و آقایان، صبح بخیر
تمدن غربی و بهخصوص ایالات متحده در خطر است. این را میگویم چون دقیقا همین اتفاق ۴۵ سال پیش برای کشور من رخ داد. میتوان گفت که ایران محل آزمایش چیزی بود که پدر فقیدم آن را «اتحاد نامقدس سرخ و سیاه»ــ مارکسیسم رادیکال و اسلامگرایی رادیکالــ مینامید. این دو ایدئولوژی نه به منظور ساختن، بلکه برای تخریب، متحد شدند. در واقع برای تخریب خود مفهوم ایران. همانطور که آیتالله خمینی در بازگشت به ایران گفت: «وطنپرستان به درد ما نمیخورند. ما مسلمان میخواهیم. اسلام مخالف ملیگرایی است. زیرا ملیگرایی یعنی ما ملت، ملیت میخواهیم و نه اسلام.»
او بهسرعت ایدئولوژی خود را به شکل عمل درآورد. مجلس شورای ملی ما به مجلس شورای اسلامی تبدیل شد. ارتش ملی و متعارف ما به سود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کنار گذاشته شد. نشان شیر و خورشید که قرنها بر پرچم ملی ما نقش بسته بود، با اللهاکبر جایگزین شد.
این جبهه متحد مارکسیستها و اسلامگرایان سرزمین مرا تصاحب کرد اما هرگز به تصاحب ایران اکتفا نکرد چرا که این دو ایدئولوژی به مفهوم، چه برسد به مرزهای یک ملت، باوری ندارند. در واقع، جمهوری اسلامی در ایران خود را مدافع یا محدود به مرزهای «ملت» یا ملت ایرانی نمیبیند، بلکه مدافع و محدود به «امت» یا برادری اسلامی میبیند.
این گسترش تا فراتر از خاورمیانه رفته است. هر روز تصاویر دلخراش و ناراحتکنندهای از پیامدهای این گسترش رژیم را میبینیم که تا اروپا و غرب رسیده است. از چپاول دانشگاههایی که روزی مایه افتخار جهان بودند، تا حمایت از سلولهای تروریستی که در اروپا جا خوش کردهاند، تا تلاش برای نابودی اسرائیل، تا گسترش فعالیتهای جنایتکارانه به آمریکای لاتین، اینها اتفاقی نیست. این استراتژی سیاسی جمهوری اسلامی است.
متاسفانه بسیاری از رسانههای جریان اصلی و شرکای دزد و رفقای قافلهای که بر فضای تحلیل و نظرپردازی غالب شدهاند، این موضوع را اغلب نادیده گرفتهاند.
حتی این هفته، ما سر برآوردن ستون پنجم رژیم اسلامی در رسانهها را شاهدیم که تلاش میکنند شما را متقاعد کنند رئیسجمهوری جدید جمهوری اسلامی یک اصلاحطلب است. او چنین نیست. او چیزی جز وفادار و وابسته به این رژیم و حامی ایدئولوژی رادیکال و سلطهجوی آن نیست که این هفته به طور علنی به دبیرکل حزبالله نوشت و تعهد رژیم به حامیانش و تروریسم آنها را تایید کرد.
در واقع، ظهور اسلام رادیکال در سراسر جهان را میتوان مستقیما به موفقیت انقلاب اسلامی در ایران و تاسیس این رژیم غاصب و ضدایرانی که پشتیبانی اقلیت را دارد و از طریق سرکوب و خشونت پایدار است، نسبت داد.
مشکلی که در ایران آغاز شد، باید در ایران پایان یابد. اما این را با جنگ بین ایران و غرب اشتباه نگیریدو نه یک فراخوان برای جنگ. این هیچکدام از آنها نیست.
این یک جنگ میان دولتهای ملی نیست، بلکه جنگ یک ایدئولوژی رادیکال بینالمللی علیه همه ملتها، از ملت ایرانی تا ملت شما است.
در واقع، ملت بزرگ و تاریخی ایران نخستین قربانی این اتحاد نامقدس و جمهوری اسلامی حاصل آن بوده است. ایران به مدت ۴۵ سال، به اسارت و هموطنان من به گروگان گرفته شدهاند.
آن ها با تحریمهای آمریکا یا سیاستهای غربی گروگان گرفته نشدهاند بلکه با اسلامگرایی رادیکال گروگان گرفته شدهاند.
اما نخبگان سیاسی غرب در واقع شریک جرم بودهاندــ نهتنها در گروگان گرفتن هموطنان من، بلکه در جنایات علیه شهروندان و ملتهای شما. همدست اصلی آیتاللهها در پیشروی خشونتآمیزشان به سمت خلافت جهانی ساده لوحی سیاسی آمریکا در مورد سرشت واقعی این رژیم و گناه و ترس اروپاییها از «اسلامهراسی» بوده است. شما مجبور نیستید در این نبرد بهتنهایی بجنگید، اما باید آگاه باشید که این ایدئولوژی در حال جنگ با شما است.
اما من خبر خوبی دارم، زیرا ارتشی در حال برخاستن علیه این ایدئولوژی سمی و این اتحاد نامقدس است. آن ارتش مردم ایران است؛ ملت متحد ایرانی. امروز من با پیامی از آن ارتش برخاسته، آن ملت تحت اسارت... آن شهروندان به گروگان گرفتهشده، پیش شما هستم.
جمهوری اسلامی ممکن است ایران را تصاحب کرده باشد، اما هرگز نتوانسته عشق ایرانیان به کشورشان را تصاحب کند. امروز ایرانــ با الهام از تاریخ باستانی و تمدن بزرگمانــ در حال تجربه یک احیای ملی، یک بیداری ملی و یک رنسانس ملی است.
ایرانیان مردمی افتخارآمیز و قدرتمند با تاریخی پرشکوهاند و نمیخواهند این را به این اتحاد نامقدس ببازند. همان گونه که هموطنان من در خیابانها یا در مقبره کوروش بزرگ، شعار میدهند که «میجنگیم، میمیریم، ایران را پس میگیریم!»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما کسانی هستند که مقابل آنها ایستادهاند. منافع جهانی که ترجیح میدهند رژیم اسلامگرا در ایران باقی بماند. آنها دارند خیلی پول درمیآورند، از مزایای بسیاری بهرهمند میشوند یا شاید این برایشان بسیار راحت است.
من این را میدانم. زیرا مردان قدرتمند، ثروتمند و با ارتباطات گسترده به من گفتهاند که مبارزه را متوقف و تلاشهایم را رها کنم، چون آنها برنامههای بزرگتر و جهانی دارند. برخی میخواهند رژیم فعلی را برای همیشه حفظ کنند، برخی دیگر میخواهند کشور را به آتش بکشند تا از انفجار گریزناپذیر آن بتوانند دولتهای کوچک (ایالتمانند) ایجاد کنند که در آنها بتوانند نقش ولینعمت، ارباب یا خدا را بازی کنند. اما من این را تحمل نخواهم کرد و تسلیم نخواهم شد، زیرا هموطنانم شایستگی شرایط بهتری را دارند.
اما اشتباه نکنید. این بیداری ملی یک پروژه ایرانی است، نه چیزی که در واشینگتن، لندن، برلین، یا پاریس طرحریزی شده باشد.
پس چرا امروز با شما هستم؟ من با پیامی از هموطنانم، پیامی از ملت ایران اینجا هستم. دوستان من، مردم ایران میخواهند شما را در ایالات متحده بهعنوان شریک ببینند.
پیام آنها این است که آنها به دنبال یک اتحاد پیچیده نیستند، بلکه به دنبال یک اتحاد از ارزشهای مشترک و منافع متقابلاند که در خدمت منافع ملی واقعی ایران و خودتان خواهد بود. در واقع، ایران یکی از معدود مسائل سیاست خارجی است که ایالات متحده میتواند در آن، منافعش را با ارزشهایش کاملا هماهنگ کند.
در حالی که دیکتاتور [ایران] هر روز تلاش میکند تا جوانان ایران را با فریادهای روزانه «مرگ بر آمریکا!» شستوشوی مغزی بدهد، هموطنان من به خیابانها میآیند و میگویند: «مرگ بر جمهوری اسلامی!» و «دشمن ما همینجا است، دروغ میگن آمریکا است!»
زمانی که رژیم پرچمهای آمریکا را روی زمین میگذارد، هموطنان من روی آن پا نمیگذارند و از کنارش رد میشوند یا از روی آن میپرند و این یک پدیده جدید نیست. ایرانیان تنها مردمی در خاورمیانهاند که ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به خیابانها آمدند تا با شما سوگواری کنند و کنارتان بایستند.
آنها همچنان میبینند که هموطنان خود و شما در درگیریهای بیهدف که جمهوری اسلامی در خاورمیانه به وجود آورده است، کشته میشوند و آنها به شما راه حلی ارائه میدهند تا خود را از این درگیریها رها کنید، منطقه را تجدید توازن کنید و مسائل خاورمیانه را با یک راهحل خاورمیانهای حل کنید.
زیرا در حالی که جمهوری اسلامی به دنبال گسترش خلافت رادیکالش در منطقه است، هموطنان من این سلطهجویی را محکوم میکنند و با شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران!» پاسخ میدهند.
آنها از اینکه کشورشان که روزی درخشان بود، به شکل یک نهضت رادیکال اداره شود، خسته شدهاند. آنها حکومتی میخواهند که به خودشان اهمیت بدهد و جان یا سرمایه را در جنگهای خارجی مانند سوریه، عراق، لبنان یا یمن هدر ندهد. آنها میخواهند ایران به قالب یک دولتــملت، همانطور که بیش از دو هزار سال بودهایم، بازگردد.
چگونه میتوان این همه را تحقق بخشید؟ دوستان من، ما به دنبال دخالت شما نیستیم. ما به دنبال کمک گرفتن خیریه شما نیستیم.
من اینجا نیستم که از شما اجازه بگیرم تا جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم یا از شما بخواهم که این کار را برای ما انجام دهید.
ایران واقعی، ایران باستانی و ایران بهزودی آزاد، به دنبال قیمومیت شما نیست، بلکه به دنبال مشارکت شما است. به دنبال کسب پشتیبانی مالی شما نیست، بلکه به دنبال دوستی شما است، زیرا منافع ما به شکلی منحصر به فرد همسو هستند.
از این رو، دوستان من، شراکت با ملت ایران در مقابل تهدید روبهرشد این اتحاد نامقدس سرخ و سیاه چگونه خواهد بود؟ زمانی که حاکمیت بر ملت باستانی ما به حاکم واقعی آنــ مردم ایرانــ بازگردد، چگونه به نظر خواهد رسید؟
ایران بار دیگر لنگر صلح و ثبات در خاورمیانه خواهد بود، بنابراین میتوانید پسران و دخترانتان را از سرزمینهای دور برگردانید، اما با عزت و خوشنامی.
ایران بار دیگر مرکز رفاه در منطقه خواهد بود و پناهگاهی امن برای سرمایهگذاری خارجیــ نه کمک خارجی.
ایران بار دیگر متحد ایالات متحده و شریک نزدیک، هم برای اسرائیل و هم برای کشورهای عربی خواهد بود و شاهد رشد پیمانهای ابراهیم به پیمانهای کوروش خواهیم بود.
ایران بار دیگر موتور محرکه پیشرفت، مدافع آزادی و راستی و نه گسترشدهنده ترور و شرارت خواهد بود.
متوجه خواهید شد که میگویم «بار دیگر»، چرا که این موضوع جدیدی نیست. این نوع روابطی است که ملتهای ما در گذشته داشتهاند، به ویژه تحت رهبری پدرم و رئیسجمهوری نیکسون.
آن زمان، ایران در پی صلح و روابط سازنده مبتنی بر منافع متقابل با همه ملتها بود. ما دوستان آمریکا و متحدان اروپایی آن بودیم. اما همچنین سیاست خارجی متوازن و روابط پایدار و دوستانه با اتحاد جماهیر شوروی و چین هم داشتیم. ما با هر دو کشور هند و پاکستان همکاری میکردیم. ما هم با اسرائیل و هم با کشورهای عربی خلیج فارس روابط داشتیم. ایران در خاورمیانه صلح را حفظ میکرد و ما میتوانیم دوباره این کار را انجام دهیم. اما چه چیزی در این بین کم است؟
آنچه تاکنون مانع از این شده است، عمدتا یک سیاست آمریکایی در قبال ایران است که با سادهاندیشی و خامدستی فکری بر اساس این فرض نادرست پیش رفته است که شما میتوانید رفتار کسانی را که به چنین ایدئولوژی رادیکالی اعتقاد دارند، تغییر دهید.
اما این یک درگیری بین دولتهای ملی نیست، بلکه علیه یک ایدئولوژی رادیکال و مخرب است که نمیتوان با آن مذاکره کرد. با این ایدئولوژی نمیتوان با استدلال و منطق صحبت کرد. این ایدئولوژی نمیتواند تغییر کند. هیچ «معامله بهتری» نمیتوان با آن انجام داد. این ایدئولوژی باید شکست داده شود، که این دقیقا همان چیزی است که هموطنان من برای آن مبارزه میکنند.
شاید برخی از این حرفها شما را خسته و کسل کند. میدانم. باید همین طور باشد. برخی گفتوگوها از این دست طی دهههای گذشته رهبری سیاسی شما را به راه اشتباه کشانده است. در افغانستان، زمانی که ۷۰ درصد پارلمان قبیلهای پساطالبانی کشور خواستار بازگرداندن سلطنت مشروطه ظاهر شاه بودند، زیرا مردمش او را، حتی در سنین بالا، به عنوان نماد و منبع وحدت ملی میدیدند، دولت آمریکا این ادعا و حق حاکمیت ملی را رد کرد. با تحمیل یک ساختار غربی غیراصیل بر جامعهای با سنتها، هنجارها و روشهای حکومتی خود، نتیجه، فساد، هرجومرج و فروپاشی دولت بود. این اشتباهی ویرانگر بود که امروز همچنان شاهد پیامدهای آنیم.
این نه امنیتی برای آمریکا به ارمغان آورد و نه در دفاع از ارزشهای شما موفق بود. امروز، حملات تروریستی دوباره از قندهار آغاز میشود و زنان دوباره در کابل به بردگی گرفته میشوند. چرا که اگرچه اهداف آمریکا ممکن است خیرخواهانه بوده باشد، نشنیدن صدای افغانستانیها آن را به مسیری به سوی جهنم هدایت کرد که با همان نیتهای خوب سنگفرش شده بود.
تنها چند سال بعد در عراق، غرور و نادانی نخبگان سیاسی واشینگتن منافع ملی و حاکمیت عراق را به منافع کوتهنظرانه و فرقهای واگذار کرد که نهتنها موفق نشد این را کشور متحد کند بلکه آن را بیشتر تقسیم کرد. شهروندان عراق مجبور شدند خود را نه بهعنوان عراقیها بلکه به عنوان اعضای فرقه دینی، گروه قومی یا قبیله خود ببینند.
و نگذاریم فراموش کنیم که همه اینها با نیروی نظامی به وجود آمد. بگذارید روشن بگویم. این اشتباه نباید در قبال ایران تکرار شود و من کسانی که ممکن است از آن حمایت کنندــ ایرانی یا آمریکاییــ تحمل نخواهم کرد.
اما راه دیگری برای این شراکت بین این دو ملت بزرگ، ایران و آمریکا، وجود دارد. راهی که مماشات با اسلامگرایان رادیکال که ایران را به گروگان گرفتهاند و جنگشان را به اینجا، به خاک آمریکا میکشانند، رد میکند. راهی که جنگ و تحمیل ساختارهای غربی غیراصیل را بر یک ملت افتخارآمیز و باستانی، رد میکند. این راه جدید، این راه سوم، نیازمند حداکثر فشار بر جمهوری اسلامی و حداکثر پشتیبانی از مردم ایران است.
ایرانیان به دنبال صدقه نیستند. آنها نمیخواهند شما رژیمشان را برایشان تغییر دهید. آنها در خیابانهای شهرهای ایران برای حقوق زندگی، آزادی، جستوجوی خوشبختی و بازپسگیری میراثی که بیش از همه عزیز استــ ملت خودــ میجنگند. آنچه آنها میخواهند این است که شما تشویق قاتلان و گروگانگیرانشان را، با ارسال میلیاردها دلار به آنها، متوقف کنید و به جای آنکه از طریق قدرت، صلح بیاورید، از طریق ضعف و مماشات، آشوب به وجود نیاورید.
دوستان من، شما درگیر یک جنگ هستید اما جنگ شما با ملت ایران نیست. جنگ شما با ایدئولوژی رادیکال جمهوری اسلامی و مدافعان آن در همین واشینگتن است. اما شما در آن جنگ تنها نیستید. زیرا این همان جنگی است که ایرانیان هر روز در خیابانهای کشور من میجنگند. در جنگ بین جمهوری اسلامی و ایران، هموطنان من انتخاب کردهاند که به فراخوان تاریخ پاسخ دهند و برای بازپسگیری ملتشان مبارزه کنند. من هم همین کار را کردهام و امیدوارم شما هم به ما بپیوندید. همانطور که برک گفت: «وقتی افراد بد با هم متحد شوند، خوبها باید همدست شوند؛ در غیر این صورت یکی یکی سقوط خواهند کرد.»
بودن با شما چند روز پس از جشن روز استقلال آمریکا بسیار حسن اتفاق است، زیرا حدود ۲۵۰ سال پیش، وقتی توماس جفرسون اعلامیه استقلال را نوشت، او این کار را با الهام از ارزشهای شاه ایرانی، کوروش بزرگ، انجام داد. ایرانیان هرگز این ارتباط را فراموش نکردهاند و امروز در حالی که برای آزاد کردن، و نه برای ایجاد کردن ملت خود میجنگند، از مبارزه شما برای آزادی و عشق به کشور الهام میگیرند. دو ملت بزرگ ما این پیوند ویژه را به اشتراک میگذارند.
تمدنهای بزرگ و ملتهای واقعی هرگز تحت سلطه نمیمانند و ما ایرانیها کشورمان را بازپس خواهیم گرفت. در زمانی که این امر به واقعیت میپیوندد، در این مبارزه با ما باشید، نه به عنوان ولینعمتان ما، بلکه به عنوان شرکایمان. نه به عنوان تامینکنندگان مالی ما، بلکه به عنوان دوستان ما. زیرا جنگ ما یکی است.
متشکرم.