سرانجام پرونده پاسخ به ترور فواد شکر، بلندپایهترین فرمانده نظامی حزبالله، بسته شد و دو طرف متخاصم به چارچوب قبلی قواعد جنگ یا آنچه حزبالله «حمایت از غزه» میخواند، بازگشتند. البته جنگ تبلیغاتی بین دو طرف متخاصم همچنان ادامه دارد، اما با توجه به نبود دسترسی به منابع اطلاعاتی معتبر و موثق، هیچ ناظری نمیتواند اظهارات دو طرف جنگ درباره ضربه زدن به دشمن را بپذیرد. در واقع، نه میتوان اظهارات رهبران سیاسی و نظامی اسرائيل را باور کرد و نه هرگز میتوان هیاهوی تبلیغاتی حزبالله را چه از طریق بیانیههای رسمی و چه از طریق کارشناسان و تحلیلگرانی که زیر نظر آن کار میکنند، باورپذیر دانست.
حمله حزبالله به پایگاههای نظامی اسرائيل با دقت زیاد سازماندهی شد، بهویژه اینکه حزبالله با صدور بیانیهای اعلام کرد که حمله به اسرائيل با احتیاط بسیاری انجام شد تا پاسخ به اسرائيل به یک جنگ فراگیر منجر نشود. به عبارت دیگر، هدف اصلی از حمله موشکی اخیر بستن پرونده ترور فواد شکر و عبور از مرحله حساس پاسخ بود که حزبالله خود را به اجرای آن متعهد میدانست.
واقعیت این است که حسن نصرالله برای اعاده حیثیت و پس گرفتن قدرت بازدارندگی حزبالله که رهبران آن با سر دادن شعار «ایستادهایم، حمایت میکنیم و میسازیم» همواره به آن میبالیدند، جز پاسخ دادن به اسرائيل چاره دیگری نداشت. به این ترتیب، حزبالله تصمیم گرفت با این حمله نمایشی نشان دهد که معادله بازدارندگی که اسرائیل را از حمله به لبنان باز میدارد، احیا شده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در حالی که واقعیت آشکار این است که حملات هدفمند اسرائيل در طول بیش از ۱۰ ماه گذشته، آسیب بسیاری به حزبالله رسانده و توان بازدارندگی آن را هم مختل کرده است. در این حملات اسرائیل به مواضع حزبالله در منطقه، صدها تن از فرماندهان و جنگجویان این حزب کشته شدند، شهرکها و روستاهای جنوب لبنان به ویرانه تبدیل شدند و اسرائيل با گسترش دامنه حملات به قلمرو لبنان، پایگاه اصلی حزبالله و مرکز تجمع نیروهای نظامی آن، عمق منطقه بقاع در شمال این کشور را هدف قرار داد. سپس با ترور فواد شکر، بلندپایهترین فرمانده حزبالله، در نهم مرداد، بازدارندگی این حزب بر باد رفت.
از سوی دیگر، اسرائیل هم نتوانست واقعیت این حمله پیشگیرانه را آنطور که لازم است، ثابت کند و نشان دهد آن را چگونه خنثی کرده است؛ بهویژه اینکه گفته میشود شش هزار موشک و پهپاد برای این حمله آماده شده بود. بنابراین، پی بردن به ماهیت و چگونگی این حمله به بررسی جدی و همهجانبه نیاز دارد و باید حقیقت این رزمایش بزرگ را از طریق منابع اسرائيلی خارج از دستگاه تبلیغاتی یا منابع مطبوعاتی بینالمللی مستقل جستوجو کرد.
برنامهریزی برای حمله به اسرائيل با شلیک همزمان شش هزار موشک اقدامی بسیار بزرگ است که نمیتوان آن را بهآسانی باور کرد. افزون بر آن، در حالی که هواپیماهای شناسایی اسرائیل و آمریکا پیوسته بر فراز منطقه پرواز میکنند و عوامل موساد نهتنها در لبنان حضور دارند، بلکه به صفوف حزبالله نیز رخنه کردهاند، چگونه میتوان داستان حمله به اسرائیل با شش هزار موشک را باور کرد. این داستان اگر واقعی و موفقیتآمیز بود، به جنگی بزرگ و همهجانبه منجر میشد که این با بیانیه حزبالله که در آن بر تلاش برای جلوگیری از جنگی گسترده تاکید شده، در تضاد است.
حزبالله همواره این حقیقت را بازگو میکند که برای «حمایت از نوار غزه و گروههای فلسطینی که آنجا میجنگند»، جنگ فرسایشی محدودی به راه انداخته است. در حالی که مسئولیت پیشبرد این جنگ همهجانبه بر عهده حماس است که با اجرای عملیات طوفانالاقصی، به میدان جنگ تمامعیار با اسرائيل کشیده شد و در این جنگ بزرگ و ویرانگر تنها ماند.
محور «وحدت میدانها» هم که به رهبری جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با اسرائیل جنگهای فرسایشی محدود و کمهزینه را آغاز کرد، به نحوی عمل کرد که پیامدهای آن برای رژیم جمهوری اسلامی و گروههای شبهنظامی وابسته به آن در منطقه به رهبری حزبالله، که مهمترین و بزرگترین سرمایهگذاری رژیم ایران در چهار دهه اخیر محسوب میشود، قابل تحمل باشد.
همانطور که پرونده حمله به ساختمان مجاور سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق با یک حمله نمایشی در ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ بسته شد، پرونده ترور فواد شکر، بلندپایهترین مقام نظامی حزبالله، نیز در حملهای نمایشی و مبهم در ۹ مرداد ۱۴۰۳، مختومه شد. پرونده مهم دیگری که جهان در انتظار بسته شدن آن به سر میبرد، پرونده ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس، است که در قلب تهران و در مهمانسرای سپاه پاسداران ترور شد و ضربهای شدیدی به عزت و حیثیت جمهوری اسلامی وارد کرد. پرسشی که در اینجا مطرح میشود، این است که بستن این پرونده مهم چه زمان و به چه روشی انجام خواهد شد؟
برگرفته از روزنامه النهارالعربی