بلایی که ۶۰ سال حاکمیت حزب بعث بر سر سوریه آورد

سقوط بشار اسد نامنتظره و تعجب‌آور نبود، زیرا دیگر نه جمهوری اسلامی می‌توانست او را نجات دهد و نه روسیه که در باتلاق اوکراین گیر کرده است

دفتر حزب بعث سوریه در دمشق‌ــ  عکس از عصر ایران

با فرار بشار اسد به مسکو، نه‌تنها یک صفحه سیاه از تاریخ سوریه ورق خورد، بلکه فصل حزب بعث که سال‌ها بر سوریه و عراق حکومت می‌کرد، هم بسته شد و شعارهای خنده‌دار و گریه‌آور این حزب که در دو کشور یادشده از آن‌‌ها برای حفظ قدرت و خدمت به اهداف اسرائیل استفاده می‌شد، برای همیشه پایان یافت.

آنچه از ۸ مارس ۱۹۶۳ در سوریه و از طریق یک کودتای نظامی آغاز شد، هشتم دسامبر ۲۰۲۴ به‌گونه‌ای پایان یافت که لایق حزب بعث بود؛ حزبی که هدف آن از ابتدا تضعیف ساختارهای فرهنگی و اجتماعی مدرن در عراق و سوریه و جایگزینی آن‌ها با ساختارهای کمتر توسعه‌یافته و سنتی بود.

آنچه در سوریه اتفاق افتاد، ما را بر آن داشت به بخشی از تاریخ حزب بعث که از ۸ مارس ۱۹۶۳ با کودتای نظامی گروهی از افسران که اکثر آن‌ها بعثی بودند، انجام شد، نگاهی دوباره بیندازیم. کودتایی که به آخرین فرصت برای بازگشت زندگی به سوریه و نجات جامعه پرجنب‌وجوش و متنوع آن، به‌ویژه در شهرهای بزرگی مانند دمشق، حلب، حمص، حما و لاذقیه، پایان داد.

سوریه در آن زمان فرصت واقعی داشت تا از رنج ناشی از نظام امنیتی که با اتحاد با مصر به وجود آمده بود، رهایی یابد؛ اتحادی که سه سال ادامه داشت و در ۲۸ سپتامبر ۱۹۶۱ پایان یافت.

پایان وحدت با مصر، تحولی امیدوارکننده و یک پیشامد خیر برای سوریه بود، زیرا توانست خود را از زیر تجربه تلخ ناصرگرایی [جمال عبدالناصر] که برای تصدی امور سوریه از عبدالحمید السراج، افسر تندخوی اطلاعاتی، گزینه بهتری نیافته بود، رها شود. به همین دلیل، پایان وحدت سوریه و مصر چون طلوع صبحی جدید بود که می‌توانست مسیر بازگرداندن سوریه را به یک تجربه نسبتا دموکراتیک هموار کند و اداره این کشور را در اختیار غیرنظامیان فرهیخته‌ای قرار دهد که نحوه کشورداری در دنیای متمدن را می‌دانستند.

در آن زمان، ناظم القدسی به‌عنوان رئیس‌جمهوری سوریه انتخاب شد، اما دیری نگذشت که افسران بعثی درصدد بر‌آمدند دولت جدید سوریه را که سعی داشت این کشور را به سمت پیشرفت و ترقی سوق دهد، ساقط کنند. آن‌ها در آن زمان برای سرنگونی این تجربه امیدوارکننده وارد عمل شدند و عملا سوریه و تمامی ارزش‌های ملی و دموکراتیک آن را نابود کردند.

کودتای ۸ مارس ۱۹۶۳ آغاز تحولات بزرگی بود که سوریه را به وضعیت دشوار امروز رساند و تحولات سوریه، تحت رهبری حزب بعث، این کشور را به سوی سرنوشتی مجهول سوق داد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

پس از کودتای ۸ مارس ۱۹۶۳، بعث به حزبی تبدیل شد که به‌تدریج تحت کنترل افسران علوی قرار گرفت. نقطه عطف در ۲۳ فوریه ۱۹۶۶ بود؛ زمانی که علویان خود را از شر همه افسران برجسته دیگر که به فرقه علوی تعلق نداشتند خلاص کردند.

علاوه بر برکناری افسرانی مانند امین‌الحافظ، افسران دروزی و اسماعیلی هم حذف شدند. در خط مقدم، سه تن از نظامیان ارشد علوی قرار داشتند: محمد عمران، صلاح جدید و حافظ الاسد که وزیر دفاع بود و در ژوئن ۱۹۶۷، قبل از آنکه جولان سقوط کند، سقوط آن را اعلام کرد.

اسد پدر ۱۶ نوامبر ۱۹۷۰، روزی که با شعار «جنبش اصلاحی» کودتا کرد، پاداش خدمتی را که برای سقوط جولان کرده بود دریافت کرد. او با بهره‌جویی از نابخردی رقبایش، گروهی از افراد اهل‌سنت روستایی مانند مصطفی طلاس، عبدالحلیم خدام، حکمت الشهابی و دیگران را گرد خود جمع کرد.

در سال ۱۹۷۱، حافظ اسد اولین علوی بود که به مقام ریاست‌جمهوری سوریه رسید. تنها کاری که او انجام داد، انتقال قدرت از گروهی از افسران علوی به خانواده خود و افسران علوی بود که با خانواده اسد که اصالتا از شهر قرداحه بود، منافع مشترک داشتند.

از کودتای بعثی در سال ۱۹۶۳ تا کودتای بعثی‌ــ‌علوی در سال ۱۹۶۶ و بعد کودتای بعثی سال ۱۹۷۰ که به نفع خانواده اسد انجام شد، سوریه دستخوش تغییراتی شگرف شد و همه امور سیاسی، امنیتی و اقتصادی در انحصار خانواده اسد و نزدیکان او قرار گرفت. در این میان، محمد مخلوف (عموی بشار) و پسرانش هم بخشی بزرگی از اقتصاد سوریه را در دست گرفتند.

نفوذ این خانواده آنچنان گسترش یافت که در سال ۲۰۰۰، حافظ اسد توانست قدرت را به پسر دومش بشار واگذار کند. یادآوری می کنیم باسل اسد، پسر ارشد حافظ اسد، اوایل سال ۱۹۹۴ در یک حادثه رانندگی کشته شد. بشار برخلاف پدرش که می‌دانست چگونه رژیم بعثی صدام حسین را در خدمت خود قرار دهد و با تهران به‌گونه‌ای رابطه برقرار کند که تسلیم خواسته‌های جمهوری اسلامی نشود، هیچ درایت سیاسی نداشت.

حافظ اسد با تکیه بر این رابطه مد‌‌ت‌ها از کشورهای عربی باج‌خواهی می‌کرد. جانبداری از عراق در جنگ هشت ساله با جمهوری اسلامی بین سال‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۸۸ و وادار کردن حزب‌الله به پیوستن به متحد لبنانی‌ او، نبیه بری، در جنگ اقلیم التفاح در اواخر دهه ۱۹۸۰، نشان می‌دهد که نمی‌توان گفت او همیشه تسلیم جمهوری اسلامی بود.

حافظ اسد که از سال ۱۹۷۶ کنترل لبنان را در دست داشت، توانست نقشی فراتر از سوریه در منطقه‌ ایفا کند. او برای مدت طولانی کارت فلسطین را کنترل کرد و همیشه به اسرائیل اطمینان می‌داد که قصد ندارد مانند انور سادات، رئیس‌جمهوری مصر که سینا را پس گرفت، جولان را پس بگیرد.

بشار اسد قدرت و کنترل حزب بعث و نظام حاکم بر سوریه را به ارث برد اما منافع خانواده را که قبلا در اختیار طیف گسترده‌تری‌ــ شامل خاندان مخلوف و دیگران‌ــ قرار داشت، به خانواده کوچک خود محدود کرد. خطرناک‌تر اینکه، او پیرو جمهوری اسلامی شد و تحت نفوذ حسن نصرالله، دبیرکل پیشین حزب‌الله لبنان، قرار گرفت.

بنابراین، سقوط بشار اسد نامنتظره و تعجب‌آور نبود، زیرا دیگر نه جمهوری اسلامی می‌توانست او را نجات دهد و نه روسیه که در باتلاق اوکراین گیر افتاده است. به هر حال، اکنون مرحله جدیدی از تاریخ سوریه آغاز شده و این کشور در حالی که تحت هژمونی ترکیه قرار دارد، در تلاش برای ایجاد دولتی جدید و جایگزین برای رژیم بعثی خانوادگی است.

برگرفته از روزنامه الرای

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه