ایران و روسیه: عشق کورکورانه رهبر

در سوریه، نیروهای جمهوری اسلامی و مزدورانشان نقش پیاده‌نظام را برای نیروی هوایی روسیه بازی کردند، اما پوتین هرگز حاضر نشد چتر دفاعی خود را بالای سر آنان بگشاید

در نظام ولایی کنونی در ایران، فردی که رئیس‌جمهوری خوانده می‌شود، نمی‌تواند بدون تنصیب از سوی «ولی فقیه مطلقه» نقش قانونی خود را بازی کند. از سوی دیگر، اکنون می‌توان گفت که رئیس‌ جمهوری اسلامی علاوه بر تنصیب ولایتی، نیازمند تایید تلویحی دیگری نیز هست. این تایید تلویحی را شاید بتوان نوعی غسل تعمید دانست که با سفر رئیس‌ جمهوری منتخب به مسکو و کرنش در برابر «تزار» صورت می‌گیرد.  

این غسل تعمید با پایان ریاست‌جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی آغاز شد. رفسنجانی امیدوار بود که رهبران خلق چین را در نقش حامیان جمهوری اسلامی در ایران قرار دهد. اما آیت‌الله علی خامنه‌ای در نقش «ولی مطلق»، سیاست «نگاه به شرق» خود را بر اساس اتکا به حمایت روسیه تنظیم کرده بود. در چارچوب «نگاه به شرق»، سنت گرفتن غسل تعمید از مسکو با ریاست‌ جمهوری حجت‌لاسلام محمد خاتمی آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. بر اساس این سنت، روسای‌جمهوری اسلامی در نخستین هفته‌ها یا ماه‌های آغازبه‌کار، به مسکو می‌روند تا تایید «تزار» را به دست آورند. «تزاز» هرگز در یک سفر رسمی به تهران نمی‌آید و اگر هم بیاید فقط با «رهبر عالیقدر» دیدار می‌کند.  

در هفته‌ای که گذشت، برنامه غسل تعمید تزاری برای مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری اسلامی نوپا برگزار شد. البته پزشکیان پیش از آن «تزار» ولادیمیر پوتین را در حاشیه دو اجلاس چندملیتی ملاقات کرده بود. اما در دیدار مسکو بود که غسل تعمید با امضای یک معاهده ۲۵ ساله جدید بین فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران اجرا شد. 

پزشکیان احتمالا برای جلب رضایت «رهبر عالیقدر» یا آرام کردن آنان که از سخنان مودبانه‌اش درباره «شیطان بزرگ» و دونالد ترامپ خشمگین شده‌اند، پیش از سفر به مسکو، در سندی زیر عنوان «برنامه راهبردی سیاست خارجی دولت چهاردهم»، به چرب‌زبانی درباره مناسبات دو کشور پرداخت. 

در این برنامه که گاه «مانیفست» هم خوانده می‌شود، پزشکیان تصویری خیالی از واقعیات سیاسی عرضه می‌کند. نخست، او خود را در مقام «رئیس دولت» قرار می‌دهد، در حالی که در جهان واقعیات او رئیس هیئت وزیران است، زیرا ریاست دولت بر عهده «ولی فقیه» است. سپس پزشکیان چنان وانمود می‌کند که سیاست خارجی جمهوری اسلامی را او و هیئت وزیران تعیین می‌کنند، در حالی‌ که در نظام خمینی‌گرا، این مسئولیت ویژه «رهبر عالیقدر» است. 

او همچنین از قراردادی ستایش می‌کند که احتمالا حتی متن آن را نخوانده است‌ــ قرارداد یا معاهده‌ای که در دوران ریاست‌ جمهوری آیت‌الله ابراهیم رئیسی از سوی وزارت خارجه روسیه تهیه و به تهران ابلاغ شد‌ــ متنی که هرگز در هیئت وزیران کنونی به ریاست دکتر پزشکیان مورد بحث و بررسی قرار نگرفت.  

اما بدترین خطای پزشکیان در ترسیم یک دنیای خیالی را در ارزیابی از مناسبات روسیه و ایران می‌یابیم. او می‌نویسد: «روسیه همواره در روزهای سخت دوست و پشتیبان ما بوده است. ما این دوستی را بسیار ارزشمند می‌دانیم. روسیه یک هم‌پیمان راهبردی ارزشمند است و دولت من متعهد است که به گسترش تقویت همکاری‌هایمان پایبند بماند. دولت من همکاری‌های دوجانبه و چندجانبه با روسیه را در اولویت قرار خواهد داد.»

واقعیت تصویری دیگر از دولت روسیه با ایران ترسیم می‌کند. در جریان جنگ ایران و عراق، روسیه بی‌تردید یکی از حامیان اصلی صدام حسین تجاوزگر بود. در آن زمان، بر اساس داده‌های عرضه‌شده از سوی موسسه پژوهش‌های استراتژیک،‌ بیش از ۷۰ درصد از تسلیحات عراق از روسیه و هم‌پیمانانش در «بلوک شرق» تامین می‌شد. هواپیماهای عراقی که شهرهای ما را بمباران می‌کردند، ساخت روسیه بودند و موشک‌هایی که بر شهرهای ما می‌بارید، از روسیه و کره شمالی می‌آمدند.

در همان زمان، البته بعضی کشورهای غربی به‌ویژه فرانسه، انگلیس و آلمان نیز با فروش تسلیحات از جمله جنگنده، کلاهک‌های شیمیایی و مهمات جنگی به ارتش بعثی کمک می‌کردند. آنان با همکاری روسیه و ایالات متحده در سطح دیپلماتیک نیز به طور غیرمستقیم به ادامه جنگ به سود صدام حسین یاری رساندند. 

در همان حال، «دوست و پشتیبان راهبردی» ما همواره با دقتی سوءظن‌برانگیز، کوشیده است تا پیوندهای اقتصادی، بازرگانی، فرهنگی و علمی خود با جمهوری اسلامی را در حداقل ممکن نگه دارد. در سال میلادی گذشته، حجم بازرگانی ایران و روسیه زیر دو میلیارد دلار بود؛ یعنی یک‌دهم سرمایه‌گذاری دو همسایه دیگرمان افغانستان (زیر سلطه طالبان) و عراق که به اتفاق ۲۰ میلیارد دلار بازرگانی با ایران را رقم زدند. 

دکتر پزشکیان شاید نداند که روسیه یک قرنطینه اعلام‌نشده را علیه پژوهندگان و دانشوران علمی و فرهنگی ایران مستقر کرده است. در ۲۰۲۰، روسیه میزبان بیش از ۴۰ سمینار یا کنفرانس علمی در سطح بین‌المللی بود که در آن دانشورانی از بیش از ۴۰ کشور‌ــ از جمله ترکیه و مصر‌ــ شرکت داشتند اما ایران دعوتی نداشت.

برای بیش از یک دهه، روسیه در دوران حکومت پوتین از شرکت ایران در گروه شانگهای و سپس گروه معروف به بریکس جلوگیری کرد و هنوز هم جمهوری اسلامی را به‌عنوان عضو کامل گروه اوراسیا نمی‌پذیرد. وتو روسیه در مورد عضویت ایران در گروه شانگهای و بریکس در دوران ریاست‌جمهوری رئیسی برداشته شد، زیرا در آن زمان پوتین با درگیری در جنگ اوکراین، خود را در چند زمینه نیازمند به ایران می‌دید. پوتین کوشید تا از قابلیت‌های صنایع نظامی ایران در تولید پهپادها، موشک‌های میان‌برد و مهمات بهره گیرد، آن هم بی‌آنکه بهای واقعی خریدهای خود را بپردازد.   

پوتین همچنین نیازمند شناسایی رسمی الحاق لوهانسک، دونتسک و پیش از آن، کریمه و اوستیای جنوبی و آبخازیا (در بخش اشغالی متعلق به گرجستان) بود. در حالی که حتی کشورهای آسیای میانه و ماورای قفقاز از این شناسایی خودداری کردند، سیاست «سکوت علامت رضا است» که در تهران عرضه شد، کمک بزرگی به دیپلماسی پوتین بود.  

صدور تسلیحات ساخت ایران با عرضه ۲۲۰ موشک فتح۳۶۰ در سپتامبر گذشته و هزار پهپاد شاهد بخشی از کمبود سلاح‌های روسیه در جنگ اوکراین را جبران کرد. 

روسیه با شلیک موشک از دریای مازندران در واقع دامنه جنگ را به منطقه گسترش داده است که ایران را نیز در برگیرد. اوکراین با حمله متقابل و غرق دو کشتی روسی در آب‌های دریای مازندران، این پینگ‌پونگ مرگبار را ادامه داده است.

«دوست و پشتیبان راهبردی» ما با سابوتاژ «کنوانسیون تهران» برای همکاری کشورهای ساحلی دریای مازندران و تحمیل «کنوانسیون حقوقی کاسپین»، ایران را به حاشیه راند تا بتواند دریای مازندران را به یک دریاچه روسی مبدل کند.  

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

همین «دوست و پشتیبان راهبردی» به تمامی هفت قطعنامه ضدایرانی شورای امنیت سازمان ملل رای مثبت داد. در حالی که لااقل می‌توانست رای ممتنع بدهد. بر اساس آن قطعنامه‌ها، دادوستد تسلیحاتی با جمهوری اسلامی تا سال ۲۰۲۳ ممنوع شد. پوتین این ممنوعیت را بهانه‌ای ساخت برای خودداری از فروش سلاح‌های مدرن‌ــ از جمله جنگنده‌های سوخو و سامانه‌‌های دفاع ضدهوایی‌ــ به جمهوری اسلامی. اما در پایان ۲۰۲۳، خرید سلاح از ایران را قانونی اعلام کرد. 

از ۲۰۱۴ میلادی به بعد، پوتین با یک برنامه درازمدت ایران را از بسیاری از بازارهای سنتی برای فروش نفت و گاز محروم کرد. ایران بازارهای اروپا و بعضی کشورهای آفریقایی را از دست داد و اکنون در آستانه از دست دادن بازار چین به روسیه نیز هست.

معاهده ۲۵ ساله‌ای که امسال به پایان می‌رسد، پیش‌بینی کرده بود که روسیه با ایجاد یک کانال بازرگانی از راه دریای مازندران و رود ولگا، ایران را به بازارهای اروپایی متصل کند تا از وابستگی ایران به ترانزیت از طریق ترکیه بکاهد. اما این «گذرگاه طلایی» هرگز از روی کاغذ فراتر نرفت. اسکله‌ها و انبارهایی که قرار بود روسیه در بندر استرآباد برای اجناس ایرانی بسازد، هرگز ساخته نشد. از این بدتر، روسیه عملا از ایجاد کریدور زنگزور میان ترکیه و جمهوری آذربایجان به منظور حذف ایران از ترانزیت در ماورای قفقاز، حمایت می‌کند. 

در سوریه، نیروهای جمهوری اسلامی و مزدورانشان نقش پیاده‌نظام را برای نیروی هوایی روسیه بازی کردند، اما پوتین هرگز حاضر نشد چتر دفاعی خود را بالای سر آنان بگشاید. در نتیجه بیش از پنج هزار نیروی ایرانی و وابسته به جمهوری اسلامی در حملات هوایی اسرائیل نابود شدند، بی‌آنکه روسیه که کنترل آسمان‌های سوریه را در اختیار داشت، به داد آنان برسد.   

در چارچوب سند خائنانه «برجام»، روسیه قرار بود تمامی ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران را‌ــ بالای ۶ درصد‌ــ بخرد و به خاک خود منتقل کند. اما این برنامه پس از انتقال نیمی از آن ذخایر متوقف شد تا آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای یک بهانه مهم برای زیر سوال بردن برنامه هسته‌ای ایران را از دست ندهد. 

از دیگر تعهدات «تزار» پوتین در معاهده «فرابردی» می‌توان لغو ویزا برای اتباع جمهوری اسلامی را یاد کرد؛ اقدامی که هرگز صورت نگرفت. از سوی دیگر، روسیه پس از ۲۵ سال مذاکره هنوز به جمهوری اسلامی اجازه نداده است که در ۱۴ شهر فدراسیون از جمله دربند که اکثریت شیعه دارد، مراکز به‌اصطلاح فرهنگی بگشاید.

«تزار» پوتین همواره اصرار داشته است که مقامات ایرانی را که به مسکو می‌روند، به‌نحوی تحقیر کند. پذیرایی غیردوستانه او از آیت‌الله رئیسی با استقبال حداقلی از پزشکیان ادامه یافته است. سرتیپ قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، هنوز تلخی پشت در کرملین ماندن زیر برف را از یاد نبرده است. 

پوتین برای خرید اسلحه از کره شمالی به پیونگ‌یانگ رفت و در ستایش از کیم جونگ اون سنگ تمام گذاشت. اما وقتی می‌رسد به جمهوری اسلامی، این مقامات ایرانی هستند که باید به دربار تزار بیاید و مجیز او را بگویند. 

ریشه این رابطه شرم‌آور از دید ایران را باید در عشق کورکورانه آقای خامنه‌ای به روسیه و به‌ویژه ولادیمیر پوتین جست‌وجو کرد. آیت‌الله مانند عاشقی است که می‌داند معشوق به او خیانت می‌کند و حتی درصدد فروختن او به دیگران نیز هست، اما نمی‌تواند عشق خود را فراموش کند.

تردید نیست که در هیئت حاکمه کنونی در تهران هستند کسانی که این واقعیت دردناک را درک می‌کنند و گاه‌گاه با عباراتی مانند «روسیه به ما جفا کرد» مخالفت خود را با کشاندن ایران به جنگ اوکراین در نقش پالانچی پوتین ابراز می‌دارند. اما هیچ‌یک، لااقل تا به امروز، آن‌قدر شهامت نداشته‌اند که این عشق کورکورانه و یک‌طرفه را محکوم کنند و نشان بدهند که ایران شایسته رفتار بهتری از سوی روسیه است. 

خاتمی، احمدی‌نژاد، روحانی و رئیسی که همگی این فرصت را داشتند در نقش رئیس‌ جمهوری اسلامی از حداقل عزت خود‌ــ اگر عزتی باقی مانده باشد‌ــ دفاع کنند، هیچ‌یک از بیم غضب «رهبر عالیقدر»، چنین جراتی نشان ندادند. پزشکیان نیز این فرصت را داشت و از دست داد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه