چرا آلاسکا؟ ازجویندگان طلای چاپلین تا مذاکره‌ ترامپ و پوتین بر سر نقشه جهان

پس از آنکه آلاسکا مسیر رسیدن به طلا شد، روس‌ها نظرشان عوض شد ولی دیگر دیر شده بود

ترامپ و پوتین- در پس‌زمینه تصویری از فیلم جویندگان طلا اثر چارلی چاپلین- AFP , United Artists

روز جمعه، ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ برای نخستین بار پس از تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، رو در روی هم می‌نشینند. اما محل این دیدار، به اندازه خود مذاکره حامل پیام است: آلاسکا، ایالت دورافتاده و یخ‌زده آمریکا که روزگاری بخشی از خاک امپراتوری روسیه بود.

انتخاب چنین نقطه‌ای، در جغرافیای سیاسی جهان امروز، تصادفی نیست.

این پرسش مطرح می‌شود که چرا آلاسکا؟ چرا این دیدار نباید در واشنگتن یا ژنو یا هلسینکی، که سابقه میزبانی نشست‌های مهم را دارند، برگزار شود؟ پاسخ را باید هم در تاریخ پیچیده این سرزمین جست‌وجو کرد و هم در نمادگرایی نهفته در آن؛ جایی که می‌تواند به‌طور تلویحی پیامی برای آینده برخی مناطق مورد مناقشه، از جمله سرزمین‌های اشغال‌شده اوکراین در کریمه، لوهانسک و دونتسک، داشته باشد.

از کشف تا استعمار روسی

آلاسکا زمانی سرزمینی متعلق به امپراتوری روسیه بود. تاریخ حضور روس‌ها در آلاسکا به قرن هجدهم بازمی‌گردد. در سال ۱۷۳۲، «ایوان فدوروف»، کاوشگر روس، نخستین بار به سواحل آلاسکا رسید و موجی از شکارچیان و دلالان پوست خز را به سمت شمال غربی قاره آمریکا کشاند. ۹ سال بعد، یک دریانورد روس با تبار دانمارکی‌ به نام «ویتوس برینگ» به نمایندگی از امپراتوری روسیه در همین منطقه پهلو گرفت و پرچم روسیه را بر یخ‌های آلاسکا به اهتزاز درآورد. هنوز تنگه‌ میان روسیه با آلاسکا به نام تنگه «برینگ» نامیده می‌شود.

روس‌ها در سال ۱۷۸۴ نخستین سکونتگاه دائمی خود را در آلاسکا برپا کردند و با اعزام مبلغان کلیسای ارتدکس، کوشیدند بومیان آلاسکا را به آیین خود درآورند. جمعیت‌هایی موسوم به «کروئول‌های آلاسکایی» که آمیزه‌ای از نژاد روس و بومیان هستند هنوز در این منطقه زندگی می‌کنند.

روابط استعماری روسیه با بومیان آلاسکا همواره پرتنش بود. موضوع هم به رقابت بر سر منافع حاصل از فروش پوست خز و بیگاری کشیدن از بومیان مربوط می‌شد. دست‌کم یک جنگ تاریحی در ۱۸۰۴ و به بردگی کشاندن بومیان، حاصل همین نزاع استعماری میان روسیه و ساکنان بومی آلاسکا بود.

معامله‌ای که هنوز روسیه سوگوار آن است

در اواسط قرن نوزدهم، نگهداری مستعمرات آمریکای شمالی برای روسیه بیش از حد پرهزینه شده بود. تجارت پوست خز با کاهش جمعیت جانوران و رقابت سایر قدرت‌های استعماری رو به افول بود. فاصله زیاد آلاسکا از قلب روسیه، مشکلات حمل و نقل و شکنندگی موقعیت نظامی آن، به‌ویژه پس از شکست سنگین از بریتانیا و فرانسه در جنگ کریمه، باعث شد تزار الکساندر دوم تصمیمی سرنوشت‌ساز بگیرد: فروش آلاسکا به ایالات متحده.

در سال ۱۸۶۷، آمریکا آلاسکا را به قیمت ۷٫۲ میلیون دلار خرید؛ رقمی که امروز معادل حدود ۱۵۶ میلیون دلار است.

در ابتدا روس‌ها از این معامله بسیار خوشحال بودند. سرزمینی یخ‌زده با بومیانی سرسخت و منبع روبه‌افول پوست خز را معامله کرده بودند. در آمریکا هم تا ۲۹ سال بعد از انجام معامله از آن به عنوان «حماقت سوارد» یاد می‌شد. ویلیام سوارد، وزیر خارجه وقت آمریکا و طرف مذاکره خرید آلاسکا بود.  

اما اگر فیلم جویندگان طلای چارلی چاپلین را دیده‌ یا کتاب آوای وحش جک لندن به چشمتان خورده باشد، این بخش برای شما جذاب خواهد بود.

۲۹ سال پس از فروش آلاسکا به آمریکا در سال ۱۸۹۶ در منطقه کلوندایک در شمال غرب کانادا طلا کشف شد و اهمیت آلاسکا را یک‌شبه تغییر داد. بسیاری از جویندگان طلا برای رسیدن به منطقه کلوندایک باید از دو بندر در آلاسکا می‌گذشتند. این هجوم جویندگان طلا باعث رشد سریع اقتصادی و افزایش جمعیت در آلاسکا شد، زیرساخت‌های جدیدی ایجاد شد و اهمیت استراتژیک و اقتصادی آلاسکا در نگاه آمریکا بیشتر شد.

آلاسکا و تب طلای کلوندایک الهام‌بخش دو اثر ماندگار شد: در فیلم «جویندگان طلا» (۱۹۲۵) اثر چارلی چاپلین، فضای سرد و بی‌رحم آلاسکا و هجوم جویندگان طلا به شمال، پس‌زمینه‌ای طنزآمیز و انسانی برای روایت بقا، فقر و رویای ثروت است. در رمان «آوای وحش» نوشته جک لندن هم همین دوران تب طلا را روایت می‌کند. تبی که از آلاسکای یخ‌زده می‌گذشت. در هر دو اثر، آلاسکا را نه فقط به‌عنوان مکانی جغرافیایی، بلکه به‌عنوان نمادی از آزمون اراده و آرزو به تصویر می‌کشند.

پس از آنکه آلاسکا مسیر رسیدن به طلا شد، روس‌ها نظرشان عوض شد ولی دیگر دیر شده بود. هنوز هم برخی ملی‌گرایان روس مدعی‌اند که آلاسکا فروخته نشده بلکه با اجاره ۹۹ ساله بدون انتقال مالکیت برای همین دوره محدود به آمریکا سپرده شده است.

آلاسکا در آتش جنگ جهانی و جنگ سرد

قرن بیستم جایگاه ژئوپلیتیک آلاسکا را بیش از پیش آشکار کرد. در جنگ جهانی دوم، جزیره آتو در غربی‌ترین نقطه جزایر آلئوشن در آلاسکا به تصرف ژاپن درآمد و بازپس‌گیری آن در ۱۹۴۳ به «نبرد فراموش‌شده» شهرت یافت.

با پایان جنگ جهانی دوم و در دوران جنگ سرد هم آلاسکا به خط مقدم رویارویی هسته‌ای احتمالی میان شوروی و آمریکا بدل شد. میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی آلاسکا را «پرده یخی» می‌نامید. اشاره‌ای غیر مستقیم به توصیف وینستون چرچیل از نفوذ شوروی در اروپای شرقی که آن را «پرده آهنین» خوانده بود.

در دوره جنگ سرد، فرماندهان نظامی آمریکا که بیم داشتند بمب‌افکن‌های شوروی از فراز قطب شمال به خاک آمریکا برسند، زنجیره‌ای از رادارها و پایگاه‌های موشکی پدافندی در سراسر آلاسکا ساختند. بخش عمده‌ای از زیرساخت‌های امروزی آلاسکا، از جاده‌ها تا تجربه ساخت‌وساز در یخ‌دائمی، حاصل همان دوران است؛ دانشی که بعدتر در توسعه صنعت نفت و احداث خط لوله ترنس‌آلاسکا به کار آمد.

گنجینه‌ای در دل یخ

آلاسکا نه‌تنها دروازه‌ای راهبردی به قطب شمال است، بلکه منابع طبیعی عظیمی را نیز در دل خود جای داده است: حدود ۳٫۴ میلیارد بشکه ذخایر نفت خام، ۱۲۵ تریلیون فوت مکعب گاز طبیعی و حجم قابل‌توجهی از مواد معدنی کلیدی مانند روی، سرب و زغال‌سنگ. این ذخایر، نقش حیاتی در امنیت انرژی آمریکا و کاهش وابستگی خارجی دارند.

کاهش توده‌های عظیم یخ در آب‌های آلاسکا به‌دلیل تغییرات اقلیمی، اهمیت مسیر دریایی تنگه برینگ را دوچندان کرده است؛ گذرگاهی که اقیانوس آرام را به اقیانوس منجمد شمالی متصل می‌کند و کوتاه‌ترین راه دریایی بین آسیا و اروپا را از سواحل روسیه و آلاسکا می‌گذراند.

صحنه دیدار رهبران جهان

در طول دهه‌ها، آلاسکا میزبان چهره‌های بین‌المللی متعددی بوده است: هیروهیتو، امپراتور ژاپن در ۱۹۷۱ به آلاسکا رفت. دیدار تاریخی رونالد ریگان و پاپ ژان پل دوم در ۱۹۸۴ و سفر باراک اوباما در ۲۰۱۵ برای هشدار درباره بحران اقلیمی هم هست. شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین، در ۲۰۱۷ به آلاسکا رفت و چهار سال بعد، مذاکرات پرتنش مقامات ارشد آمریکا و چین در همین ایالت یخ‌زده برگزار شد.

اما این نخستین بار است که یک رئیس‌جمهور روسیه پا به سرزمین آلاسکا می‌گذار؛ آن هم نه برای مراسمی معمولی، بلکه برای گفت‌وگویی که می‌تواند مسیر جنگ در اروپا و نقشه بخشی از جهان را تغییر دهد.

پیام نهفته در انتخاب آلاسکا

دیدار ترامپ و پوتین در آلاسکا، فراتر از یک انتخاب جغرافیایی، حامل پیامی نمادین است. آلاسکا نمونه‌ای تاریخی از انتقال حاکمیت سرزمینی میان دو قدرت بزرگ است؛ انتقالی که از مسیر معامله و توافق، نه جنگ مستقیم، انجام شد. در ذهنیت کرملین، این شاید یادآور این ایده باشد که همان‌طور که آلاسکا از روسیه به آمریکا رسید، امکان دارد برخی سرزمین‌های اشغالی مورد مناقشه امروز نیز در چارچوب توافقی بزرگ و پایدار، سرنوشت‌شان تغییر کند.

این پیام، در بحبوحه بحث‌ها بر سر آینده مناطق اشغال‌شده اوکراین، می‌تواند بُعدی فراتر از مذاکرات جاری داشته باشد. برای ترامپ، انتخاب آلاسکا شاید تلاشی برای نشان دادن تسلط بر صحنه دیپلماسی و یادآوری قدرت معامله‌گری آمریکا باشد. برای پوتین، حضور در جایی که زمانی «مال روسیه» بود، ممکن است یادآور غروری از دست‌رفته باشد و شاید انگیزه‌ای برای کسب امتیازاتی در میز مذاکره.