کرونا امروز جهان را به انزوا کشانده، همگان را مجبور به خانه نشینی کرده است. این طاعون مرگبار هر روز از بشریت قربانی میگیرد، به ویژه از افرادی که سیستم دفاعی بدنشان ضعیف است.
تا حال هم کسی نمیتواند پیشبینی کند که این فاجعه انسانی چه وقت تمام خواهد شد. تنها میتوان سخن جان کنت گالبرایت، اقتصاد دان آمریکایی در مورد بحران سال ۱۹۳۳ را تکرار کرد که: «اوضاع رو به وخامت است و روزی را که فکر میکردیم پایان فاجعه باشد، درست آغاز آن بود».
حال پرسشیکه به قوت مطرح می شود این است که اگر جهان یک سال یا بیشتر از آن منزوی و بسته بماند، چه خواهد شد؟ یا به بیان دیگر، جهان پس از کرونا چگونه خواهد بود؟
پروفسور جوزف نای روایت میکند که شورای ملی اطلاعات آمریکا در سال ۲۰۰۷ چهار تصویر احتمالی برای جهان در سال ۲۰۲۰ پیش بینی کرده بود: تصویر نخست، جهانی است اقتصاد محور، از طریق جهانی شدن، به ویژه جهانی شدن اقتصاد، همراه با حضور پر رنگ آسیا. تصویر دوم، جهانی است آمریکا محور، با یکه تازی ایالات متحده آمریکا. تصویر سوم، جهانی است خلافت محور، با گسترش بنیادگرایی دینی و درگرفتن جنگهای داخلی. تصویر چهارم، جهانی است ترس محور، که نیروهای مخالف جهانی شدن، امنیت جهانی را برهم زده و جامعهای میآفرینند مانند جامعه تخیلی جرج اورول در کتاب ۱۹۸۴، یعنی جامعهای که توسط نظام تمامیت خواه اداره میشود و همه چیز در آن زیر نظارت «برادر بزرگ» یعنی رهبر حزب و یا دیکتاتوری فرهمند، قرار میگیرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما واقعیتهای موجود سال ۲۰۲۰ چنین میرساند که هیچیک از تصویرهای پیش بینی شده، به گونه کامل تحقق نیافته است، بلکه جهان مخلوطی شده است از هر چهار تصویر، اما با سنگین تر بودن پله ترازوی ترس؛ زیرا جهان اقتصاد محور که از راه جهانی شدن ممکن بود، متحقق نشده است؛ زیرا خود جهانی شدن که در گذشته تنها نیروهای چپی از آن انتقاد میکردند، امروز حتی توسط نیروهای راستی در آمریکا و اروپا مورد حمله قرار میگیرد، هرچند که چین به مرتبه دوم اقتصاد جهان صعود کرده و خود را به جهانی شدن پایبند میداند.
از طرف دیگر، اوج گیری قدرت چین، بازگشت روسیه در نقش یک ابرقدرت و بلند پروازیهای چند قطبی اروپا، مجالی برای یکه تازیهای آمریکا نگذاشته است، خلافتی هم که داعش تأسیس کرده بود، پایتخت و سرزمین خود را در عراق و سوریه از دست داد، اگرچه تا هنوز تهدیدش پا برجا است. پس تنها آنچه که امروز سایه آن بر دوش جهان سنگینی میکند، همان هیولای ترس است.
این در حالی است که پیش بینی چگونگی جهان پس از کرونا، حتی برای آینده نگران و استراتژیستها هم قبل از وقت به نظر میآید. تا هنوز کاریکه این طاعون به تنهایی بر سر جهان آورده است، همه جنگها و ایدئولوژیها و همه نظامهای سرمایه داری و سوسیالیستی نتوانسته است بیاورد و تا هنوز همه قدرت های بزرگ و کوچک وهمه اختراعات علمی و فناوری در برابر آن ضعف و ناتوانی نشان می دهد.
ایدئولوژیها، زندگی مردم را تا حد زیادی دیگرگون کرد و نظامهای سیاسی مختلف بر ملت ها تسلط یافت، اما هیچگاه نتوانست به صورت کامل و در همه ابعاد، جهان را این چنین در قبضه خود در آورد، حتی نظامهای دیکتاتوری تمامیت خواه هم از چنین کاری عاجز ماند.
جنگها نقشههای جغرافیای سیاسی را تغییر داد؛ چنانچه جنگهای ۳۰ ساله قرن ۱۷ اروپا به پیمان وستفالی منتهی گردید و حاکمیت دولت های ملی در اروپا به رسمیت شناخته شد، جنگهای ناپلئون در آغاز قرن ۱۹ به توازن قوا در اروپا زیر نظارت مترنیخ صدر اعظم آلمان منجر شد، جنگ جهانی اول، خلافت عثمانی، امپراتوری اتریش – مجارستان و امپراتوری روسیه و آلمان را از بین برد و امپریالیسم اروپایی در آسیا و آفریقا را به وجود آورد و اصل حق سرنوشت ملتها را زیر نظارت وودرو ویلسون رئیس جمهور آمریکا مطرح کرد، جنگ جهانی دوم، فاشیسم ایتالیایی، نازیسم آلمانی و نظامیگری سخت ژاپن را سرنگون کرد و منتهی به تقسیم اروپا میان استالین و غرب گردید و دروازه مبارزات آزادی بخش در مستعمرات را هم گشود.
چرچیل در خاطرات خود مینویسد که در دیداری که با استالین در اکتبر ۱۹۴۴ داشتم، به وی پیشنهاد کردم که بیایید اختلافات خود را در بالکان حل و فصل کنیم؛ چه نظر دارید اگر در رومانی ۹۰ درصد نفوذ از شما و ۱۰ درصد ازما، در یونان ۹۰ درصد نفوذ از ما و ۱۰ درصد از شما، اما در یوگوسلاوی ۵۰ درصد نفوذ از شما و ۵۰ درصد ازما باشد؟ این مطلب را در کاعذی نوشتم و برایش دادم. استالین اندکی مکث کرد و پس از آن با قلم زرد رنگ خود، نقطه بزرگی در ورق رسم کرده، آن را به من باز گرداند. به این ترتیب همه اختلافات خود را در ظرف چند دقیقه حل و فصل کردیم. زمانیکه سوزاندن کاغذ را پیشنهاد کردم، گفت آن را برای تاریخ نگه دار.
اما طاعون کرونا، جهان را در وضعیتی بدتر از آنچه که متیو آرنولد شاعر انگلسی در قرن ۱۹ توصیف کرده بود، قرار داده است، وی گفته بود: «در جهان نه خوشی است و نه دوستی، نه نوری است و نه باوری، نه صلحی و نه کمکی برای رهایی از درد.».
مارکس گفته بود: «سرمایه داری زمان را برای نابود کردن مکان، به پیش میراند»، اما کرونا زمان را متوقف و جهان را در مکان قرنطینه کرده است. یونانیها از «مرگ زیبا» سخن گفته اند، اما کرونا مرگی را تحمیل کرده است که در تنهایی و بدون تشییع جنازه صورت میگیرد.
کرونا کار را بجایی کشانده است که هرکس دیگری را به چشم دشمن نگاه میکند، دشمنی که ویروس مرگ را با خود حمل میکند. این در حالی است که دولتها از مداوای همه بیماران ناتوان مانده اند، حتی در ایتالیا و برخی از کشورهای اروپایی، مسئولین مجبور شده اند بیمارانی را که امید بهبودی شان بیشتر است، نجات دهند و بیمارانی را که شانس بهبودیشان کم تر است بگذارند تا بمیرند.
آدم سمیث در ۱۷۶۰ گفته بود: «انسان اگر زخمی در دستش داشته باشد، نمیتواند بخوابد، اما اگر صدها میلیون نفر در چین بیمرند، احساس آرامش و امنیت میکند؛ چرا که آنها را نمیبیند»، اما هیچکس از دیدن قربانیان کرونا گریزی ندارد.
انیشتین گفته بود: «سلاح اتمی به جز روش تفکرمان، همه چیز را تغییر داده است»، اما کرونا روش تفکر و اندیشه ما را نیز تغییر خواهد داد. کرونا جوامع بشری و اوضاع اقتصادی را هم اکنون دگرگون کرده است؛ دگرگونی اقتصادی نه تنها به ورشکستگی شرکتها و مؤسسات و بیکار شدن میلیونها نفر خواهد انجامید، بلکه به افلاس دولت ها و نظامها نیز منجر خواهد گشت.
امروز جهان شاهد چیرگی بیولوژی بر ایدئولوژی و تکنولوژی است، امروز همه دنیا در آزمون سختی قرار گرفته است؛ آمریکا، اروپا، روسیه و سایر کشورها به شمول چین به رغم پیروزی جزئیِ که در مهار کرونا به دست آورده است.
یکی از خطرناکترین نتایج گسترش ویروس کرونا، شیوع این باور است که برای مدیریت فاجعهها و طاعونها، نظامهای دیکتاتوری و تمامیت خواه کارآمدتر و کامیابتر از نظامهای دموکراتیک است. همچنان که بدترین اندیشه، باور کردن به بالا بودن ارزش مال بر سایر ارزشها است.
© IndependentArabia