حدود چهار ماه پیش بود که دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو کنار هم ایستادند و «طرح توافق قرن» را اعلام کردند. در آن زمان خیلی از تحلیلگران در اسرائيل و سایر کشورها آن را نمایشی تبلیغاتی برای کمک به کارزار انتخاباتی ترامپ نامیدند.
فلسطینیها که طبعا آن طرح را نمیپذیرفتند و جناح راست در اسرائیل نیز حاضر به پذیرش بخشهایی از آن، از جمله به رسمیت شناختن دولت مستقل فلسطینی، نبود. پس چطور میشد آنرا جدی گرفت؟ مدتی پس از اعلام آن طرح، شاهد برگزاری انتخابات در اسرائیل بودیم. راستگرایان اسرائیل به رهبری بیبی موفق به کسب اکثریت در مجلس نشدند و به نظر میرسید که این ناقوس مرگ طرح ترامپ باشد. نخستوزیر اسرائیل حالا هم باید برای بقای سیاسی خود میجنگید و هم منتظر محاکمه به جرم فساد و رشوهگیری میشد.
اما دنیاگیریِ ویروس کرونا انگار به کمک نتانیاهویی آمد که با نبوغ سیاسی خود موفق شد از این معضل بزرگ جهانی به نفع خود استفاده کند.
در قدم اول، وزیر دادگستری دادگاهها را تعطیل کرد و محاکمه نتانیاهو عقب افتاد. بعد نتانیاهو بر رقیب خود، بنی گانتز، فشار آورد و از او خواست به «دولت اضطراری» بپیوندد تا با بحران کرونا مقابله کنند. سیاست قرنطینه شدید که نتانیاهو اعمال کرد، به او فرصت و فضا برای تحرکات سیاسی داد.
اهرم فشار موفق از کار در آمد. ژنرال گانتز شرکای سیاسی خود را رها کرد و به نتانیاهو پیوست. این دو توافق کردند که بیبی هجده ماه در کرسی نخستوزیری باقی بماند و سپس آنرا تحویل گانتز دهد. مردم معترض در تلآویو و اورشلیم علیه این توافق به میان آمدند. فساد نتانیاهو و ضعف گانتز آنها را به خشم آورده بود.
معترضان در ضمن تومارهایی تسلیم دیوان عالی کشور کردند و استدلال کردند که توافق گانتز و بیبی غیرقانونی است. قضات این دیوان اما به اتفاق رای به رد تومار دادند. نتانیاهو حالا رفت تا پنجمین دولت خود را تشکیل دهد.
حکم دادگاه در حالی از راه میرسد که کشور به سیاست قرنطینه خاتمه میدهد و مردم اسرائیل دارند به زندگی معمولیشان باز میگردند. صحبت از دوره «اضطراری» تمام شده و دوران عادی در حال بازگشتن است. ویروس کرونا بهانهای بود برای پیش بردن طرحی که از مدتها قبل تدارکش را دیده بودند.
طبق توافق بیبی و گانتز، دولت «اضطراری» در شش ماه اول خود حق ندارد «قوانین بنیادین» تصویب کند؛ مگر در پیوند با کرونا. اما این توافق یک استثنا قائل شده است و آن هم لوایح مربوط به الحاق بخشهایی از کرانه غربی به خاک اسرائیل است. البته توافق این حرکت را منوط به توافق دولت آمریکا کرده است. اما مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، با اعلام اینکه «این اسرائیل است که باید در زمینه الحاق تصمیم بگیرد»، عملا بار مسئولیت را از دوش کشورش برداشته است.
هنوز خیلیها بر این باورند که نتانیاهو دست به این حرکت نمیزند. او بسیاری را قانع کرده است که فردی عملگرا است و وضعیت موجودی را که ۵۳ سال است پابرجا مانده است، میان نمیبرد.
اما برای شناخت واقعی بیبی شاید بهتر باشد به گفتهای از حئیم رامون گوش کنیم. نماینده سابق مجلس اسرائیل، در سال ۲۰۱۸ یعنی یک سال پیش از آغاز چرخه انتخاباتهای متعدد که همین هفته بالاخره تمام شد، گفت: «نتانیاهو ایدئولوژی خود را برای بقا عوض نکرده، او مدام برای بقا میجنگد تا ایدئولوژیاش را پیش ببرد.»
این میل به بقا هرگز روشنتر از امروز نبوده است. البته که نتانیاهو سیاستمداری عملگرا است، اما دقیقا به همین خاطر است که دست به الحاق خاک کرانه غربی خواهد زد.
نتانیاهو میداند چطور صبر کند تا به فرصت مناسب برای عمل به اهداف خود برسد. در این زمینه نظر مردم اسرائیل مهم نیست. نظر کاخ سفید هم مهم نیست. خود دونالد ترامپ نظر خاصی ندارد. اما متحدان بزرگ نتانیاهو نزدیکان ترامپ هستند: جرد کوشنر، جیسون دی گرینبلات، و دیوید فریدمن، سفیر آمریکا در اسرائیل. اینها هستند که با حرکاتی همچون انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم و به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای جولان (که متعلق به سوریه است) توافق کردند. همینها از حرکات بعدی بیبی نیز پشتیبانی خواهند کرد.
بله، بیبی همان کسی است که روزی به خروج نیروهای اسرائيل از غزه رای داد. او همان کسی است که در سخنرانی مشهور خود در دانشگاه بار ایلان در سال ۲۰۰۹، صحبت از پذیرش دولت فلسطینی کرد. همان کسی که در وای ریور حاضر شد دستان یاسر عرفات را هم بفشارد. او اما بارها نشان داده است که علاقهای به رسیدن به توافق با تشکیلات خودگردان فلسطینی ندارد.
بسیاری از نیروهای اسرائیلی مقابل بیبی نخواهند ایستاد. ژنرال گانتز پیش از این وعده داده است که حاضر به الحاق دره اردن به خاک کشور هست. حتی برخی چهرههای اپوزیسیون مثل موشه یعلون هم از اساس مخالفتی ندارند. البته هنوز امکان اینکه سایر نیروها در اسرائیل و یا جامعه بینالمللی مقابل این حرکت بایستند، هست. پادشاه اردن، ملک عبدالله دوم، در این زمینه هشدار داده است و این کشور شاید بتواند جلو اسرائیل بایستد.
اما واقعیت مسلم این است که نتانیاهو معتقد به تشکیل «دولت بزرگ یهودی» است. این موضوع نباید ما را غافلگیر کند. نتانیاهو بزرگشده خانوادهای با گرایش راستگرای صهیونیسم رویزیونیستی است که همیشه به چنین چیزی باور داشتهاند. پدر آقای نخستوزیر، روزگاری منشی زِئیو یابوتینسکی، چهره صهونیستیِ بنیانگذار این گرایش بود. بیبی خودش را «حافظ و پاسدار اسرائیل» مینامد و مثل همپالکیهایش در جناح راست، ایدئولوژیک «کلیت» اسرائیل را مهمترین هدف خود میداند: اینکه اسرائیل چه نوع جامعهای باشد و چند سال دوام بیاورد، برای اینان آنقدرها مهم نیست. نتانیاهو حدود بیست سال است که آماده چنین روزی شده است. او اکنون به سوی هدف نهاییاش گام برمیدارد: حذف فلسطین و تبدیل آن به چیزی مشابه تبت؛ سرزمینی فراموششده و بیپناه. حالا که نتانیاهو از خود این همه شکیبایی نشان داده است، بعید نیست در نهایت به هدف خود برسد.