دروغ گفتهام اگر بگویم گذراندن رمضان در قرنطینه برایم حکم هوای تازه داشته است. البته لحظههای خوبی در آن بوده است، اما هرشب هنگام نوشیدن اولین جرعه جانبخش آب خنک وقتی به آنهمه چیز که باید بخورم فکر میکنم، از زندگی سیر میشوم.
در طول این یک ماه روزشماری میکردم که کی تمام میشود، و تمام امیدم به این بود که روز عید بتوانم عزیزانم را ببینم. اما هرچه پیشتر میآمدیم، کمکم برایم مسجل میشد که این اتفاق هرگز نخواهد افتاد.
چند سال پیش پزشکان توصیه کردند که به خاطر سلامتیام، در ماه رمضان روزه نگیرم. به محض آن که امکان شرکت در این فریضه مهم دین را از دست دادم، تازه قدر روزه گرفتن ۳۰ روزه را دانستم (با آن که پیش از آن هنگام گرسنگی و تشنگی برای خوردن و نوشیدن حرص میزدم.)
برای من که در دهه نود میلادی و در ایرلند شمالی با مشکلات فراوانِ «بچهمسلمان» بودن بزرگ شده بودم، این که آن سال نمیتوانستم روزه بگیرم، به معنی از دست دادن بخشی از هویتم بود. به همین دلیل امسال خیلی پیش از آن که حتی اسم ویروس کرونا را بشنویم، با خود فکر کرده بودم دیگر تنم سالم است و میتوانم دوباره روزه بگیرم و میخواستم خود را کاملاً غرق این تجربه دشوار روحانی کنم.
ولی متوجه نبودم که باید این کار را در چنین تنهاییِ بیمفری انجام دهم.
همه اعیاد مذهبی بزرگ، از جمله هانوکا، کریسمس و روز بودا (وساک) با سنتهای مخصوص خود و جشن عمومی همراهند. مردم دور هم جمع میشوند، با هم معاشرت میکنند، کتاب مقدسشان را میخوانند، از بودن در کنار هم لذت میبرند و خدا را شکر میکنند که توانستهاند این دوره آزمون را به خوبی پشت سر بگذارند. عید پایان ماه رمضان نیز برای مسلمانان چنین روز خاصی است. اما در سال ۲۰۲۰ نمیشود این روز را در کنار هم جشن بگیریم.
طبق مقررات جدیدی که بوریس جانسون برای قرنطینه وضع کرده است، میتوان یک نفر را بیرون از خانه دید؛ یعنی بیرون و از فاصله دومتری. اما مکانهای مذهبی آشکارا همچنان بستهاند (مسجدها در کل ماه رمضان تعطیل بودهاند) و برگزاری تجمعات بزرگ ممنوع است. داخل منزل کسی هم نباید دور هم جمع شویم.
مجمع مسلمانان از آنان خواسته است که عید را در فضای مجازی جشن بگیرند و اصلاً از منزل خارج نشوند. ائمه عظام گفتهاند که این اولین بار در تاریخ مسلمانان بریتانیایی است که نماز عید فطر برگزار نمیشود. البته که میتوانیم در خانه و «آنلاین» با هم نماز را بخوانیم، اما دیدار اعضای خانواده و دوستان مهمترین بخش عید است. راستش را بگویم، فقط یک نفر را آن هم بیرونِ خانه دیدن، همانقدر غمانگیز است که روز عید را تنها خانه ماندن.
در شرایط عادی، صبح روز عید معمولاً مردم به هم زنگ میزنند و عید و پایان یک ماه عبادت را تبریک میگویند. بعد به مسجد محله میروند و از لحظهای هم که چشم باز کردند، مشغول خوردن میشوند. من هنوز هم قصد دارم همین کار را بکنم، ولی جشن گرفتن در قرنطینه آن حس را ندارد.
گمان میکنم که در طول ماه رمضان میدانستم ممکن است اینطور بشود و عید مانند همیشه نباشد، اما با این حال امیدوار بودم که اوضاع طور دیگری بشود. حتی ممکن است بعضی مردم آنقدر دلشان برای عزیزانشان تنگ شده باشد که منطقی بودن قرنطینه و مرگبار بودن ویروس را به کلی از یاد برده باشند.
امسال بیش از هرچیز دلم برای شلوغی دورهمیهایی که کل خوشی عید بود، تنگ میشود. شببیداریهای قبل از روزهداری با پسرهای فامیل، بچههایی که میدویدند و آتش میسوزاندند، بزرگترهایی که برای آن که بلند نشوند، آدم را مجبور میکردند برایشان آب یا غذا بیاورد، و مادر را محکم بغل کردن.
معمولاً از چند روز قبل مهیای عید میشدیم، لباسهای نو میخریدیم، برنامه میریختیم که شام به خانه چه کسانی برویم، شیرینیهای محبوبمان را میپختیم، و برای بچهها اسباببازی میخریدیم. اما امسال باید طور دیگری جشن بگیریم.
من امسال قصد دارم لباسهای خوبم را بپوشم؛ فقط برای این که سنت عید را رعایت کرده باشم. حدس میزنم تا قبل از ظهر صد نفر از دوستان و اعضای خانوادهام را از طریق برنامه زوم دیده باشم. بسیار به یاد بزرگترها خواهم بود؛ به یاد پدر و مادرم، عموها، داییها، عمهها و خالهها. کسانی که تا آخرین لحظه قبل از عید سر کار بودهاند، همیشه کلی هیجانزده بودند که سرانجام در کنار فرزندان و نوهها و غرق در مهر و عشقشان خواهند بود، اما امسال از هیچیک از اینها خبری نیست.
رمضان ماه سختی بوده، اما من شاکرم که زندگی در چنین دوران بیسابقهای را تجربه میکنم. ولی آمدن عید بیشتر به یادمان میآورد که از هم دور افتادهایم و این سختترین چالش این مدت است.
امیدوارم سال دیگر به زندگی عادی برگشته باشیم و به یاد داشته باشیم با همه سختیهای امسال هنوز زندهایم. چون اصلاً پیام اصلی دین همین است: امید به فرداهای بهتر.
© The Independent