سیاست «درهای باز» شوکت میرضیایف، رئیس جمهوری ازبکستان، مزیت بزرگی برای افغانهایی بهشمار میرود که تنها به کمتر از ۳۰ کشور جهان میتوانند بدون ویزا سفر کنند. اکنون، در کنار فعالیتهای اقتصادی، بخشی از سفرهای تفریحی افغانها نیز به جانب ازبکستان معطوف شده است و با توجه به اندک بودن هزینه مسافرت به ازبکستان، تمایل افغانها به سفر به آن کشور بیشتر شده است. با این حال، دغدغه «زبان» یکی از مشکلاتی است که مسافران ازبکستان به آن بر میخورند.
«زبان رسمی» و اکثریت مردم در ازبکستان، شامل دو زبان ازبکی و روسی است. البته شانس شنیدن «گویش تاجیکی» زبان فارسی نیز در تاشکند، پایتخت ازبکستان، کم نیست، و ما ازجمله کسانی بودیم که این شانس را یافتیم. پس از آنکه گذرنامههای ما مهر ورود خورد، اولین دغدغه ما یافتن تاکسیرانی بود که زبانمان را بفهمد. زیرا ما فقط فارسی و انگلیسی بلد بودیم، و اکثریت ازبکها فقط ازبکی و روسی میدانند. ولی شانس با ما یار بود، زیرا رانندههای تاکسی و وسائط نقلیه دیگر حمل و نقل مسافران، زمان فرود هواپیماهای افغانستان را می دانستند.
در گام اول، در پارکینگ نزدیک فرودگاه، خانمی به ما نزدیک شد و کارتهایی را با نام و نشان بنگاه کرایه آپارتمان، بین ما توزیع کرد. او گویا از قبل میدانست که ما افغان هستیم، و به همین خاطر روی دو مسئله تاکید داشت: ارزان بودن کرایه، و امکانات خدماتی موجود در آپارتمانها. ما که از قبل اتاقهایی را در هتل رزرو کرده بودیم، از آن خانم خواستیم به ما کمک کند تا بتوانیم مقصد خود را به رانندههای ازبک بفهمانیم. در پاسخ، او با لبخند به ما گفت که در این ساعت اکثر تاکسیرانان تاجیک هستند، زیرا زمان فرود هواپیماهای افغانستان را میدانند.
خوشبختانه بهسادگی یک تاکسی با راننده تاجیک پیدا کردیم و به سمت هتل حرکت کردیم. راننده تاکسی طبق معمول شروع کرد به حرف زدن و از خوبی افغانها، بهویژه «دست و دل بازی» آنان میگفت. از او خواستیم تا جاهای خوبی را که باید در تاشکند ببینیم، به ما معرفی کند، و راننده شروع کرد به برشماری فهرستی از دیسکوها، بارها، اتاقهای ماساژ، و رستورانهایی که خوراک محلی ارائه میدهند. با آن فهرست، این پرسش در ذهن من ایجاد شد که هدف بیشتر افغانها برای سفر به ازبکستان چیست که آن راننده بدون سوال بیشتر، دیسکوها و بارها و اتاقهای ماساژ را معرفی میکند. وقتی یکی از بچه ها به شوخی آدرس «موزه امیر تیمور» را از راننده پرسید، او اظهار بیاطلاعی کرد، و همچنین آدرس «کتابخانه ملی تاشکند» را هم نمیدانست.
از او در مورد فارسیزبانان ازبکستان پرسیدم. گفت که تمامی مردم در بخارا و سمرقند و چند شهر دیگر در ازبکستان، به فارسی صحبت میکنند. او همچنین گفت که تاجیکها در ازبکستان بسیارند، ولی تعداد دقیقشان را نمیدانست. شب هم که برای صرف شام به رستورانی رفتیم، با یک گارسون تاجیک روبهرو شدیم که پذیرایی خیلی خوبی از ما کرد. او گفت که به دلیل رسمی بودن زبانهای ازبکی و روسی، فارسیزبانان هم مجبور به آموختن و سخن گفتن به ازبکی یا روسی هستند. به گفته او، در گذشته مردم اجازه سخن گفتن به فارسی نداشتند، ولی حالا میتوان بیدغدغه فارسی صحبت کرد. او حتی برای خوشآمد ما یک ترانه ایرانی نیز پخش کرد.
دولت ازبکستان میگوید که حدود پنج درصد از شهروندان ازبکستان، تاجیکتبارند. اما آمارهای غیررسمی تعداد تاجیکتبارهای ازبکستان را بسیار بیشتر از این نشان میدهد. تقریبا اکثریت مردم مناطق سمرقند، بخارا، سرخان دریا، قشقه دریا، نمنگان، و فرغانه را تاجیک تبارها و فارسی زبانها تشکیل میدهند. اما به دلیل سیاستهای فارسیستیز دولتهای پیشین، آنان مجبور شدهاند تا در ادارات دولتی خود را ازبک جا بزنند. بر مبنای آمار غیررسمی، نزدیک به ۴۰ درصد از شهروندان کشور سی میلیونی ازبکستان را تاجیکتبارها تشکیل میدهند. سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی سابق، باعث شد تا پس از فروپاشی آن مجموعه، بخشهایی از مناطق تاجیکنشین، جزو قلمرو ازبکستان محسوب شود، و برعکس، بخشهایی ازمناطق ازبکنشین، درون مرزهای تاجیکستان قرار گیرد.
تا اوایل قرن بیستم، زبان و ادبیات فارسی، فرهنگ مسلط بر آسیای میانه بود. اما پس از استقرار اتحاد جماهیر شوروی و سلطه سیاسی و ایدئولوژیک آن بر منطقه، زبان فارسی در برابر زبان روسی در آن جغرافیای پهناور وادار به عقبنشینی شد. پس از فروپاشی شوروی سابق نیز، گونهای «پانترکیسم» که در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفته بود، مجالی برای تنفس زبان فارسی در آسیای میانه نمیداد. اکنون اما وضعیت به گونهای است که فارسی زبانان در این گستره جغرافیایی، ضمن آگاهی از زبان رسمی، به راحتی قادر به سخن گفتن به زبان بومی خود هستند.