حیدری وجودی، شاعر، عارف و مولاناشناس برجسته افغانستان امروز در سن ۸۱ سالگی در اثر ابتلا به بیماری کووید ۱۹ در کابل درگذشت. او چندی پیش به ویروس کرونا مبتلا شده بود و در روزهای اخیر حالش به وخامت گرایید. از آقای وجودی به عنوان «کاخ بلند» فارسی در افغانستان یاد میشود.
حیدری وجودی در سال ۱۹۳۹ در خانوادهای روحانی در استان پنجشیر به دنیا آمد. او یکی از پنج فرزند خانواده بود. افغانستان آن زمان دور از اسلامگرایی افراطی، شاهد پیوند محکم دین با عرفان و تصوف بود و پدر او کتابخوان و عالمی بود که راه شعر و تصوف را به خانه باز کرده بود. حیدری وجودی در نوجوانی شیفته شعر و ادب فارسی شد.
آقای وجودی مدرسه رسمی را تا کلاس ششم دنبال کرد، اما بنابر اظهاراتش در گفتوگو با روزنامه نیویورک تایمز، پس از آن جهانبینی خود را از طریق ۲۰۰ کتابی که در کتابخانه پدری نگهداری میشد، دنبال کرد و رهرو مسیر تصوف شد.
او پانزده سال داشت که از پنجشیر به کابل آمد و بزرگترین اتفاق زندگی برایش در کابل رخ داد. حیدری وجودی با صوفی عشقری، از شاعران نامدار وقت که در کابل کتابفروشی داشت، آشنا شد. وجودی نوجوان و عشقری ۶۰ ساله چنان رابطه عارفانهای داشتند که تا مرگ و حتی پس از مرگ عشقری ادامه داشت. وجودی در محافل فرهنگیان و شاعرانی که پیش عشقری رفتوآمد داشتند حضور داشت و در فضای شاعرانه کابل قدیم بزرگ میشد.
اعتماد عشقری به وجودی چنان بود که وقتی در نود سالگی در بستر بیماری در میگذرد، اثر ناتمامش را به حیدری وجودی میسپارد و او هم هشت ماه روی آن کار میکند تا آماده نشر شود.
بخش عمده زندگی آقای حیدری وجودی، کار در کتابخانه عمومی کابل بود که هم منبع مشروع درآمدش شد و هم فرصتی برای کار شاعرانه.
او بارها پیشنهاد پیوستن به دولت را رد کرد. اما با پیروزی مجاهدین در کابل در دهه ۹۰ میلادی، مدیریت بنیاد آموزشی را برعهده میگیرد. هرچند این کار هم پای او را از کتابخانه نگرفت.
او رهبری نهادهای کانون دوستداران مولانا، بنياد فرهنگ افغانستان، بنياد غزالی، کانون فرهنگی سيمرغ را در کارنامه خود ثبت میکند. اما افغانستان، حیدری وجودی را با فعالیت فرهنگیاش برای جوانان بیشتر میشناسد.
او در سی سال گذشته دوشنبهها و چهارشنبهها دو بار در هفته میزبان جلسه مولاناخوانی بود. حدود ۱۵ مرد و زن کابلی که عضو کانون دوستداران مولانا بودند، در دفتر آقای وجودی و در جلساتی که کمتر در مورد شعر و بیشتر با بحث در مورد معنویت و فلسفه ادامه داشت، شرکت میکردند. حیدری وجودی در گفتوگو با نیویورک تایمز آثار مولانا را «کارخانه انسانسازی» خوانده بود.
آقای وجودی بخش عمده عمرش در پنج دهه گذشته را در پشت میز کنار دفتر کوچکش در گوشه خلوت کتابخانه عمومی کابل گذراند تا در بستر بیماری افتاد.
پرتو نادری شاعر و نویسنده شناخته شده افغانستان، حیدری وجودی را «آخرین حلقه شاعران عارف در افغانستان» میدانست و دربارهاش گفته بود: «اگر سخن به قظعیت نگفته باشم، استاد حیدری وجودی را میتوان آخرین حلقه شاعران عارف در افغانستان دانست. حیدری و جودی نه تنها در عرفان نظری و عملی جایگاه بلند و ستایشبرانگیزی دارد؛ بلکه شعرهای او خود منبر باشکوهیست که پیوسته از آن پند، اندرز، عشق و بینش عارفانه طیفی از نور در دلهای اهل دل تابانده است.»
و محمدرفیع جنید دیگر شاعر و نویسنده نامدار افغانستان درباره آثار وجودی میگفت: «کلمات و دایره واژگانی که کلمات در آن قرار میگیرند، چنان وضع شدهاند که هم صورت را در خود دارند و هم معنا را. یعنی کلمه و بار استعاری و اسطورهای آن در خط میانی این دو جای میگیرد و به این لحاظ در حد اعتدال باقی میماند. به معاینه ارزشمداری، نمیخواهیم بگوییم که این حسن است یا قبح. همینقدر هست که با جایگاه دانش و آگاهی ایشان به غزل و آنچه غزل را میسازد، سازگار است.»
در جامعه هم آقای وجودی با این شعرش زبانزد عام بود که فرهاد دریا ترانهاش را خوانده است:
۱- عشق و جوانی .. سال چاپ ۱۳۴۹
۲ ـ رهنمای پنجشير .. سال چاپ ۱۳۵۱
۳ ـ نقش اميد .. سال چاپ ۱۳۵۵
۴ ـ با لحظه های سبز بهار سال چاپ ۱۳۶۴
۵ ـ سالی در مدار نور که تا حال دو بار چاپ شده ۱۳۶۶
۶ ـ سايه معرفت که تا حال چهار بار چاپ شده
۷ ـ صور سبز صدا سال چاپ ۱۳۷۹
۸ ـ ميقات تغزل سال چاپ ۱۳۷۹
۹ ـ ارغنون عشق تا حال دو بار چاپ شده سال چاپ ۱۳۸۰
۱۰ ـ رباعيات و دوبيتی سال چاپ ۱۳۸۰
۱۱ ـ شکوه قامت مقاومت سال چاپ ۱۳۸۱
۱۲ ـ غربت مهتاب سال چاپ ۱۳۸۳
۱۳ ـ لحظههای در آب و آتش سال چاپ ۱۳۸۳
۱۴- آوای کبود سال چاپ ۱۳۸۳