بسیاری با این احساس آشناییم که لباس زیبایی در اینستاگرام توجهمان را جلب میکند و با حالتی نشأت گرفته از عادت به دنبال کسب اطلاعاتی راجع به آن میرویم و میبینیم از هر لحاظ خوب است یعنی در تولید آن ملاحظات اخلاقی، سازگاری با محیط زیست، تولید در شمارگان کم و اذیت نکردن جانوران رعایت شده است اما قیمت آن را که میبینیم اشکمان درمیآید.
آشتی دادن خوشپوشی مبتنی بر رعایت پایداری محیط زیستی با گرانی پوشاک، شاید پیچیدهترین مشکل فرا روی شخصی مثل من باشد که کلی وقت میگذارم تا ملت را قانع کنم از عادت خوشپوشی حاضری دست بردارند. طبق یک نظرسنجی بینالمللی که به تازگی انجام گرفته است دو سوم افراد شرکتکننده گفتهاند که از نامهای تجاری رعایتکننده اصول پایداری محیط زیستی در حوزه خوشپوشی خرید نمیکنند و ۸۰ درصد این افراد هم گفتند که علت خرید نکردنشان هم «گرانی بیش از حد» محصولات آنها است.
بله درست است این محصولات معمولاً از قیمت نازلی که به آنها عادت داریم گرانترند ولی باید هم این طور باشد.
چون با آن که «گرانی» ماهیت ذهنی دارد هزینههای پارچه، نخ، طراحی الگو، ماشینافزار و هزینههای بالاسری ذهنی نیستند. هزینه نیروی انسانی هم قابل چانه زدن نیست اما در غالب موارد حق و حقوق افراد است که قربانی کسب سود میشود. حقوق کمتر از دو درصد کارگران صنعت پوشاک جهان برای گذران زندگی کفایت نمیکند. وقتی از نامهای تجاری حوزه خوشپوشی حاضری لباسی به بهای ۴ پوند میخریم ارزانی آن به خاطر آن است که در واقع شخص دیگری دارد بابت آن هزینه میدهد.
در عین حال منصفانه است اگر بپرسیم چقدر از قیمت نهایی که روی لباس خورده، صرف هزینههای تولید آن میشود و چه سهمی از آن نصیب نامهای تجاری میشود که برای جبران عذاب وجدانمان از ما پول میگیرند؟ همان سرمایهداری قدیم پیچیده در زرورق پنبه زیستاری (ارگانیک). اما واقعاً لباس ما چقدر باید هزینه بردارد؟ اگر وسعمان به خرید این لباسها نرسد چه؟
ابتدا باید پذیرفت مفهوم «رسیدن وسع» آدم به خرید چیزی، مفهوم صلبی نیست. این مفهوم طیفی را در بر میگیرد از فقر واقعی و راستین تا مدیریت اولویتها، از سیر کردن شکم خانواده با غذاهای خیریه تا خریدن مایوی دوتکه یک پوندی در چهارمین تعطیلاتی که امسال رفتهایم.
فدورا ابو که در رابطه با صنعت خوشپوشی قلم میزند میگوید: «کاملاً این را میفهمم که برای بعضی از مردم خوشپوشی حاضری ممکنترین گزینه است چون ارزان و در دسترس است و نیازی نیست ساعتها به دنبالش بگردند. اما به گمان من کسانی که دستشان به دهنشان میرسد قطعاً باید راجع به این که وسعشان به چه لباسی میرسد یا نمیرسد تجدیدنظر کنند. بسیاری را میشناسم که وسعشان میرسیده آگاهانهتر انتخاب کنند اما چون گزینههای پیش رویشان خیلی متنوع بوده، رفتهاند پنج تا پیراهن یکجا از [نام تجاری] بوهو خریدهاند.»
همچنان که هزینههای زندگی از جمله مسکن، خوراک و حمل و نقل در بسیاری از نقاط جهان سر به فلک میزند، پوشاک جزو استثناهایی است که روز به روز ارزانتر میشود و «این سقوط آزاد ارزش پوشاک» باعث شده لباسها چنان از چشممان بیافتند که ممکن است یک پیراهن از یک لوله خمیردندان هم به نظرمان دورریختنیتر بیاید. یکی از استدلالهایی که نامهای تجاری ارزان در دفاع از خود میآورند این است که دارند خوشپوشی را «همهگیر» میکنند اما این استدلال بسیار کوتهبینانه است. نمیتوانیم وانمود کنیم دنبالهروی از جریانات روز خوشپوشی جزوحقوق اساسی بشر است و در عین حال فقیرترین و آسیبپذیرترین اقشار را نادیده بگیریم. همان طور که آخر هفته گذشته یکی از کارگران انبار پوشاک بوهو که جواب آزمایش کرونایش مثبت شده بود به نشریه تایمز گفت: «چطور ممکن است که توزیع پوشاک ارزانقیمت زنانه جزو مشاغل ضروری به حساب بیاید؟»
نه، حقیقت تلخ این است که شمار کسانی که واقعاً وسعشان نمیرسد هزینه بیشتری بابت پوشاکشان بپردازند بسیار بسیار کمتر از کسانی است که حس میکنند وسعشان نمیرسد، چون جامعهپذیری ما طوری بوده که یاد گرفتهایم برای خوشبخت بودن باید هر چند هفته یک بار کمد لباسهایمان را صفایی بدهیم. ابو میگویدک «وجود عنصر فخرفروشی را قبول دارم، اما در عین حال حس میکنم از این استدلال [همهگیر کردن] برای ایجاد انفعال در مصرفکنندگان استفاده میکنند، حال آن که ما خیلی قدرتمندیم.»
با این حال حتی اگر برای آن که مطمئن شویم از کسی بهرهکشی نمیشود تصمیم بگیریم بیشتر پول خرج کنیم ممکن است باز هم نتوانیم یک پیراهن ۵۰۰ پوندی را به راحتی بخریم. هر بار که یواشکی میروم در اینستاگرامم مطالب دلفریب نام تجاری پایدار خاصی را با تبلیغات فراوانش میبینم حس میکنم کارت اعتباریِ تا خرخره مقروضم در جیبم به خود میلرزد. واقعاً چگونه باید در خرید حد و حساب نگه داریم؟
خوشبختانه خرید از همه نامهای تجاری پایدار صدها پوند آب نمیخورد. قیمت اجناس تولیدکنندگانی مانند پیپلتری (درخت مردم)، تفکر (تات)، منشأش را بدانیم (نو دی آریجین)، مایامیکو، وی آر کین و فرشتگان مسلح (آرمد انجلز) در مقایسه با فروشگاههای مرکز شهر چندان گزاف به نظر نمیآید. قیمت تولیدکنندگان کوچکی هم که از طریق اینستاگرام، دیپوپ و اتسی محصولاتشان را میفروشند هم به همین ترتیب است. فقط بروید لباسهای توری چشمنواز تولید کِز-ساختهها (کز مید ایت) و پیراهنهای کوتاه و دوتکههای دستدوز ابی لوییز را ببینید.
سانچوز تولیدی پوشاک پایداری است که فروشگاه اصلی آن در اکستر قرار دارد و اخیراً دست به «قیمتگذاری شفاف» زده است، رویکردی مطلقگرایانه که به مشتریان امکان انتخاب را از میان سه قیمت مختلف برای خرید هریک از اجناس میدهد. فکر این کار وقتی به ذهن آنها رسید که یکی از دنبالکنندگانشان پیام داد و گفت از فلان سرهمی خوشش میآید ولی وسعش به خرید آن نمیرسد.
بنیانگذار سانچوز کالکیدان لگس اعتراف میکند: «چه فایده دارد به مردم چیزی را عرضه کنیم که قدرت خرید آن را ندارند؟ این کار منطقی نیست. اما در عین حال اگر نتوانم پول در بیاورم تا زندگی خودم و کسب و کارم را اداره کنم، دیگر چنین کسب و کاری هم وجود نخواهد داشت.»
راه حل این مشکل صداقت و روراستی بود. «فکر کردیم بهتر است به مشتریان بگوییم سودمان از هر قلم کالا چقدر است. چرا باید مخفیکاری کنیم؟» حالا سرهمیِ تیا از جنس کتان زیستاری سه قیمت دارد: ۶۸، ۷۸ یا ۹۵ پوند. با پرداخت کمترین قیمت هزینه تولیدش درمیآید، با پرداخت دومی هزینه تولید و بازاریابیاش، و با پرداخت بیشترین قیمت کمی هم برای توسعه کسب و کار برایمان میماند. هر مشتری خودش بهتر میداند کدامیک را پرداخت کند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
به نظر حرکت خطرناکی میآید. چرا کسی باید بیش از آن چه مجبور است بپردازد؟ لگس اعتراف میکند: «خیلی ترسیده بودم. از طرفی هم آدم نمیخواهد ارزش نام تجاریاش را پایین بیاورد یا کار بازاریابی و فروش را کمارزش کند.» اما با توجه به تجربه رستورانهایی که میگویند هرقدر دلتان میخواهد بپردازید، وقتی مردم با هدف این کار همدل باشند حاضرند بهای بیشتری بپردازند. او میگوید: «واقعاً تجربه خوبی بوده! شمار افرادی که کل مبلغ را میپردازند اعجابانگیز است. کسانی که دستشان به دهنشان میرسد به جای آن که بنشینند مردم را قضاوت کنند که چرا از پریمارک خرید میکنند، میتوانند از قدرت خود استفاده کنند و راه را برای خرید اخلاقمدار دیگران هموار کنند.»
شاید معنی واقعی پوشاک «همهگیر» این نیست که همهچیز را به ارزانترین قیمت ممکن بفروشیم، بلکه این است که هرکس وسعش میرسد بیشتر بپردازد تا از کسب و کارهای کوچک حمایت کند و به کسانی که قدرت خرید ندارند نیز یارانه بدهد.
همچنان یکی از بهصرفهترین راهها برای این که بتوانیم در عین خرید کردن مداوم پول خود را به شکم سرمایهداری نریزیم خرید پوشاک دست دوم است. فروشگاههای خیریه کارکردهای بسیاری دارند، از جمعآوری کمک برای انجام کاری گرفته تا بازیافت پوشاک. یکی از کارکردهایشان هم این است که پوشاک افراد نیازمند را تأمین کنند. ممکن است بعضی لباسهای عتیقهای که خوب و سالم ماندهاند بیش از یک پیراهن اچاند ام برایمان آب بخورد، اما در تارنماهای فروش لباسهای دست دوم میتوان لباسهای در حد نو را با یک چندم قیمت اصلی پیدا کرد. پیش از آن که لباس نو بخریم بهتر است سعی کنیم با دقت تارنماهای دیپوپ، ایبِی و وینتد را زیر و رو کنیم. ارزش وقتی را که میگذاریم دارد.
باید دقت کرد که قیمت تنها مشکل دسترسی به پوشاک نیست. مشکل دیگر پوشاک پایدار اندازه لباسها است. چنان که معروف است اندازه لباسهای قدیمی زیادی کوچک است و فروشگاههای خیریه معمولاً همان اندازههایی را دارند که در فروشگاههای مرکز شهر وجود دارد، یعنی مملو از پوشاک در اندازههای ۸ و ۱۰ (کوچک و متوسط) هستند و چند قلم هم لباس بزرگاندازه دارند. ممکن است شرکتهای پوشاک اجارهای اصرار داشته باشند هر لباس را در اندازههای محدودی عرضه کنند، و ظاهراً نامهای تجاری پایدار جدید و بیشماری وجود دارد که پوشاکشان را فقط در اندازه بزرگ یا ۱۴ عرضه میکنند. طنز تلخ ماجرا این جا است که آدم میبیند شرکتهایی که قرار است پوشاک را «آگاهانه» عرضه کنند ظاهراً در مورد نصف مردمی که ممکن است بخواهند این پوشاک را بخرند کاری به آگاهی ندارند.
بهترین راه برای کنار گذاشتن این صنعتی که در انحصار اندازههای خاصی است این است که چرخ خیاطی بخریم (برای دیدن مدلهای محبوب چرخ خیاطی بازار تارنماهای گامتری و فیسبوک را ببینید) و خودمان لباس بدوزیم، مخصوصاً اگر از خردهپارچهها استفاده کنیم یا طرح و مدل لباسهای موجود را تغییر دهیم و لباس جدیدی بدوزیم. به علاوه، خوب است آدم سه روز بنشیند با چرخ و پارچه کلنجار برود تا بفهمد مزد کارگران ماهر خیاط چقدر باید باشد.
البته داشتن وقت هم موهبتی است. هرکسی از نعمت داشتن وقت خالی برای بالا و پایین کردن مغازههای دستدومفروشی یا جستوجو در باب اخلاقی بودن هریک از اقلامی که میخرد برخوردار نیست و فرصت ندارد ببیند کجا جنس خوب میفروشد و کجا سبزشویی (سوءاستفاده از نام زیستاری و محیط زیستی) میکند. همواره در جریان اطلاعات و مطالب مربوط به محصولات پایدار بودن خود میتواند شغلی پارهوقت محسوب شود و کسی این را به شما میگوید که خودش مشغول این شغل پارهوقت است.
به اینها عوامل دیگری از قبیل تبعیض سنی، تحصیلات و جغرافیا و بسیاری مقولات مزیت فردی را نیز اضافه کنید تا ببینید که هنوز خیلی مانده تا حتی در پوشاک «منصفانه» هم عدالت اجتماعی برقرار شود. فقط میتوانیم با استفاده از منابعی که در اختیار داریم نهایت سعی خود را بکنیم. اما بیشتر ما از این هم بهتر میتوانیم عمل کنیم.
البته ارزانترین و پایدارترین راه حل ممکن هم این است که خرید نکنیم. گفتنش آسان است. همزمان با پیام «کمتر بخریم» که صنعت پوشاک اخلاقی سعی در گسترش آن دارد، سرمایهداری هم با شعار «بیشتر خرج کنیم» همه رشتهها را پنبه میکند. میتوانیم پولمان را عاقلانهتر خرج کنیم، اما وقتی به خرید کردن عادت کرده باشیم دیگر بیرون آمدن از آن ورطه کار سختی است.
فدورا ابو زمانی طرفدار پوشاک بسیار ارزان بود و هنوز کاملاً دست از خرید در فروشگاههای مرکز شهر نکشیده بود. اما این روزها از این که لباسهایش را با دقت انتخاب میکند و کمد خلوت و سادهای دارد به خودش افتخار میکند. او میگوید: «به نظر بسیاری از دوستانم، حتی کسانی که درآمدشان خیلی از من بیشتر است، پول زیادی که مثلاً بابت یک جفت کفش یا یک شلوار میدهم مسخره است. اما وقتی کمد لباسم را میبینند از کم بودن لباسهایم تعجب میکنند. شاید کل لباسهایم در یک چمدان جا شود.»
او با انتخاب کیفیت به جای کمیت در نهایت پولش را پسانداز میکند و قدر لباسهایش را هم بیشتر میداند. «حالا هر بار که خرید میکنم از خریدم لذت میبرم که یک جفت گوشواره باشد که ماهها منتظر بودهام حراج شود و چه یک جفت کفش خیلی زیبا باشد که میدانم تا مدتها آن را خواهم پوشید.»
راز واقعی لباس در همین نهفته است. ارزش لباسهای ما را پولی مشخص نمیکند که بابت آنها دادهایم، بلکه اهمیتی مشخص میکند که برای ما دارند، این که چقدر دوستشان داریم، آنها را میپوشیم، از آنها مراقبت میکنیم و تا وقتی که میشود آنها را در چرخه مصرف نگه میداریم. هرچه نباشد، پایدارترین لباسها لباسهایی هستند که همین الآن در کمدهایمان داریم و البته که دوست داشتن واقعی به پول و ثروت نیست (اشاره به ترانهای از جنیفر لوپز).
© The Independent