در دهههای اخیر آوازه شهرت زنان ایرانی در سراسر جهان به گوش میرسد. زنان ایرانی نه تنها در زمینههای علمی و هنری نقش آفرینی کردهاند، بلکه در مبارزات مدنی، سیاسی و همچنین جنبشهای فمینیستیشان، بهرغم میل مقامات و سیاستهای هراس افکن جمهوری اسلامی، توانستند موجب تغییرات بیشماری در جامعه شوند و سیاستها و قوانین ضد انسانی نظام حاکم را به چالش بکشند و حتی در مواردی باعث تغییر این سیاستها شوند.
اجرای شریعت و نهادینه شدن خشونت و نابرابری جنسیتی پس از انقلاب اسلامی موجب بیرون راندن زنان موفق ایرانی از عرصهی فعالیتهای تاثیرگذار در جامعه گردید. اتهامات جنسی و اخلاقی به زنان نقش آفرین، زندانی کردن آنها با بهرهگیری از برچسبهای سیاسی، شکنجه، اعدام و تجاوز جنسی به عنوان تاکتیک تحقیر و خاموش سازی زنان در زندانها، که اغلب توسط مقامات ایران تسهیل میشد مواردی از خشونت علیه زنان تاثیرگذار در دوران پس از انقلاب است.
دکتر فرخ رو پارسا نماینده مجلس و وزیر سابق آموزش و پرورش، یکی از زنان کشته شده توسط دولت جمهوری اسلامی است که پس از انقلاب با اتهامات ساختگی از جمله اتهام داشتن «روابط نزدیک با نصیری معدوم و روابط نامشروع با رئیس دفتر خود و غیره...» مفسد فی الارض خوانده شد و در روز ١٨ اردیبهشت ١٣٥٩در محوطهی زندان اوین تیرباران شد.
سکسوالیزه نمودن فعالان اجتماعی، هنرمندان، نویسندگان و روزنامهنگاران زن یکی از روشهای رایجی است که جمهوری اسلامی برای مفسد قلمداد کردن و همچنین کمرنگ کردن اعتبار اجتماعی زنان مترقی بکار میگیرد که تاکنون ادامه داشته است. مسیح علینژاد روزنامهنگار، نویسنده، فعال حقوق زنان و فمینیست ایرانی از جمله زنانی است که بارها توسط مقامات حاکم و متعصبان مذهبی «فاحشه» خوانده شده و حتی با روسپیهای مشهور تاریخ معاصر ایران مقایسه شده است. نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی با فاحشه نامیدن و کنیز امپریالیسم قلمداد کردن زنان تاثیرگذار مسلمان و غیرمسلمان ایرانی، بسیاری از آنها را مجبور به ترک کشور کردند.
و اما ترک ایران به معنای پایان آزار و شکنجه این زنان نبود...
روایات حاکی بر این است که زنان در تبعید، حتی در آن سوی مرزها نیز از اتهامات و تبلیغات منفی و جهتگیرانه حاکمان و فرستادگان حکومتی ایران در غرب و سایر نقاط جهان در امان نیستند. دشمنی دستگاههای اطلاعاتی در بخشهای مختلف انتظامی و نظامی ایران از بدو تشکیل، ابعاد مختلف زندگی زنان مترقی را تحت فشار و کنترل امنیتی قرار داده است. یکی از روشهای غیرقانونی و غیراخلاقی حکومت، تهدید و فشار بر خانوادههای زنان کنشگر و تاثیرگذار در زندان و تبعید است. شیرین عبادی حقوقدان، قاضی سابق دادگاه، فعال حقوق بشر، مدرس دانشگاه، نویسنده ایرانی و از بنیانگذاران کانون مدافعان حقوق بشر و انجمن حمایت از حقوق کودکان در این باره میگوید:
«این ناشی از ترسی است که حکومت از منتقدین خود دارد. یعنی سعی میکند به هر شیوه ممکن کسانی که را که کوچکترین انتقادی دارند را دستگیر کرده و در زندان آنها را وارد به اعترافات غیر واقعی کند و وقتی با مقاومت زندانیان سیاسی مواجه میشود از شیوههای غیرقانونی و غیر اخلاقی فشار بر خانواده استفاده میکند».
گلشیفته فراهانی نمونهای از زنان موفق هنرمند در تبعید است که بخاطر فعالیتهای هنریاش مورد تهدید، فحاشی و برچسبهای مختلف جنسیتی قرار گرفت و حتی شایعاتی مبنی بر قتل گلشیفته فراهانی در فضای مجازی منتشر شد و بهزاد فراهانی پدر ایشان در پاسخ به این شایعات گفت:
«این خبر دروغ است. چون همین دیشب با گلشیفته صحبت کردم، شاد و سرحال بود. ما از نخبهها استفاده نمیکنیم و بعد که آنها مجبور به مهاجرت شدند تازه یادمان میآید که چه استعدادهایی را از دست دادهایم. این را از حیث وضعیت دخترم نمیگویم و هستند ایرانیهای مستعد که سازوکار مدیریتی گاه از آنها استفاده نکردهاند». پس از واکنش آقای فراهانی به اتهامات و همچنین شایعات پیرامون قتل دخترش، خانواده فراهانی نیز تحت فشارهای مختلف از جمله «درخواست برای ممنوع الفعالیتی خانواده فراهانی» قرار گرفتند.
سرکوب و خشونت نهادینه شده تنها مختص زنان کنشگر، سیاستمدار و هنرمند ایرانی نیست و در حیطهی آکادمیک ایران و غرب نیز مشاهده میشود. پروژه زن ستیزی و فمینیست هراسی با شعار مبارزه با امپریالیسم و اسلام هراسی در آن سوی مرزهای ایران نیز توسط فرستادگان جمهوری اسلامی عُمّال میشود. زنستیزی و فمینیستهراسی، در فضاهای آکادمیک غرب به سرکوب و خاموش سازی صدای زنان ایران و زنان آکادمیک ایرانی که به تحلیل و کشف نقض حقوق انسانی و سیاستهای ضد زن و ضد جامعه ال جی بی تی کیو دولت ایران میپردازند همچنان ادامه دارد.
فعالیتهای این دسته از سرکوبگران بر تولیدات آکادمیک ضد فمینیسم ایرانی و گسترش آن در سطح جهان هم بی اثر نبوده است. بسیاری از رسانهها و مراکز تحقیقاتی غرب تحت تاثیر روشها و آموزههای خاموش سازی جمهوری اسلامی و میراث چهل سالهی آن سعی بر نادیده گرفتن و گاه خاموش سازی سیستماتیک زنان محقق و فعالان اجتماعی ایرانی کرده اند غافل از این واقعیت که زنان تاثیرگذار ایرانی در دو جبههی مهم در تلاش هستند.
مبارزه با استعمار و امپریالیسم و مداخلات غربی که در تشدید ظلم و ستم بر علیه زنان و همچنین اقلیتهای جنسی، قومی و مذهبی ایران بی اثر نبوده است و دیگری در جبههی مبارزه با حکومت مذهبی و استعمار زنان از طریق تفاسیر خودسرانه و سنتی دینی مردان صاحب قدرت در سیستم سیاسی است. تاثیر مخرب چنین رفتارهای زننده ای بر علیه زنان، اقدامی بر علیه فرهنگ ایران است و از این روی نه تنها توسط تمامی زنان بایستی محکوم گردد، بلکه مردان متعهد و ایراندوست نیز بایستی چنین رفتارهای بی شرمانه ای را محکوم و از جنبش های مدنی و اجتماعی زنان حمایت کنند.
*نسیم بصیری- مطالعات زنان، جنسیت و سکسوالیته - دانشگاه ایالتی اورگان