آیا وضعیت جامعه ایران امروز انقلابی است؟

حکومت برای مردم هیچ راهی جز براندازی باقی نگذاشته است

معیارهای «وضعیت انقلابی» چیست؟ در ادبیات مارکسیستی، این است که «پایینی‌ها نخواهند و بالایی‌ها نتوانند به شیوه سابق امور را تحت کنترل داشته باشند» اما آیا تعریف فوق با شرایط امروز ایران تطبیق دارد؟ اگر ندارد، آیا این ناهمخوانی ناشی از محدود بودن تعریف فوق است یا فاصله شرایط امروز با وضعیت انقلابی؟ در آینده نزدیک یا میان‌مدت، تا چه حد می‌توان به یک انقلاب منتهی به براندازی در ایران امید داشت؟

اینکه وضعیت انقلابی یا غیرانقلابی باشد، در تعیین راهبردهای فعالان سیاسی داخل و خارج ایران اهمیت پیدا می‌کند و از این جهت، این موضوع گمانه‌زنی صرف و بی‌خاصیت نیست.

پنج معیار برای وضعیت انقلابی

ایده وضعیت انقلابی را می‌توان با توجه به اهمیت افکارعمومی، نهادها و ساختارهای سیاسی و حقوقی و نگرش‌های جامعه‌ــ‌ که مارکسیسم اهمیتی بدان‌ها نمی‌دهد‌ــ از دو قطبی «پایینی‌ــ‌بالایی» آن هم شکل طبقاتی آن، نجات داد. با ملاحظه ابعاد جامعه و دولت، پنج معیار را می‌توان برای شرایط انقلابی ذکر کرد:

۱ــ نارضایی مستمر و عمیق بیش از دوسوم جامعه از سیاست‌ها و روند امور در کشور تا حد تصور اکثریت از حکومت به عنوان اشغالگر و تاراجگر که شرط لازم براندازی است، اما شرط کافی نیست

۲ــ مشروعیت‌زدایی از حکومت در میان اکثریت بالای ۷۰ درصد اعضای جامعه و اتکای صرف حکومت به قوای قهریه برای بقا و استفاده مکرر و هرروزه از این قوا که شکاف میان حاکمان و محکومان را التیام‌ناپذیر می‌کند

۳ــ‌ تصور حاکمان مبنی بر اینکه تن دادن به هرگونه اصلاح براندازی را تسریع می‌کند و لذا از هرگونه اصلاح خودداری می‌کنند

۴ــ یاس جوانان از آینده به دلیل اصلاح‌ناپذیر و تمامیت‌خواه بودن حکومتی که همه منابع کشور را در دست دارد و فاسد است

۵ــ منفک از نگرش‌ها و تصورات، وجود بحران‌های متعددی که حکومت برای رفع آن‌ها هیچ سیاستی ندارد؛ از بحران‌های محیط زیستی (بی‌آبی و کم‌آبی در مناطق مسکونی، جنگل و مرتع‌زدایی، خشک شدن دریاچه‌ها و رودخانه‌ها، آلودگی هوا و زمین و دریا و نشست زمین) تا خدمات اولیه (آب و برق و گاز و اینترنت) و از بحران‌های بیکاری (حدود ۶۰ درصد)، تورم (حدود ۶۰ درصد) و تغذیه و ترک تحصیل (تا حد ۲۷ درصد از کلاس اول ابتدایی) تا فساد و ناکارآمدی و بزهکاری

هر پنج معیار در ایران امروز به‌وضوح و در سطحی معنادار دیده می‌شوند. حکومت دینی جسدی در حال احتضار است که مسلسل و موشک و بمب در اختیار دارد و هرازگاه شلیک می‌کند و مدام در حال تهدید دنیای پیرامونش است و از سوی دیگر، به منظور حفظ امنیتش از حساب بانکی‌اش برای پرداخت به محافظان و قاتلان استفاده می‌کند. چین و روسیه و آلمان و ایالات متحده فعلا هم آن حساب بانکی را خالی نمی‌گذارند و هم ابزارهای سرکوب و قهر و غلبه را در اختیار آن می‌گذارند.

فرض کنیم ما از میزان و عمق خشم و عصبانیت معترضان بی‌اطلاع‌ایم (که نیستیم). البته اندازه‌گیری دقیق این‌ها در جوامع تحت‌کنترل حکومت‌های تمامیت‌خواه بسیار دشوار است. در این شرایط، بهترین معیار انقلابی بودن وضعیت این است که ببینیم حکومت تا چه حد شرایط را انقلابی می‌بیند و بر اساس آن عمل می‌کند؛ چون رفتار و تصمیم‌های ضدانقلابی و پیشگیرانه حکومت (حتی اگر تاحدی توهمی باشد) موجب بروز و تحریض رفتار انقلابی در میان مخالفان می‌شود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

البته «وضعیت انقلابی» بدین معنا نیست که عن‌قریب انقلاب رخ می‌دهد، اما بدین معنا است که رژیم شانس بقا ندارد و منحنی بقای آن دارد به خط پایان می‌رسد.

وضعیت انقلابی از منظر حکومت

حکومتی که وضعیت جامعه را انقلابی می‌داند به هفت دسته رفتار تمسک می‌جوید:

۱ــ تصفیه درونی و یکدست کردن حاکمیت (خالص‌سازی)
۲ــ اخراج گسترده معترضان از فضاهای آموزشی و اطلاع‌رسانی
۳ــ بازداشت و منزوی کردن چهره‌های مقبول و شناخته‌شده‌
۴ــ فراهم کردن عده و تجهیزات و آمادگی برای سرکوب خیابانی
۵ــ بازداشت‌های گسترده و ارعاب‌آور
۶ــ مهلت‌خواهی درازمدت از مردم برای کاهش فشارهای معیشتی
۷ــ مدام جایزه دادن به خود و اغراق‌های مضحک

حکومت از سال ۱۳۹۶ با شدت و قساوت مشغول اقدام‌های فوق بوده است. با آوردن رئیسی و تشکیل مجلسی یکدست، ته‌مانده اصلاح‌طلبان و فاصله‌دارها با بیت از دولت و مجلس اخراج شدند. بازداشت‌های گسترده هنرمندان، فعالان سیاسی، وکلا، دانشجویان، کمدین‌ها، معلمان، کارگران و خبرنگاران در یک سال گذشته ادامه داشته است. اخراج استادان دانشگاه و محروم کردن دانشجویان از تحصیل یا خوابگاه‌ هم شدت گرفته است. روزی نیست که دستگاه قضایی احکام شداد و غلاظ صادر نکرده باشد؛ از زندان‌های طویل‌المدت و مجازات‌های احمقانه (شستن جسد و یادگیری فیلمسازی در قم) تا شلاق (برای زیارت‌کنندگان مزار مهرشاد شهیدی) و اعدام.

اقدام ارعابی دیگر انتشار تصاویر بازداشت افراد برای ارعاب عمومی بوده است با این پیام که «از دست ما نمی‌توانید فرار کنید و جدی‌ترین شما را شکار می‌کنیم». بازداشت مهدی یراحی و قبلا توماج صالحی به این روش انجام شد. بسیاری از مخالفان مثل حسین رونقی، فاطمه سپهری و نازیلا معروفیان هم با ضرب‌وشتم بازداشت شده‌اند.

مقام‌ها مدام از مردم می‌خواهند صبر پیشه کنند تا سیاست‌های آن‌ها جواب دهد. این امر در سال دوم یا سوم یک حکومت با مقام‌های ابدی و چرخش‌ناپذیر شاید عده‌ای را قانع می‌کرد، اما پس از ۴۴ سال، این گونه سخنان خریداری پیدا نمی‌کند. اگر امیدی وجود داشت که این دروغگویان می‌رفتند، شاید انتظار روش معقولی از سوی مردم بود اما وقتی «آش همان آش است و کاسه همان»، راهی جز انقلاب وجود ندارد. حکومت در برابر مردم هیچ راهی جز انقلاب باقی نگذاشته است. نحوه رفتار حکومت موید دادن این دو گزینه به معترضان چند ده‌میلیونی است: پذیرش خفت و خواری و تحقیر یا انقلاب.

میزان انکار و گسستگی مقام‌ها از واقعیات گواهی دیگر بر عزم جامعه بر برکناری آن‌ها است. وقتی ابراهیم رئیسی می‌گوید التهابی در جامعه نیست و «همه‌چیز آرومه» و «کشورهای زیادی به گسترش روابط با ایران تمایل دارند» و وزیر ارشاد او محمدمهدی اسماعیلی، در مصاحبه با ایرنا می‌گوید که «امروز پررونق‌ترین دوره فرهنگی کشور است»، مشخص است که مقام‌ها در حباب زندگی می‌کنند یا وقیحانه دروغ می‌گویند.

به سوی کدام نوع انقلاب؟

در یک تقسیم‌بندی استقرایی، می‌توان به پنج نوع انقلاب در تاریخ بشر دست یافت که البته برخی موفق و برخی ناموفق بوده‌اند. پیروزی یک انقلاب به متغیرهای متعددی وابسته است.

۱ــ شورش‌های گسترده هرج‌ومرج‌طلبانه (مثل شورش گرسنگان) بدون سازمان و رهبری و هدفی مشخص؛ این حرکت‌ها معمولا به تغییر رژیم سیاسی منجر نمی‌شوند.

۲ــ شورش‌های موعودگرایانه که معمولا رهبران مذهبی آن‌ها را مدیریت می‌کنند‌ــ با وعده جامعه آرمانی و تسهیل ظهور منجی‌ــ و اگر به پیروزی برسند، استبداد دینی را جایگزین استبداد عرفی می‌کنند. در دنیای جدید، این شورش‌ها به حکومت‌های تمامیت‌خواه منجر می‌شوند، چون دین به ایدئولوژی تغییر ماهیت داده و رهبران دینی برای بقایشان به کنترل تمامیت‌خواهانه با استفاه از دین رو می‌کنند. نمونه این شورش‌ها فاجعه دینی ۵۷ در ایران به رهبری خمینی بود.

در این نوع انقلاب که یک رژیم کارآمد در سرکوب (ناکارآمد در حکمرانی)، متمرکز و فاسد جایگزین یک دولت اشرافی و ضعیف می‌شود، رژیم جدید کل جامعه را به‌طور بنیادی دگرگون و قدرت و دارایی را از قشری به قشری دیگر منتقل می‌کند.

۳ــ انقلاب‌های کمونیستی برای به زیر کشیدن طبقه حاکم برخوردار و با شعار به قدرت رساندن طبقه فقیر با رهبری حزب کمونیست (انقلاب روسیه)؛ انقلاب کوبا نوعی کودتای نظامی بود و نه انقلاب خلقی.

۴ــ‌ انقلاب توده‌ای مسلحانه؛ انقلاب چین تا حدی از این الگو پیروی کرد. شبه‌نظامیان تحت فرماندهی مائو به‌تدریج در روستاها پایگاه سیاسی ایجاد کردند تا اینکه در سال ۱۹۴۹ کل کشور را تحت سلطه درآوردند.

۵ــ انقلاب غیرمسلحانه علیه حکومت‌های استبدادی و تمامیت‌خواه با هدف استقرار دموکراسی و حکومت قانون و کسب آزادی‌‌های بنیادی. انقلاب‌های ضد کمونیستی در کشورهای اروپای شرقی از این جنس بودند.

در ایران امروز، هیچ اثری از انقلاب‌های نوع دوم تا چهارم دیده نمی‌شود. حکومت و اصلاح‌طلبان حکومتی و لابی آن‌ها در خارج کشور تلاش دارند اعتراض‌های عمومی ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۱ را از نوع اول معرفی کنند؛ در حالی که اعتراض‌های پنج سال اخیر هدفی مشخص (براندازی حکومت دینی و تاسیس حکومت سکولار دموکرات) و سازماندهی (در شبکه‌های مجازی) دارند. اما اکثریت نزدیک به اتفاق انقلابیون حرکتشان را در چارچوب نوع پنجم می‌بینند.

حاکمان جمهوری حتی بیش از معترضان اعتراض‌ها از سال ۱۳۸۸ تا انقلاب مهسا را انقلاب‌های رنگی نامیده‌اند که از نوع پنجم بوده‌اند. ادعاهای سوریه‌ای شدن، جنگ داخلی، تجزیه یا فروپاشی در صورت سقوط جمهوری اسلامی در عین بی‌زمینه بودن در جامعه، با جهت‌گیری انقلابی نوع پنجم نمی‌خواند.

در ایران جامعه مدنی وجود ندارد (اگر نهاد مردمی وجود دارد، زیرزمینی است) تا به صورت یک لایه میان جامعه و دولت عمل کند؛ مطالبات عمومی را به دولت انتقال دهد و محدودیت‌های دولت را نیز به جامعه. حکومت حتی خیریه‌ها و فعالیت‌های محیط زیستی را تحمل نمی‌کند. بر همین اساس، کارزارهای موجود همه در جهت براندازی‌اند و حکومت این را به‌درستی درک کرده است و با آن‌ها در قالب برنامه‌های براندازانه برخورد می‌کند. گفتمان حاکم بر جامعه و حکومت گفتمان براندازی است.  

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه