دکتر محمد ملکی، نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب سال ۵۷، پس از سالها درگیری با بیماری سرطان روز سهشنبه ۱۱ آذرماه سال ۱۳۹۹، درگذشت.
او از اعضای ملی مذهبی بود و فعالیتهایش در راستای حمایت از حقوق بشر، بارها با برخورد نیروهای امنیتی و احکام زندان در جمهوری اسلامی مواجه شد. وی در پی اعتراضات سال ۱۳۸۸ نیز، مدتی را در زندان گذراند.
عمار ملکی، فرزند او دررابطهبا درگذشت پدرش در حساب کاربری خود نوشت: «چراغ خانه خاموش شد، حسرت دیدار ابدی گشت. هنوز سر از سوگ مادر برنداشته بودیم که پدرم، جان و جانان جدامانده من، درگذشت. مبارز خستگیناپذیر راه آزادی و یاور آزادیخواهان ایران به آرامش ابدی رسید...»
چراغ خانه خاموش شد، حسرت دیدار ابدی گشت.
— Ammar Maleki-عمار ملکی (@AmmarMaleki) December 2, 2020
هنوز سر از سوگ مادر برنداشته بودیم که پدرم، جان و جانان جدامانده من، درگذشت.
مبارز خستگیناپذیر راه آزادی و یاور آزادیخواهان ایران به آرامش ابدی رسید...#محمدملکی pic.twitter.com/dDhv6a5wNA
محمد ملکی متولد بیستم سال ۱۳۲۰ است. او دبیرستان را در دارالفنون سپری کرد و در رشته دامپزشکی، از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. در اواخر دبیرستان، با تفکرات جبهه ملی ایران آشنا شد و چند سال بعد به دلیل فعالیتهای سیاسی، دستگیر شد. وی در فعالیتهای انقلابی، نقش موثری داشت و پس از انقلاب سال ۵۷ نیز با حکم شورای انقلاب بهعنوان رئیس دانشگاه تهران منصوب شد.
در دوران سرپرستی ملکی بر دانشگاه تهران، شورایی متشکل از اساتید و دانشجویان این دانشگاه را اداره میکردند. رؤسای دانشکدهها و رئیس دانشگاه نیز با رأی اساتید و دانشجویان انتخاب میشد که خود دکتر ملکی نیز مجدداً با رأی این افراد، به سمت ریاست دانشگاه تهران، انتخاب شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در سال ۱۳۶۰، محمد ملکی پنج سال از عمر خود را، به اتهام مخالفت با آیتالله خمینی، در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرد. وی ابتدا به اعدام محکوم شد اما پس از مدتی حکم وی به ۱۰ سال کاهش یافت. نهایتاً او را پس از ۵ سال شکنجه آزاد کردند. او در مورد شکنجههایش گفته است: «در این مدت با بیرحمانهترین رفتار از جمله زدن کابل به کف پا و سایر نقاط بدنم، آویزان کردن از سقف، کوبیدن سر به دیوار، زدن مشت و لگد که منجر به نابینائی چشم چپم و شکستگی استخوان مچ دست راستم شد و انواع شکنجهها مواجه بودم. بعد از ۵ سال ظاهراً از زندان آزاد شدم ولی ماهها باید هرچند روز یکبار خودم را به دادستانی معرفی میکردم تا مورد بازجوئی که خود نوعی شکنجه بود قرار میگرفتم.»
وی مجدداً در سال ۱۳۷۹ ، به اتهام براندازی، هفت ماه را در زندان گذرانید.
در سال ۱۳۸۸، ملکی به تقلب در انتخابات ریاستجمهوری اعتراض کرد و به همین دلیل بیش از شش ماه را در زندان گذراند. وی همچنین از امضاکنندگان نامه استعفای علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی است.
او در نامهای به احمد شهید، گزارشگر وقت ویژه سازمان ملل در امور ایران و دررابطهبا اعدامهای دهه ۶۰، نوشت: «من شهادت خواهم داد که در دهه ۶۰ شمسی چگونه زندانیان جوان و دانشجویان اعم از زن و مرد را پس از شکنجهٔ بسیار، ده ده و صد صد هر شب برای اعدام میبردند و آنها بهسوی سرنوشت میرفتند و در راه سرود میخواندند. حاضرم حقایقی را که خود شاهد آنها در زندانهای نظام ولایی بودهام؛ برایتان ذکر کنم و پای هزینه آن نیز بایستم.»
ملکی در اواخر عمر خود، از کشور ممنوعالخروج شد و هیچ گاه فرصت دیدار مجدد با خانواده خود را نیافت.