رسانهها و شبکههای اجتماعی مدتی است اخباری درباره درگیریهای کلامی و گاهی برخوردهای فیزیکی ماموران نیروی انتظامی ایران با دختران و زنان به اصطلاح بیحجاب را منتشر میکنند. نمونههایی از واکنشهای پرخاشگرانه پلیس را میتوان به پرتکردن دختر گویا بیحجاب از روی پست مخابرات در تهران اشاره کرد که به شکستگی دست او منجر شد و یا دختری که به بهانه بیحجابی و آببازی با چند نوجوان پسر، با برخورد فیزیکی پلیس مواجه شد. متاسفانه این قبیل اتفاقات و برخوردها تاثیراتی بهجا گذاشت و واکنشهای اجتماعیای را برانگیخت که حتی نیروهای بالادستی نیروی انتظامی و برخی مدافعان حجاب را هم به انتقاد از این برخوردها وا داشت.
روحالله حریزاوی،معاون آموزش و پژوهش سازمان تبلیغات اسلامی که از جمله نهادهای موظف به تبلیغ دین و برخوردهای شرعی است، در واکنش برخورد نیروهای انتظامی با "بیحجابی" زنان، ضمن تفکیک «بیحجابی از بیدینی»، بخشی از این رفتارها را نتیجه مشکلات سیاسی و اقتصادی کشور دانست و بر «رفتار بسیار مودبانه، با متانت و صلابت دستگاه انتظامی» تاکید کرد.
شهناز سجادی دستیار ویژه در امور حقوق شهروندی معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری نیز در انتقاد به رفتار پلیسها با زنان به اصطلاح بیحجاب گفت «نباید حدود عفاف و حجاب و تعیین مصادیق به اصطلاح بدحجابی به نیروی انتظامی به عنوان پلیس، سپرده میشد».
با مروری بر انتقادهای افراد درون ساختار دولت و حتی افرادی که زیر مجموعه رهبری نظامند، میتوان نتیجهگیری کرد که نه تنها دایره وظایف دستگاهها در این زمینه مشخص نیست، بلکه پلیس و نیروی انتطامی مامور به این کار، آموزش لازم و کافی در انجام وظایف و نحوه برخورد با مردم را نیاموخته است.
دورههای روانشناسی برای پلیس
اما این تنها افراد و مسئولان خارج از ساختار پلیس نبودند که چنین انتقاداتی را مطرح کردند، بلکه برخوردهای بین پلیس و مردم نگرانیهایی را در سطوح بالای ناجا ایجاد کرد و آنها دریافتند که نیروهای پلیس میبایست آموزشهای ویژهتری ببینند تا از نظر روانی نیز آماده مواجهه نرم با شهروندانی باشند که حجاب از سر برمیدارند. سردار ایوب سلیمانی جانشین فرمانده نیروی انتظامی از جمله این افراد بود که بر آزمونهای دیماه ۹۷ تاکید کرد و گفت «تمام ماموران پلیس بایستی دورههای روانشناسی و مددکاری را طی کنند».
هر فردی که قرار است در سمتی مسئولیتی را عهدهدار شود از دو جنبه شخصی و اجتماعی باید مورد اعتنا قرار بگیرد.
نیروی پلیس در جایگاه اول(شخص)، همانند هر پیشهای که قرار است حافظ نظم و امنیت شهروندان باشد باید از سلامت روان کامل برخوردار باشد تا بتواند در جایگاه دوم( پلیس) نقشش را بر اساس اخلاق حرفهای آن پیشه به درستی ایفا کند. وقتی فرد به هر دلیلی از سلامت روان برخوردار نباشد، مسلما در هنگام ایفای وظیفه خود در جایگاه پلیس، قادر به کنترل خشم در موقعیتهای آزار دهنده نخواهد بود و چون از تربیت و آموزش درست و مناسب آن شغل هم بهره نبرده، واکنشهای تهاجمی نشان میدهد و اینگونه اعتبار آن شغل را نزد افکار عمومی پایین میآورد.
تعیین سلامت روان پلیس
در کشورهای پیشرفته تستهای روانشناسی شخصیت چون «ام ام پی ای» از سوی دکتر روانشناس بالینی از فرد گرفته میشود تا وضعیت روانی او مشخص شود. نتایج تست میتواند نکات مهمی را نشان دهد که برای آن شغل حائز اهمیت است از جمله: صداقت، قدرت کنترل خشم، ظرفیتهای روحی و تحمل استرس، میزان تعصب، و قابلیت اطمینان. در مرحله بعد بر اساس نتایج تست، دکتر روانشناس یا روانپزشک مصاحبه کلینیکی و بالینی با فرد انجام میدهد و نتایج بر اساس سابقه بیماری و مسائل و مشکلات فرد در گذشته و یا حال تفسیر میشود. مهمترین بخش تست مقیاس دروغسنجی است که از سوی متخصص مورد بررسی قرار میگیرد. فرد در صورت داشتن مشکلات جدی استخدام نمیشود و اگر نتیجه آزمون، حتی در سطح اضطراب و استرس متوسط باشد، تا قبل از پایان دوره درمان نمیتواند استخدام شود. دکتر روانشناس نیز نتایج تست و وضعیت روحی و روانی را طی نامهای محرمانه و مستقیم به مرکز ارسال میکند تا شائبه هر گونه دخل و تصرفی در نتیجه تست از سوی مراجع پیش نیاید.
دلایل روانشناسانه پرخاشگری پلیس
روانشناسانی چون میلر و دالرد خشم و رفتار پرخشگرانه را بر اساس تئوری یادگیری اجتماعی اینگونه تبیین کردند که افراد در موقعیتهای ناراحت کننده واکنشهای یکسانی ندارند. برخی افراد ممکن ضریب تحمل کمتری در مشاهده و یا قرار گرفتن در موقعیت ناراحت کننده داشته باشد و منجر به واکنش و خشم آنها شود. آموزش والدین در دوران کودکی و آموختن به کودک برای کنترل خشم و وضعیت اقتصادی نقش بسزایی در کنترل خشم فرد در دوران کودکی او دارد. از طرفی دیگر داشتن الگوهای پرخاشگری و بد رفتاریها در دوران کودکی میتواند از عوامل ایجاد عقدههای روحی و روانی باشد که در بزرگسالی به صورت عدم خود کنترلی و واکنشهای تهاجمی به دیگران شود. به عنوان نمونه پرت کردن خانم بی حجاب از روی بلندی و آسیب رساندن به او میتواند مصداقی از یک مشکل روحی و روانی باشد. با توضیحات فوق مشخص نیست که آیا نیروهای پلیس که در استخدام نیروی انتظامی در میآیند و یا برای چنین کارهای خاصی گمارده میشوند، از چنین آزمونهایی سربلند و موفق بیرون میآیند یا نه؟
پیام خشم مردم نسبت به پلیس
واکنش مردم دو پیام دارد که به صورت خشم و نارضایتی نشان داده میشود. اول اینکه با خود قانون (حجاب و یا حجاب سفت و سخت) بنابر بر اعتقادات و هنجارهای جامعه مخالفت دارند و دوم مخالفت با شیوه برخورد ناجا و پلیس. رفتارهای غیرحرفهای پلیس پیامی جز تحقیر و تحریک و ناامنی فرد مقابل ندارد. بنا به تعریف هرم معروف مزلو نیاز به امنیت و احترام از جمله نیازهای اساسی هر فردی است بیتوجهی به ارضای این نیازها میتواند به احساس حقارت، درماندگی و ناامیدی فرد منجر شود و به اعتماد به نفس فرد، ضربههای روحی و روانی جدی وارد سازد. زمانی که فرد از درون احساس امنیت نکند، ضعف و ترس جای آن را میگیرد و اولین واکنشی که نشان میدهد خشم است. در واقع فرد با واکنش تهاجمیاش، سعی میکند با بهترین شیوه ممکن خود را قوی نشان دهد، در صورتی که ترس وجودش را فرا گرفته است.
با چنین روندی، پلیس، که یکی از وظایف اصلیاش، ایجاد امنیت و حفظ آرامش در سطح جامعه است، آرام آرام در ذهن افراد، به ویژه نسل جوان، رعب و وحشت ایجاد میکند. رعب و ترسی که به پاسخهای پرخاشگرانه شدید در فرد میانجامد. مانند درگیریهای کلامی با پلیس که نتیجه آن پریشانی خاطر برای شهروندان و پلیس و تشدید استرس برای جامعه است.