نمایشگاه عکس «آنچه بر دیوار ماند» 

عکس‌های مهدی گوران سوادکوهی از دیوارهای تهران

شناسنامه تصویری دیوارهای تهران با قصه‌ها و آدم‌های معمولی در عکس‌های مهدی گوران سوادکوهی

آمیختگی سه عامل شور شوق تماشای گوشه‌های محلات مرکزی و قدیمی تهران، عشق به عکاسی و نگاهی متفاوت به دیوارهای شهر و بالاخره فرسنگ‌ها پیاده‌روی، تماشا و مشاهده و کشف، حاصلش ۸ سال کار با حدود ۷ هزارعکس است. عکس‌هایی از مهدی گوران سوادکوهی، هنرمند مقیم تهران که نمایشگاهش به‌نام «آنچه بردیوار ماند» یا «دیوارهای شهر تهران»، به‌دلیل شیوع کرونا به‌طور مجازی در نگارخانه دیوار سفید نیویورک تا مارس ۲۰۲۱ برای علاقمندان دایر است. اما این عکس‌ها تنها یک ثبت ساده با دوربین عکاسی نیست؛ این عکس‌ها داستان دیوارهای تهران با آدم‌هایی معمولی است؛ آدم‌هایی که فضای شهری را از آن خود کرده اند، مثلا وقتی نوشته‌اند: «منیر دوستت دارم...» یا یک پوستر که دود و غبار روی آن‌را پوشانده، ته مانده رنگی از یک کارگر نقاش که از فرط خستگی آن را پای دیوار رها کرده و رفته، آدم دیگری آمده و شعاری روی آن نوشته است. حالا با صدها دست‌نوشته، کنده‌کاری، رنگ، شعارنویسی، سایه، بافت‌های قدیمی، دود و مه وغبار بر روی دیوارهای تهران، یک نفر پیدا شده است که آنها را کشف و ثبت کند.

ویژگی‌های آثار سوادکوهی

مهدی گوران سواد کوهی قاب‌هایش را با چشمی تربیت شده می‌‌گیرد؛ آنقدر دقیق که با برنامه‌های ویرایش دیجیتالی آنها را تغییر نمی‌دهد. او از پیشینه کار گرافیک می‌‌آید. روی این عکس‌ها تنها رنگ‌ها، قدری شفاف‌ترمی‌شود. عکس‌های اولیه او، در قاب‌هایی گرفته شده که بیشتر به سبک آبستره نزدیک است. بنابراین بیننده کمتر شباهتی میان شهر تهران و آثار او می‌‌یابد. آبستره دیدن دیوارهای شهر و محلاتی مانند هفت چنار، بریانک و سلیمانیه، سه محله قدیمی غرب تهران از دهه ۲۰، نگاهی فرمی به دیوارها است. به قول خودش «این عکس‌ها اگر نه همه «گواهی در و دیوار»ها ولی دستچین تازه‌ای از جستجوی‌های من از یافتن قابی تازه و زیبا از بدنه زشت و بی‌قواره «شهر» است. بسیارند کسانی که تهران را زیبا نمی‌دانند. باورم این است که کالبد کنونی «تهران» هنوز جان شیرین دارد و زیبایی پنهان فراوان. من در جستجوی آنم.»

در سال ۲۰۱۸، سواد کوهی در تداوم کار خود تصمیم گرفت که خود را تکرار نکند. این بار قاب‌ها را طوری عکاسی کرد که از سبک آبستره فاصله گرفت. خودش می گوید: «یاد گرفتم که درهم‌آمیختگی‌های مناسب نقش، نوشته، رنگ، بافت، سایه و ... برروی دیوار و هر سطحی از بدنه شهر را تنها در بافت‌های قدیمی می‌توان یافت. محلات تازه‌تر اکنون از این بافت خالی شده و نما‌های ناهمگن با یکدیگر جایشان را گرفته‌اند.»

شروع کار از فومن، دره ماتک

جرقه شروع کارهای سری جدید از ۱۳ فروردین ۱۳۹۱ شروع شد که هنرمند صبح زود در حالی‌که همه افراد خانواده در خواب و رویا غرق بودند، به دره ماتک در فومن می‌‌رود. او اثری هم به این نام دارد. سوادکوهی معتقد است درخت‌های اقاقیا قبل از اینکه برگ بدهند گل می‌‌دهند. هر کس می‌‌تواند تجسم متفاوتی از کارهای سوادکوهی ارائه دهد.

عکس «فومن، دره ماتک» به مانند شمعی است که از یک درخت آویزان است. ناهید حقیقت، طراح نمایشگاه در مورد معیارهای انتخاب آثار این هنرمند برای نگارخانه دیوار سفید می‌‌گوید ابتدا من فکر کردم که این آثار نقاشی است، نقاشی‌هایی لطیف و شاعرانه که می‌‌توانست هم آبستره باشد وهم رئالیستی و دارای پیام. اما اینها عکس بودند.

وی می‌‌افزاید: «در کلیه این کارها نوعی هماهنگی و توافق وجود دارد. واقعیت این است که این آثار هنری از سوی صدها نفر در سراسر تهران بر دیوارها نقاشی و حک شده است. این انسان‌ها هیچ‌کدام همدیگر را نمی شناسند.» نفر سومی آمده و شناسنامه تصویری دیوارهای تهران را ثبت کرده است. به نظر می‌‌رسد نوعی ناخودآگاه جمعی در آن موج می‌‌زند. خود سوادکوهی این حس را اینگونه ترسیم می‌‌کند: «من ولی دلداده این شهرم. تهران را با مه‌دود خفه کننده‌اش، ساختمان‌های بی‌قواره ‌‌و محلات بی‌هویت‌شده‌اش و به تازگی زمین‌لرزه‌های شب‌هنگامش، بسیار دوست دارم.»

 

دگرگونی در نگاه مخاطب

سوادکوهی ساعت‌ها محله‌های تهران را پیاده زیرپا گذاشته است؛ از بازار و میدان گمرک، اودلاجان تا ده ونک، امیریه، پامنار، ابوسعید، منیره و لاله‌زار. روزی ۱۲ تا ۱۳ ساعت پیاده با دوربین. تابستان‌ها که آفتاب دیرتر غروب می‌‌کند، صبر می‌‌کند برای بخش پایانی روز، برای نور بهتر. رنگ‌های شاد و اشباع شده آثارش نشان از روحیه پرانرژی این هنرمند مقیم ایران دارد. او انسانی امیدوارو آرمان‌گرا است که معتقد است اول باید هنرمند خودش متعهد باشد بعد هنرش. سوادکوهی بر این باوراست که اگر نمی توان در دیدگاه مخاطب تغییر ایجاد کرد، شاید بتوان در احساسش و نگاه زیبایی‌شناسانه او دگرگونی ایجاد کرد.

آثاری از آب سردار، هفت چنار، سنگلج، سرچشمه، دروازه شمیران، انبارنفت

عکس «سرچشمه» که در ته یک بن‌بست گرفته شده است وعکس «انبار نفت»، هردو ته مانده شعارنویسی‌هایی روی دیوار بوده که رویشان پاک شده و دوباره و چندباره روی آن نقش‌هایی کشیده شده است. عکس «هفت چنار» بازمانده یک پوستراست: دوچرخه‌ای بندباز برروی یک بند، که خودش هزار حرف دارد. عکس «سنگلج»، گویی پرتره‌ای است از انسان، انسانی که دیگر نمی‌خواهد ببیند و بداند ولی هنوز امیدوار است.

عکس «دروازه شمیران» مجموعه‌ای است از رنگ‌های آبی و سفید. رنگ‌های آبی و سفید امروز در تهران نشان از ورقه‌هایی است که از سوی صاحبان املاک برای ساخت‌وساز و تعمیر استفاده می‌‌شود. این رنگ‌ها قبلا در تهران مشکی و قرمز بود. عکس «آب سردار» نیز که مملو از آبی و سفید است، داستان مشابه دارد اما با دسته دری که شبیه پرنده‌ای است در پرواز.

آشغال گرافی

آشغال‌گرافی، نام پروژه بعدی این هنرمند است که نگاهی نافذ و تربیت‌شده به دنیای اطراف خود دارد. آشغال‌هایی که هنوز بر زمین گذاشته نشده برای بازیابی بخش‌های باارزش و بازیافت گاهی غیب می‌‌شوند.

از این هنرمند تا به‌حال نمایشگاه‌هایی در نگارخانه گلستان به نمایش درآمده است. علاقمندان می‌توانند عکسهای نمایشگاه «دیوارهای تهران» یا «آنچه بر دیوار ماند» را در نگارخانه دیوار سفید نیویورک ببینند.

بیشتر از فرهنگ و هنر