فشارها و تنشهای اجتنابناپذیر زندگی روزمره، گاهی اوقات سبب میشود که فرد در جامعه و محیط خانواده، جویای فضای امنی برای محافظت از خود درونیاش باشد. دسترسی به چنین بستر و فضایی چندان آسان نیست، به ویژه اگر فرد تجارب تلخی از اعتماد به افراد، اطرافیان، یا جامعه پیرامونش داشته باشد.
گاهی این تجارب تلخ ناشی از جامعه است و فرد به خانواده و دوستان پناه میبرد، و گاهی برعکس، فرد تجارب تلخی از اعتماد به خانواده دارد و به جامعه و دوستان پناه میبرد. در هر دو صورت، او خواهان و جویای جایی امن با اتکا به عشق و دوستی است؛ جایی که فرد خوب فهمیده و درک شود و لطمه و آزاری نبیند.
اعتماد شما از کدام نوع است، شناختی یا احساسی و عاطفی؟
اعتماد بین افراد در دو سطح اجتماعی و فردی رخ میدهد. بر این مبنا، اعتماد را از منظر روانشناسی میتوان به دو نوع «شناختی» و «احساسی و عاطفی» دسته بندی کرد. این دستهبندیهااز نوع اعتماد،شناخت دقیقتری به فرد و اطرافیانش میدهد تا بتواند بر اساس آن، به پرسش چگونگی اعتماد (زمینه و علت آن)،پاسخ دقیقتری بدهد.
اعتماد شناختی(تعقلی/ مبتنی بر عقل)، اعتمادی است که بر اساس آگاهی، دانش و شواهد عقلپسند شکل میگیرد. در چنین وضعیتی، فرد با بررسی دقیق شواهد و سوابق و ارزیابی عاقلانه نتایج احتمالی، اعتماد میکند. در مقابل،اعتماد مبتنی بر عواطف و احساسات (عاطفی)، نوعی دیگر از اعتماد است که بر اساس احساس امنیت در لحظه، اعتماد به نفس، تعامل و صمیمیت و نیازهای عاطفی شکل میگیرد. این نوع اعتماد بر اساس معیارهایی چون حمایت، صداقت، مهربانی و صمیمیت تعریف میشود.
دو سالگی، سنگ آغازین بنای اعتماد یا عدماعتماد
روانشناسان معتقدند که محیط و تجربیات دوران کودکی نقش زیادی در شکلگیری اعتماد یا بیاعتمادی ایفا میکند. نوع رفتار و واکنشهای والدین با کودک میتواند در احساس ناامنی یا ایمنبودن کودک نقش تعیین کنندهای داشته باشد. همچنین،برخی حوادث ناخوشایند چون سوءاستفادههای جنسی، فیزیکی، بیتوجهی، یا تجارب تلخ دیگری چون خیانت، میتواند دریچه امید را در زندگی کودک ببندد و موجب تزلزل در این عنصر مهم هویت و زندگی آتیاش شود.
اریک اریکسون در نظریه رشد روانی اجتماعی باورهای خود را چنین بیان میکند: اعتماد یا عدماعتماد، در دوران کودکی از، بدو تولد تا ۱۸ ماهگی شکل میگیرد. در واقع تا قبل از دو سالگی بنای اعتماد یا عدماعتماد در کودک جان گرفته است. کودک در این سن به مراقبت والدینش نیاز دارد و کیفیت این مراقبت و نگهداری از کودک در شکلگیری شخصیت کودک بسیار حائز اهمیت است. در این مرحله است که کودک امنیت و اعتماد را در پاسخ به نیازهایش دریافت میکند. نیازهایی چون غذا، شیر، جای امن و آرام. هر نوع بیتوجهی به این نیازها، ترس و ناامنی را در کودک ایجاد میکند و آرام آرام اعتماد کودکانه از دیگران سلب میشود و آن حس ناامنی، در بزرگسالی با بروز ترس و اضطراب خود را نشان میدهد. هر نوع بیتوجهی و یا کمتوجهی، ناامنی را در او تشدید میکند و سبب میشود به دیگران اعتماد نکند و یا بسیار دیر اعتماد کند.
تجربیات بالینی روانشناسان: مسلمانان، هندوها و بوداییها کمتر به هم اعتماد میکنند
تجارب بالینی روانشناسان در کار با مراجعانی با مذاهب و فرهنگهای متفاوت در سنین مختلف نشان میدهد که بخش اعظم مشکلاتی که مراجعان به متخصص و روانشناس گزارش میکنند، ناشی از ترس و احساس ناامنی آنان، و معلول بیاعتمادیشان به دیگران است. آن حس ناامنی و عدم اعتماد، به افسردگی و اضطراب آنها منجر میشود.
این تجارب کلینیکی، بیشتر مراجعان به ویژه مهاجران ایرانی را شامل میشود، و متخصصان، مشخصه اصلی مشکلات آنان را ترس از اعتماد به اطرافیان و حتی ایرانیان دیگر میدانند. حس ناامنی، تعارضیست که فرد را بین اعتماد و عدم اعتماد به محیط اطرافش سرگردان میکند و سبب میشود تا«اصل بیاعتمادی» را بهترین راه برای محافظت از خود در نظر بگیرد، چون دستکم موقتا از اضطراب فرد میکاهد. در واقع فرد از تن دادن به «بیاعتمادی» یا تشدید آن، به عنوان یک مکانیسم دفاعی استفاده میکند. اغلب مراجعان تجارب تلخی را در مقاطع مختلف زندگیشان تجربه کردهاند و بخش بیشتری از این تجارب، از کشور مبدا (ایران) ناشی شده است.
بر مبنای تجارب بالینی، حتی افرادی با باورهای مذهبی نیز احساس امنیت و اعتماد پایینی دارند. در اینجا به دو تحقیق اشاره میشود که موید این تجربیات بالینی است.
نتایج تحقیق گیسو و همکارانش در سال ۲۰۰۶ نشان داد که باور به مذهب مشترک، میتواند در میزان اعتماد بین فردی موثر باشد. بر اساس این تحقیق، مذهب مشترک، میتواند موجب افزایش ۶.۲ درصد در میزان اعتماد بین افراد یک جامعه باشد. همچنین، این تحقیق نشان داد که میزان اعتماد بین افراد در مذاهب و اقلیتهای مختلف متغیر است. به عنوان مثال، بین «سطح اعتماد» افراد با وابستگیهای مذهبی کاتولیک و پروتستان رابطه مثبتی وجود دارد، اما بین وابستگی به مذاهب اسلام، هندو و بودایی و ایجاد اعتماد بیشتر در میان باورمندان به آن مذاهب، رابطه مستقیمی وجود ندارد.
نتایج تحقیق کتابی و همکارانش در سال ۲۰۱۲ روی ایرانیهای مهاجر در کانادا، نشان داد که میزان اعتماد مهاجران ایرانی در کانادا نسبت به افراد ایرانی دیگر بسیار پایینتر از حد متوسط است، در حالی که میزان اعتماد ایرانیها به افراد کانادایی بالاتر از حد متوسط است. این تحقیق نشان داد یکی از دلایل اصلی سطح اعتماد اجتماعی نازل ایرانیهای مهاجر، به عدم اعتماد اجتماعی افراد در کشورشان بازمیگردد که همراه با فرد مهاجر و در قالب رفتاری سطح پایین اعتماد اجتماعی، نگرش منفی و عدم اعتماد، به کشورهای دیگر نیز انتقال مییابد.
آمارها از میزان اعتماد در ایران چه میگویند؟
بر اساس نتایج بهدست آمده از «بررسی ارزشهای جهانی» که میزان اعتماد فردی بین افراد را در کشورهای مختلف جهان از سال ۱۹۸۴ تا ۲۰۱۴ نشان داده است، کشور نروژ بیشترین سطح اعتماد بین فردی را با ۷۳.۷۳ درصد به خود اختصاص داده است. در آمریکا نیز سطح اعتماد بین فردی پایین حد متوسط (۳۹.۵۶ درصد) گزارش شده است. ایران از جمله کشورهایی است که در آن، میزان اعتماد بین فردی در سال ۱۹۸۴ بالای حد متوسط (۵۵.۴۳ درصد) بوده است، اما در سال ۲۰۰۹ میزان اعتماد بین فردی در ایران به ۱۰.۵۴ درصد رسیده است که سیر نزولی چشمگیری را نشان میدهد.
موارد بیاعتمادی یا سلب اعتماد بین ایرانیان در مسائل خانوادگی، مالی و امثال آن کم نیست و بیاعتمادی عمومی در سطح جامعه نیز بالاست. بیاعتمادی مردم به بانکهای خصوصی در پی اختلاسهای میلیاردی، افزایش جرایم مالی و انواع کلاهبرداری و عادیشدن رشوه، چکهای برگشتی فراوان، برقراری مهریههای سنگین برای ازدواج، و البته تنگی معیشت و افزایش روزبهروز نرخ هزینهها و فساد گسترده اداری در ایران، از مصداقهای بارز افزایش سلب اعتماد افراد نسبت به جامعه یا روابط بین فردی در محیط خانواده و دوستان، یا عدم اعتماد بین زوجها است.
نتایج پژوهش ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره ارزشها و نگرشهای ایرانیان در سال ۱۳۸۳ در ۲۸ استان ایران نشان میدهد که میزان اعتماد کلی مردم در سطح پایینی قرار دارد. بر اساس نتایج این پژوهش، میزان اعتماد اجتماعی در بین زنان، کمتر از مردان است، و نیز، مردم در بین مشاغل مختلف به معلمان، ورزشکاران و استادان دانشگاه اعتماد بیشتری دارند. موج سوم این پژوهش ملی توسط وزارت ارشاد در سال ۹۵ در ۳۱ استان ایران تکرار شد، اما متاسفانه پرونده آن در بخش دفتر طرحهای ملی وزارت ارشاد قابل دسترسی نیست.
به قطع یقین میزان اعتماد مردم در پیمایش سال ۹۵ پایینتر آمده است. نمونه بارز این بیاعتمادی را در ماجرای کمک به زلزلهزدگان سرپل ذهاب در سال ۹۷ دیدیم که در جریان آن، مردم از ارائه کمکهای خود را به هلال احمر دریغ میکردند.
این رخدادها نشان میدهد که اعتماد، چه در سطح روابط فردی و چه در سطح روابط اجتماعی و نیز بالاتر از آن، در سطح روابط بین شهروند با دولت و حکومت، تا چه اندازه در ایران تضعیف شده است.