آمریکا در شرایط کنونی بهای ماجراجوییهایش در خارج و بیپرواییهایش در داخل را میپردازد. هر چند اوباما جنگ آمریکا در افغانستان را «جنگ خوب» و جنگ آمریکا در عراق را «جنگ بد» توصیف کرده بود، اما هر دو جنگ از نگاه نتیجه تفاوتی با هم ندارند.
حمله «القاعده» به نیویورک و پسلرزه، ننگ و آشفتگی ناشی از آن، جورج بوش پسر را وا داشت تا جنگ جهانی علیه تروریسم را راه اندازد، دولت «طالبان» را سرنگون کند و القاعده را درهم بکوبد. اما نتیجهاش حذف دشمنی از دشمنان ایران از صحنه سیاسی بود. همچنان زمانیکه نومحافظهکاران آمریکا به رهبری بوش پسر دیدند که تأیید جامعه جهانی را با خود دارند، فرصت را برای تغییر جهان مساعد یافتند و به عراق نیز یورش بردند و دولت عراق را سرنگون و ارتش آن را منحل کردند. اما نتیجه آن نیز تقویت تروریسم و گشودن دروازههای یمن و «هلال حاصلخیز» به روی ایران و مسلح شدن شبه نظامیان وابسته به آن بود.
ژیل کیپل، کارشناس برجسته فرانسوی در امور متعلق به اسلام سیاسی و تروریسم، میگوید: «خاورمیانه از یک دیدگاه جزئی از اروپا است؛ از این رو آنچه که برای آمریکا چالشهای بیرونی به شمار میرود، برای اروپا چالشهای درونی محسوب میشود.» اما آمریکا پیش از آنکه جنگ با تروریسم بیرونی را به پایان رساند، با «تروریسم درونی» شاخ به شاخ شد؛ آمریکا در بیرون از یک سو در یک جنگ سرد جدید با چین و روسیه درگیر است و از سوی دیگر در یک جنگ گرم علیه تروریسم، اما در عین حال در جنگ سرد دیگری در درون کشور نیز دست و پنجه نرم میکند که به گفته دیوید بلایت استاد تاریخ دانشگاه ییل، در «جامعه قطبی شده آمریکا جریان دارد.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بدون شک نتایج سیاستهای آمریکا، بسی خطرناک و هراس انگیز است؛ حمله آمریکا به عراق به ظهور «داعش» و تشکیل «خلافت اسلامی» منتهی شد، ولی مطابق به ارزیابی «انستیتوی مطالعات جنگ» در واشنگتن، خروج نیروهای آمریکایی از عراق نیز به تقویت داعش و القاعده منجر خواهد شد. گزافهکاری آمریکاییان در انتخاب بوش پسر، اوباما و ترامپ به تقویت جریانهای تندرو و متعصب انجامید؛ به این صورت که ماجراجوییهای بوش پسر، مردم آمریکا را به انتخاب اوباما سوق داد، و آمدن اوباما به کاخ سفید، سبب گسترش نژاد پرستان سفید پوست گردید که نتیجه آن انتخاب ترامپ بود.
اما فاجعه ترامپ، نظر به گفته برت استیونز در نیویورک تایمز : «تنها در آسیبهای ظاهری محدود نمیشود، بلکه در باطن جامعه نیز آسیبهای سختی وارد کرده است که مهم ترین آنها از بین رفتن اعتماد در جامعه و نهادهای اجتماعی و سیاسی است.»
پروفسور مایکل ساندل استاد دانشگاه هاروارد میپرسد: «چرا بسیاری از کارگران، حکومت ثروتمندان عوامگرا (پلوتوکراسیِ پوپولیستی) را تأیید میکنند، با وجودیکه سیاستهای آنها کمکی به بهبود حال این کارگران نکرده است؟» وی خودش پاسخ میدهد و میگوید: «دلیلش ذلت و حقارتی است که کارگران احساس میکنند؛ آنها میبینند که از لحاظ اقتصادی عقب افتاده اند و نگاه نخبگان سیاسی به آنها از بالا به پایین است.»
البته جریانهای متعصب و تندرو را ترامپ نساخته است، اما وی به تقویت آنها کمک کرده و از آنها در بازیهای سیاسیش بهرهبرداری ابزاری کرد. ترامپ از محکوم کردن نژاد پرستی و شبهنظامیان باورمند به برتری نژاد سفید خود داری کرد و حتی پس از اینکه جورج فلوید آمریکایی آفریقاییتبار زیر فشار زانوهای پلیس سفید پوست خفه شد و جان داد و موجی از اعتراضات را بر انگیخت، ترامپ باز هم نژاد پرستی را محکوم نکرد. همچنان وی پیروزی جوبایدن با ۸۵ میلیون رأی را نپذیرفت و از جمهوریخواهان اعضای کنگره و استانداران ایالات خواست که نتایج انتخابات را به سود او تغییر دهند. و زمانیکه دادگاه عالی آمریکا همه ادعاهای وی را مردود دانست، هوادران خود را به شورش دعوت کرد و از گروه افراطی «پسران مغرور» و شبهنظامیان جنبش افراطی کیوانان (QAnon) خواست که به کنگره حمله کنند، کاری که در تاریخ آمریکا سابقه نداشت.
کریستوفر رای، مدیر دفتر تحقیقات فدرال آمریکا به کمیته قضایی مجلس سنا گفت: «حمله بر ساختمان کنگره یک رویداد عادی نیست، بلکه ناشی از تروریسم داخلی است که در مدت کوتاهی از بین نخواهد رفت. آنهایی هم که این کا را انجام دادند، تنها شبهنظامیان جریان برتری نژادی و باورمندان نظریه توطئه نیستند، بلکه افرادی دیگری نیز در آن شرکت دارند که اگرچه از نظم ویژهای برخوردار نیستند، اما به این باورند که ترامپ در انتخابات پیروز شده، ولی دولت سایه نتیجه را دزدیده است.».
در هفته گذشته قرار بود جلسه نمایندگان آمریکا در ساختمان کنگره برگزار شود، اما از ترس حمله گروه «کیوانان» جلسه لغو شد. به باور این گروه سوم مارس روزی است که باید ترامپ برای بار دوم به عنوان رئیس جمهور آمریکا شروع به کار میکرد. اعضای این گروه معتقدند که «ترامپ آمریکا و جهان را از نخبگان فاسد و از بهرهبرداری جنسی از کودکان، نجات خواهد داد». (گفتنی است که مراسم تنصیب رؤسای جدید آمریکا تا سال ۱۹۳۳در سوم مارس صورت میگرفت، اما پس از آن به ۲۰ ژانویه تغییر داده شد.)
فراموش نکنیم که جنگ با تروریسم داخلی، دشوارتر از جنگ با تروریسم خارجی است. جنگ با داعش، القاعده و کلیه سازمانهای تروریستی در عراق، سوریه، یمن، سومالی، لیبی، نیجریه و سائر کشورها، به طور نسبی کامیاب بوده و هنوز هم ادامه دارد؛ ناکامی در این جنگ تنها ناکامی آمریکا نیست، بلکه نظامهای سیاسی و جوامع در این کشورها نیز در این ناکامی شریک اند.
جنگ با تروریسم داخلی در آمریکا به تلاش پیگیر و شکیبایی فراوان نیاز دارد؛ بایست فرهنگ سازی شود، به وضع روستاها که به حاشیه رانده شده اند، رسیدگی صورت گیرد. شرکتهای بزرگ به دنبال کارگر ارزان با دست مزد کم و سود فراوان، کارخانههای تولیدی خود را به جهان سوم منتقل کرده اند که در نتیجه آن طبقه کارگر سفید پوست نیز آسیب دیده است، لازم است در رفع مشکل آنها نیز اقدام شود.
به هر صورت، آمریکا و جهان هر دو گرفتار یک مشکل اند که عبارت است از تروریسم داخلی و تروریسم خارجی.
© IndependentArabia