وقتی من در انتخابات سال ۲۰۱۵ شهرداری در برج هملت به عنوان یک کاندیدای مستقل ایستادم، یک مرد سفیدپوست از من پرسید که موهایم زیر حجاب چه رنگی است. گفتم صورتی است. او لبخند زد، بنابراین من اضافه کردم، «نه واقعا، سبز است.» فقط یک لحظه بود، اما مرا به فکر فرو برد. من مقالهای نوشتم ـ موهای من زیر این حجاب صورتی است ـ و در دانشگاه کمبریج سخنرانی کردم.
زنان مسلمان تا به حال مجبور بودند در مورد پوشش خود از قانون گذاران، سیاستمداران و عموم مردم بشنوند. اینها فکر میکنند دارند ما را توانمند میسازند. رهبر پیشین عوام، جک استرا، ادعا کرد که در صورت برداشتن حجاب، روابط جامعه بهبود مییابد. نخست وزیر پیشین دیوید کامرون اظهار داشت که زنان مسلمان «به طور سنتی مطیع» هستند.
هر دو سیاستمدار مرد سفیدپوست با واکنش شدید همان زنان مسلمانی روبرو شدند که فکر میکردند دارند آنها را از بردگی نجات میدهند.
در اکتبر ۲۰۱۸، سازمان ملل متحد، فرانسه را به دلیل نقض حقوق زنان مورد انتقاد قرار داد و اظهار داشت که به جای حمایت از زنان، ممنوع کردن لباسی که چهرهی آنان را میپوشاند، نتیجهاش خانهنشینی این زنان و به حاشیه راندن آنان است.
و فقط دو روز پیش، قانون ممنوعیت برقع (پوشاندن چهره با پارچه) در هلند به مرحله اجرا درآمد. طبق این قانون نه تنها پوشاندن چهره با برقع یا نقاب در وسایل حمل و نقل عمومی، ساختمانهای دولتی و یا در موسسات بهداشتی و آموزشی ممنوع است، بلکه استفاده از کلاههایی که تمام صورت را میپوشاند، ماسکهای لباس اسکی و کلاه بالاکلاوا در همان مکانها ممنوع است.
زنان مسلمان به عنوان سمبل اعتقاد مذهبی و آزادی مذهبی خود برقع میپوشند، به همان صورتی که یک سیک عمامه بر سر میکند. برخی از زنان دیندار کاتولیک در انگلستان حجاب بر سر میکنند و دیدن چنین زنانی در اسپانیا و سایر کشورهای کاتولیک اروپا معمول است.
مشکل این است که ممنوعیت برقع امکان پذیر نیست.
پلیس و شرکتهای حمل و نقل هلندی اظهار داشتهاند که از تحمیل این قانون به مردم اکراه دارند. پلیس اعلام کرده است که ممنوعیت در اولویت کاری نیست، بنابراین در این فرصت کم قادر به پاسخگویی نخواهد بود. دولت هلند اکنون اصرار دارد كه «ممنوعیت جزئی هیچ مذهبی را هدف قرار نمیدهد و مردم آزادند هرگونه که میخواهند لباس بپوشند».
واقعیت این است که تلاش برای تحمیل ممنوعیت بر پوشش زنان، ثابت میکند که بدون خواست مشترک مردم، قوانین پیش داورانه مانند ممنوعیت برقع ناکارآمد هستند. محدود کردن آنچه مردم میتوانند براساس باورهای مذهبی خود بپوشند، نقض حقوق بشر است. دموکراسیهای غربی لیبرال نمیتوانند از یک سو آزادی انتخاب و بیان را ترویج دهند و از سوی دیگر مردم را در انتخاب پوشش محدود کنند.
پرسش اصلی که غالبا درباره حجاب از من پرسیده میشود، این است که: «آیا حجاب واقعاً یک انتخاب است یا اینکه نمادی از ظلم و ستم؟» مردم حق دارند که بپرسند و ما به عنوان یک زن مسلمان باید به روشی پاسخ دهیم که به درک دیگران کمک کند، پرسشها را به عنوان یک چالش نبینید.
بگذارید خودمان را فریب ندهیم؛ بی شک، زنانی هستند که در خانوادهای زندگی میکنند که مجبور به پوشیدن حجاب هستند. اما افرادی از هر رنگ، فرهنگ و دینی وجود دارند که همسرانشان به آنها دیکته میکنند چه بپوشند و چه نپوشند و با چه کسی صحبت کنند.
کنترل روابط فقط مسئله یک مسلمان نیست.
در دبستان، یک معلم تصمیم گرفت که هم بار نمایندگی را بر شانههای جوانم تحمیل کند و هم بریتانیایی بودنم را به پرسش بگیرد وقتی که به همکلاسیهایم گفت، همکلاسی بودن من با آنها باید برایشان امتیاز محسوب شود، زیرا این امر باعث «گسترده شدن افق دید آنها» میشود.
بسیاری از زنان قدرتمند مسلمان در مشاغل برجسته وجود دارند که بر پیش فرضهای اجتماعی غلبه کردهاند تا اهداف خود را دنبال کنند، که این نشان دهنده پایداری سخت آنها است. و دهها هزار زن مسلمان باحجاب وجود دارند که هرگز قدرت نخواهند داشت، مگر اینکه صبح از در خانه قدم به بیرون بگذارند و پیش داوریها را به چالش بکشند.
زنان مسلمان در مبارزه برای دستیابی به برابری توان بسیاری دارند، اما آنها درست مانند زنان سراسر جهان، نیاز به حمایت و تجلیل از دستاوردهای شان دارند.
پاسداشت تعصب معمول در قانون حاصلی غیر از افشای فقدان شعور کسانی که آن قوانین را تهیه میکنند، ندارد.
*رابینا خان نویسنده و سیاستمدار بنگلادشی زاده است. او مشاور دموکرات لیبرال برای شَدوِل در برج هملت است.
این نوشته برگردان فارسی از مقالات منتشر شده دیگری است و منعکس کننده دیدگاه سردبیری روزنامه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.
© The Independent