روز چهارشنبه ۲۳ تیر حوالی ساعت هفت شب، در سالن سوآسانتیمِ جشنواره کن بودم که با یک اتفاق ساده، بیش از هر زمان به ارزش و اهمیت جعفر پناهی برای سینمای جهان پی بردم. قرار بود فیلمی را نشان دهند که هفت کارگردان از سراسر جهان از جمله چهرههای بنامی همچون لورا پویتراس از آمریکا و آپیچتاپونگ ویراستاکول از تایلند، به طور مشترک در مورد سال پرهیاهوی ۲۰۲۰ و سرکردن با دنیاگیری ویروس کرونا ساخته بودند. قبلا میدانستم که جعفر پناهی هم یکی از هفت کارگردان این فیلم چند اپیزودی است که «سال طوفان ابدی» نام دارد و بیشتر به دلیل تماشای فیلم او بود که آمده بودم؛ اما تهیهکننده فیلم توضیحاتی داد که متوجه شدم نقش پناهی در فیلم بسیار فراتر از «یکی از هفت کارگردان» بودن است.
آقای تهیهکننده که کارگردانان نامدار و تییری فرمو، مدیر جشنواره، کنارش صف کشیده بودند، توضیح داد که کل فیلم با الهام از جعفر پناهی ساخته شده است. در آن ماههای سخت ابتدای همهگیری کرونا، زمانی که سینماها در تمام دنیا تعطیل شده بودند و فیلمبرداری ممکن نبود و به نظر میرسید کل آینده هنر و صنعت سینما زیر سوال رفته است، این تهیهکننده به یاد مردی افتاد که با وجود تمام محدودیتها و سرکوبها هر جور شده، فیلم میسازد و فیلمهایش را نمایش میدهد: جعفر پناهی؛ مردی که جمهوری اسلامی ایران وی را به جرم حقیقتگویی و تن ندادن به استبداد محدود کرده و او سالها است که با ممنوع شدن از عرصه هنر جورش را کشیده است.
تهیهکننده توضیح داد که در آن لحظات سخت این الهام از جعفر پناهی بوده که او را مجاب کرده است برای ساختن این فیلم پیش برود. در شب نمایش فیلم هم بنا بر واقعیت تلخی که در جشنوارهها به آن عادت کردهایم، جعفر پناهی غایب بود و دخترش، سولماز، به جای او حضور یافت. (پناه پناهی، پسر جعفر و برادر سولماز، با «جاده خاکی»، اولین فیلم بلندش در بخش «دو هفته با کارگردانان» حضور دارد که قبلا در موردش نوشتیم)
فیلم «سال طوفان ابدی» در بخش نمایشهای ویژه جشنواره به نمایش در میآید و نام پناهی در فهرست کارگردانان، اول از همه آمده و اولین اپیزود هم ساخته او است: دقایقی از زندگی خانواده پناهی که در آن علاوه بر پناهی و طاهره سعیدی، همسرش، با «ایگی»، ایگوآنای خانگی آنها و مادر آقای پناهی مواجه میشویم که در میانه کرونا با لباس تمام سفید به دیدار فرزند آمده است. کشش این اپیزود کوتاه از همین فضای غریب برخورد مادربزرگ با ایگوآنا و از شوخیهای خانواده با او و اینکه زیادی نگران کرونا است، میآید. مادربزرگ پای تلفن به صورت تصویری با سولماز که در اروپا است هم صحبت میکند و توصیههای نوه به مادربزرگ برای چگونگی برخورد با ایگی، جنبه مفرح دیگر فیلم است. خلاصه اینکه این هم محصولی معمولی از سلسله ساختههای زیرزمینی پناهی است.
من شخصا خیلی طرفدار این ساختهها نیستم اما هنگام تماشای این فیلم به حرفهای تهیهکننده فکر میکردم و شاید برای اولین بار به راستی دلیل شدت اقبال پناهی و دوست داشته شدنش را متوجه شدم: اینکه او علیرغم این همه سرکوب و ممنوعیت نه تنها فیلم میسازد که دارد زندگیاش را میکند و خندان و به زبان ترکیِ آذری با مادرش خوشوبش میکند. پناهی مثل بسیاری سایر شهروندان ایران نماد «زندگی به مثابه مقاومت» در مقابل حکومتی است که مرگ و تسلیم میخواهد. پس با وجود هر نظری که درباره سینمای او داریم، میتوانیم بگوییم او «سینما به مثابه مقاومت» را نیز نمایندگی میکند و به همین دلیل هم که شده، جایزههای سالهای اخیر برلین و کن نوش جانش!
حمله رسولاف به فرهادی
سخنان اصغر فرهادی در نشست خبری با واکنشهای مختلفی مواجه شد؛ اما تندترین آنها برخورد محمد رسولاف بود؛ کارگردان منتقدی که با فیلم آخرش، «شیطان وجود ندارد» جایزه خرس طلای برلین را از آن خود کرده است. آقای رسولاف در کن هم ید طولایی دارد و سه فیلم او در بخش «نوعی نگاه» نمایش داده شدهاند که در آخرین مورد در سال ۲۰۱۷ با فیلم «لرد»، جایزه بهترین فیلم این بخش را هم دریافت کرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
فرهادی در نشست خبری در پاسخ به سوالی درباره اینکه بازیگران اصلی فیلمش، امیر جدیدی و محسن تنابنده، در پروژههای سینمایی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران هم بازی کردهاند، گفته بود سعی میکند از هر بازیگری بازی بگیرد و به جهان آنها بیرون از فیلمی که میسازد کاری ندارد. رسولاف حالا در توییتر نوشته است: «اگر هویت شغلی ما حساسیتهای ضروری انسانی ما را از میان ببرد به شیء تبدیل میشویم. #بازیگر_بازیگر_است ترویج و عادیسازی شیءشدگی است. #اصغر_فرهادی عزیز با استدلال شما آیشمن هم فقط یک سرباز بود که میکوشید وظیفهاش را به خوبی انجام دهد.»
اشاره رسولاف به آدولف آیشمن، یکی از رهبران شبهنظامیهای نازیها بود که در کشتار یهودیان در جریان هولوکاست نقش مهمی داشت. این کارگردان با هشتگی به مفهوم «ابتذال شر» اشاره کرد که هانا آرنت، فیلسوف یهودی آلمانی-آمریکایی، در سال ۱۹۶۳ در جریان پوشش خبری محاکمه آیشمن در اسرائيل مطرح کرد و بر اساس آن کوشید توضیح دهد که چه طور «شر» همیشه بر اساس آمال بزرگ نیست و گاه مثل مورد آیشمن، از «ابتذال» کسانی میآید که تنها دستورها را دنبال میکنند؛ چنانکه آیشمن در محاکمه بارها در دفاع از خود چنین گفته بود.
قضاوت درباره اینکه چطور یکی از سازماندهندگان اصلی هولوکاست را میتوان با دو بازیگر مقایسه کرد، به عهده خواننده میگذاریم اما جدال دو نفر از موفقترین کارگردانهای ایران در سالهای گذشته که هیچکدام هم به مذاق جمهوری اسلامی ایران خوش نمیآیند، واقعیت تلخ دو روز گذشته بود.
پایان مسابقه
به دو روز پایانی جشنواره کن رسیدهایم و از ۲۴ فیلم بخش مسابقه، ۲۲ فیلم به نمایش در آمدهاند. به نظر نویسنده این خطوط، دو تا بهترین فیلمها تاکنون «بدترین آدم دنیا» (نام دیگر: «ژولی در ۱۲ فصل») ساخته خوآکیم تریر و «قهرمان» فرهادی بودهاند. از فیلمهای به نمایش درآمده در روزهای اخیر دو فیلم قابل توجه دیگر هم دیدیم یکی «پاریس، منطقه ۱۳» ساخته ژاک اودیار فرانسوی بود که زندگی عاشقانه سه شهروند پاریسی را روایت میکرد؛ یک دختر چینی، یک مرد آفریقاییتبار و یک دختر سفیدپوست فرانسوی که از شهر بوردو به پایتخت نقلمکان کرده بودند تا برای خود زندگی جدیدی بسازد. دیگر فیلم قابل توجه «موشک سرخ» ساخته شان بیکرِ آمریکایی است که در آن داستان یک بازیگر فیلمهای پورن روایت میشود که پس از سالها حضور در لسآنجلس به ایالت مادریاش، تگزاس، بازگشته است تا زندگی نابود شدهاش را از نو بنا کند.
اما از نظر من که بگذریم و به نظر منتقدان بپردازیم، در جدول هیئت داوران مجله «اسکرین» آمریکا با امتیازهایی که ۱۰ منتقد مطرح همچون میشل سیمان از مجله پوزیتیو فرانسه، پیتر بردشا از گاردین انگلیس و وانگ مویان از چین به فیلمها تشکیل شده است، تنها دو فیلم وجود دارد که متوسط امتیازشان از سه بالاتر است؛ (حداکثر امتیازی که هر فیلم میتواند بگیرد چهار ستاره است) یکی موزیکال «آنت» ساخته لئوس کاراکس که فیلم افتتاحیه جشنواره بود که همان امتیاز سه را دارد و دیگری «ماشین من را بران» ساخته ریوسوکی هاماگوچی ژاپنی که با اقتباس از داستان کوتاهی از هاروکی موراکامیِ شهیر با ۳.۵ ستاره در صدر است. از میان ۱۰ منتقد، سه نفر به فیلم سه ساعته آقای هاماگوچی سه ستاره دادهاند و سه نفر، چهار ستاره؛ نتیجه اینکه این فیلم صدرنشین شده است. اما آیا کن برای سومین سال پیاپی جایزه نخل طلای خود را به فیلمی از آسیای شرقی میدهد؟ (در دو جشنواره اخیر برندهها از کره جنوبی و ژاپن بودهاند)
پس از این دو، فیلم «بنهدهتا» ساخته پل ورهوفن با ۲.۷ قرار دارد و سپس در جایگاه چهارم «قهرمان» فرهادی و «کوپه شماره ۶» جوهو کوئوسمانن فنلاندی با ۲.۶ جای گرفتهاند. اینکه فرهادی نتوانسته است در جایگاهی بالاتر قرار بگیرد به علت این است که منتقدان روزنامه لیبراسیون پاریس و آنتون دولین، منتقد روس، به فیلم او تنها یک ستاره دادهاند. در عین حال میشل سیمانِ نامدار و خود مجله اسکرین به «قهرمان» چهار ستاره و چهار منتقد دیگر نیز سه ستاره دادهاند تا همچنان جزو پنج فیلم اول باشد.
برندگان نهایی روز شنبه در مراسم اختتامیه معلوم خواهد شد.