در حالی که تجمع کشاورزان و جمعی از مردم اصفهان در اعتراض به بیآبی وارد پانزدهمین روز شده است، مردم چهارمحال و بختیاری نیز چند روزی است که در اقدامی مشابه، به انتقال آب به استانهای دیگر از جمله یزد و اصفهان با شعار «اینجا چهار محاله، بردن آب محاله» اعتراض کردند. در تیرماه ۱۴۰۰، نیز اعتراض گسترده مردم خوزستان به بیآبی و طرحهای انتقال آب پس از یک هفته، با سرکوب شدید شهروندان، خاتمه یافت.
اگرچه گفته میشود اختصاص ندادن حقابه کافی به زایندهرود دلیل اعتراض کشاورزان و مردم اصفهان است، بنا به نظر کارشناسان، در حقیقت آنچه امروز در استانهای اصفهان و چهارمحال و بختیاری میگذرد نتیجه نادیده گرفتن هشدارها در مورد اصلاح الگوی مصرف آب در بخش صنعت و کشاورزی و توقف طرحهای انتقال آب و در یک کلام، مدیریت آب در ایران است.
معضل مدیریت آب در ایران و منافع مافیای آب
مشکل مدیریت مصرف منابع آبی مسئله امروز و دیروز نیست. با آغاز دوران توسعه در ایران و دست بردن کارگزاران در مسیر طبیعی جریان آبهای روان از طریق سدسازی و احداث پروژههای بزرگ صنعتی در فلات مرکزی، محیط زیست و شرایط معمول زندگی ساکنان مناطق گوناگون تغییر کرد.
بهرهبرداری بیرویه از منابع آبی زیرزمینی و روان، باعث بروز مشکلاتی از جمله تغییر اقلیم، تغییر آبوهوا، خشکسالی، ریزگردها، فرونشست زمین و خشک شدن رودخانهها در نقاط گوناگون ایران شد، موضوعی که کارشناسان از آن با عنوان بحران مدیریت منابع آبی یاد میکنند.
چندی قبل در یکی از اتاقهای رسانه اجتماعی کلابهاوس، برخی کارشناسان محیط زیست به سفر هیئتی ژاپنی به ایران در دوران پهلوی دوم اشاره کردند که این هیئت با بررسی شرایط اقلیمی، هشدار داده بودند که رودخانههای ایران توان پذیرش سدهای بزرگ را ندارد و این امر به برهم خوردن نظم اقلیمی و خشکسالی منجر خواهد شد، هشداری که در رقابت منطقهای بر سر توسعه و ایجاد صنایع آببر مانند فولاد و همچنین نادیده گرفتن ضرورت اصلاح الگوی کشت، عملا دیده نشد. جمهوری اسلامی پس از پایان جنگ با شعار سازندگی و توسعه، نه تنها به سدسازی سرعت بخشید، بلکه با احداث پروژههای بزرگ فولاد، توسعه صنعت مس و پتروشیمی در مناطقی که تامین آب این پروژهها ممکن نبود، انتقال و برداشت از منابع زیرزمینی آب سبب تغییر گستردهای در نظم اقلیمی شد.
دولتها در ایران از اوایل دهه ۱۳۸۰ متوجه نتایج زیانبار اجرای پروژههای انتقال آب و سدسازی بیرویه در ایران شدند، اما نه تنها برای اصلاح این برنامه گام جدی برداشته نشد که با اعلام برنامه طرح انتقال آب خلیج فارس و خزر به مناطق مرکزی ایران و آغاز دوران پربارشی، تلاش کردند بر تبعات این تصمیمها سرپوش بگذارند. حالا، استانی مانند چهارمحال و بختیاری، که تامینکننده ۱۱ درصد آب کشور بوده است، با تبدیل به بیابانی خشک و بیآبوعلف فاصله چندانی ندارد؛ همانطور که جلگه پر آب خوزستان و رودخانههای قابل کشتیرانی و نخلستانهای گسترده، طبیعت و تالابهای این استان عملا از بین رفته و خشک شدهاند.
اعتراض در خوزستان همراه با سرکوب
چند ماه دیگر، ایران در حالی وارد سال ۱۴۰۱ و قرن جدید میشود که مسئله مدیریت مافیایی آب و اثر آن بر زندگی و معیشت مردم خشم عمومی را برانگیخته است و نه آسمان با نظام اسلامی همراه است و نه پروژههای انتقال آب به حل مشکلات کمکی کردهاند. در ابتدای دهه ۱۳۸۰، سرکوب مردم جنوب خوزستان بهدلیل اعتراضها به شور شدن آب، آغاز برخورد حکومت با معترضان به این موضوع بود، سرکوبی که با عملی نشدن وعده چند رئیسجمهوری برای حل فوری مشکل آب در حضور جمع مردم خوزستان، هرسال به شکلی تکرار شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
سرکوب مردم معترض «بلداجی» استان چهارمحال و بختیاری که به کشته و زخمی شدن تعدادی از شهروندان منجر شد نیز نمونه دیگری از اعتراضهای مردمی به حکومت برای اجرای طرحهای انتقال آب و خشک شدن چشمهها است. اما اعتراض گسترده مردم خوزستان در تیرماه ۱۴۰۰ مشخصا با آگاه شدن جامعه از نقش دولت و حاکمیت در انتقال آب و نتایج فقدان مدیریت صحیح منابع آبی، شکل گرفت.
تابستان امسال، با آغاز بیآبی گسترده در ایران، ابتدا مردم سیستان و بلوچستان اعتراض کردند و بهسرعت این اعتراضها به خوزستان رسید. با رسیدن اعتراض به خوزستان و انتشار تصاویر تلف شدن احشام، صف طولانی مردم تشنه برای دریافت آب و خشک شدن تالاب؛ حکومت شاهد موجی از حضور مردم در خیابان بود، حضوری که به یک هفته درگیری و سرکوب منجر شد.
آنچه در تیرماه ۱۴۰۰ در شهرهای خوزستان رخ داد، تاریخیترین اعتراض مردمی ایران به بیآبی و طرحهای انتقال آب بود. در جریان این وقایع، صدای زن رنجکشیدهای که بر سر ماموران فریاد زد «چرا تیر میندازی؟» نماد این اعتراضها و پاسخ به آن شد. مردم خوزستان بهچشم میدیدند چگونه رودخانههای کارون و کرخه که روزگاری محل تردد کشتیها بودند، خشک شدند. هورالعظیم نیز سرنوشتی همچون کارون داشت و برای مردم خوزستان این قابلقبول نبود که منابع آبی هزاران ساله یک کشور طی چند دهه بهدلیل پروژههای انتقال آب، سدسازی و احداث صنایع آببر در نواحی مرکزی مصرف شوند.
اعتراض در اصفهان همراه با تحمل و توزیع غذا
اما درباره اعتراضها و تفاوت برخورد با آنها در مناطق گوناگون ایران، نحوه مدیریت مردم مطابق با منافع مافیای آب نیز قابلتوجه بود، طرحی که به سرکوب مردم خوزستان، تهدید مردم چهارمحال و بختیاری، تحمل مردم اصفهان و نادیده گرفتن مردم کهگیلویه و بویراحمد منتهی شد.
تصاویر و اخبار منتشرشده از اعتراض مردم اصفهان و نوع پوشش خبری آن در کنار وقایع تیرماه و برخورد با مردم خوزستان نشان میدهد که مدیریتکنندگان توزیع آب در ایران ترجیح میدهند در خوزستان با اسلحه و در اصفهان با تحمل، این وضع را مدیریت کنند. تصاویر دیگهای بزرگ پخت غذا برای معترضان، برنامهریزی شعارها و تبلیغ گسترده آن در همه شبکهها و رسانههای نزدیک به حکومت این تصور را تقویت میکند.
فرضیه دیگر این است که بعد از وقایع خوزستان، حکومت آگاه شده است که توان رفع مشکل کمآبی را با برخورد سخت ندارد، از سویی امکان مدیریت منافع منتفعان وابسته به خود را نیز در موضوع آب ندارد. بنابراین، تلاش میکند برخی تجمعها را برگزار و مدیریت کند تا از این طری خشم عمومی تخلیه و کنترل شود. با وجود این، برخی فعالان منطقهای و کانالهای خبری اصفهان که حامی دولت ابراهیم رئیسیاند، در مورد گسترش آنی اعتراضها و فوران خشم مردم در مناطق دیگر مطالب متعددی نوشتند.
اعتراض مردم چهارمحال همراه با تهدید
آغاز اعتراض مردم شهرکرد به مسئله کمآبی و انتقال آب در اول آذر نیز باعث بحرانیتر شدن دامنه این مسائل در روزهای گذشته شد. در حالی که کارشناسان میگویند نبود آب پشت سد زایندهرود، امکان تامین آب برای این رودخانه را مگر از طریق انتقال از سرشاخهها ناممکن کرده، طبیعی است که تقابل میان معترضان اصفهانی و شهرکردی رخ دهد. نکته مهم اعتراض شهرکرد وقتی بود که عدهای معترضان را حامی کلیت نظام و رهبری معرفی کردند و مردم خشمگین حرف آنها را رد کردند. مردم تلاش کردند حکومت را متوجه این موضوع کنند که میدانند مقصر اصلی در ایجاد وضع فعلی، صنایع و بهرهبرداران وابسته به ایشان و همان مافیای آب است.
مسئله آب در ایران بیش از همیشه نیازمند اقدامی اساسی با رویکردی علمی و ملی بهجای منطقهای و مافیایی است که با توقف پروژههای انتقال آب، توسعه صنایع آببر در نواحی مرکزی و اصلاح شیوه کشاورزی و کشت، از بحرانیتر شدن شرایط پیشگیری کند. هرچند در این سالها، تخریب طبیعت و اقلیم سبب شده است نتایج برخی اقدامها برگشتناپذیر باشند و توقف بخشی دیگر از طرحها نیز با توجه به منافع آن برای حکومت، ممکن نباشد.