سال تحصیلی جدید در ایران شروع شده است. آموزش معمول ابتدایی در مناطق فارسی زبان آغاز شده است، اما هزاران معلم هنوز توانایی برقراری ارتباط کلامی با دانشآموزان خود را ندارند.
هرسال چند میلیون دانشآموز، بهویژه در مناطق مرزی و استانهای محروم، وارد دوره آموزشی میشوند که تعداد زیادی از آنها توانایی تکلم به زبان رسمی کشور را ندارند، اما برنامه آموزشی سالانه آنها تفاوتی با همکلاسیهای فارس زبان آنها ندارد.
معاونت اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت آموزشوپرورش عقیده دارد، اگر دانش آموزان ۲ زبانه شناسایی نشوند و آموزش نبینند بعد از چند سال مدرسه را رها میکنند.
وزارت آموزشوپرورش ایران برای حل این مسئله طرح بسندگی زبان فارسی را اجرا کرده است و آن را در راستای عدالت آموزشی میداند. در این طرح در کنار سنجش میزان شنوایی، بینایی و سلامت کودک، مهارت تکلم او به زبان فارسی را نیز اندازهگیری میکنند.
این طرح پرحاشیه دوباره سؤال بزرگی را در ذهن متولیان آموزشوپرورش ابتدایی پررنگ کرد. با صدها هزار دانشآموز غیرفارسیزبان چه کنیم؟
یکی از فعالان حقوق کودک میگوید، مدارس ایران در حالی از آموزش به زبان مادری امتناع میکنند که برنامه مشخصی هم برای آموزش زبان فارسی به کودکان ندارند.
«در پایگاه کتابهای درسی ایران که تنها مرجع رسمی انتشار فایل کتابهای درسی است هیچ کتاب آموزش زبان فارسی پیدا نمیکنید. نه برای معلمها و نه برای دانشآموزها. شرایط بهگونهای است که کودک باید همزمان مادر و زبان مادری را پشت در مدرسه بگذارد. کتابها و برنامههای آموزش زبان فارسی به کودکان بهصورت محدود و برای ایرانیان خارج از کشور وجود دارد».
وزارت آموزشوپرورش اعلام کرده که پیشدبستانی برای کودکان دو زبانه رایگان است و آنها یک سال فرصت دارند تا خود را برای شروع رسمی آموزش در کلاس اول مقطع ابتدایی آماده کنند؛ اما در عمل این امکان کمک چندانی به حل این مشکل نکرده است زیرا این کودکان اغلب از داشتن مدرسه استاندارد نیز محروم هستند، چه رسد به مقطع پیشدبستانی.
تا پیش از رواج مدارس مدرن در ایران هر شهر و ولایتی بر اساس نیازهای منطقه خود آموزشهایی را به کودکان میدادند و تحصیلات تکمیلی تنها برای آنهایی بود که برای طلبگی به عتبات میرفتند. سواد کودکان در حد محاسبات ساده ریاضی و خواندن قرآن بود. دولت مرکزی با بر عهده گرفتن مسئولیت آموزش کودکان در مدارس جدید آموزشهای هماهنگ را در تمام کشور اجرا کرد. کتابهای درسی، روزها و ساعات شروع و تمام شدن درسها و امتحانات سرتاسری در تمام ایران بهصورت یکپارچه درآمد.
زبان فارسی بهعنوان زبان رسمی اداری و آموزشی تعیین شد و مانند باقی اقدامات اصلاحی رضاشاه، اجبار در آن نقش پررنگی داشت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
زبان فارسی بیشتر در مرکز ایران رایج بوده و در اغلب مناطق مرزی ایران سایر زبانهای ایرانی یا غیر ایرانی مرسوم بوده است. آذربایجان، کردستان، خوزستان و سیستان و بلوچستان بزرگترین گروههای قومی غیرفارسیزبان در ایران هستند که به همراه باقی اقلیتهای زبانی آموزش رسمی را به ربانی غیر از زبان مادریشان دریافت میکنند.
یکی از فعالان حقوق زبان مادری اعتقاد دارد طبق قانون فعلی آنها میتوانند به دادگاه قانون اساسی مراجعه و دادخواهی کنند.
«طبق اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی زبان و خط رسمی و مشترک ایران را فارسی است اما تدریس زبانهای محلی را در دانشگاهها و مدارس آزاد دانسته شده؛ اما از این بند تنها قسمت اول آن اجرا میشود و اگر کسی پیگیر اجرای بخش دوم آن شود با برچسبهای تجزیهطلب و ضد ایرانی بودن مواجه میشود و بدتر از آن ممکن است کارش به دادگاه و زندان برسد».
بسیاری از پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت معتقدند شروع آموزش کودک باید به زبان مادری باشد زیرا زبان تنها یک مهارت برای برقراری ارتباط نیست. هر آنچه کودک تا ورود به سن آموزش رسمی در خانه و محیط آموخته خزانه لغات و مهارتهای شناختی او را تشکیل میدهند و اجبار کودک به رها کردن این سرمایه پشت در مدرسه و ورود به دنیایی که هیچ آشنایی با آن ندارد باعث پریشانی کودک و دیرآموزی او میشود.
آموزشِ زبان دوم و آموزش به زبان دوم بهصورت همزمان باعث میشود کودک احساس درماندگی کند.
یکی از دلایلی که دولت ایران در اجبار آموزش به زبان فارسی به آن اشاره میکند کمبود منابع و آموزگار و فراوانی زبانهای غیر از فارسی در ایران است.
معلمها در اغلب مواقع هیچ تجربه و مهارتی در آموزش زبان فارسی ندارند و هر کس بنا بر خلاقیت شخصی خودش تلاش میکند تا راهحلی برای آن پیدا کند.
یکی از معلمهای جوان در استان سیستان و بلوچستان این مشکلات را اینگونه شرح میدهد:
«معلم رسمی و آموزشدیده و دانشگاه رفته حاضر نیست در مناطق محروم و روستای صعبالعبور با دانشآموزانی که ربانشان را نمیداند سروکله بزند. برای همین اینجور جاها فقط سرباز معلم و معلم خرید خدماتی میبینید. ما نه آموزش معلم بودن دیدهایم و نه حتی کارت شناسایی داریم. با کمترین حقوق و بدون هیچ مزایایی در بدترین مدارس خشتی و کپری ایران به دانش آموزان در چندپایه مختلف درس میدهیم. میدانیم که بیشتر آنها تا میانهسال ترک تحصیل میکنند».
طبق گفته معاون برنامهریزی و توسعه منابع آموزشوپرورش امسال ۱۶ هزار معلم خرید خدمات آموزشی در مدارس ایران مشغول به کار هستند.
منتقدان سیاستهای وزارت آموزشوپرورش اگرچه به کم و کاستیها و کمبود بودجه و معلم آگاهاند، اما بر این باور هستند که مسئولان مربوط علاقه و ارادهای برای حل مشکلات کودکان دوزبانه ندارند. برای نمونه چند سالی است که در مقطع اول ابتدایی درس آموزش قرآن نیز گنجانده شده است. این آموزش که جدا از فراگیری زبان عربی است، درگذشته در مقاطع بالاتر تدریس میشد، اما در حال حاضر جزو برنامه تحصیلی تمام دانش آموزان اول ابتدایی سراسر کشور است و دو جلسه در هفته توسط آموزگار برگزار میشود. این بودجه و زمان بهراحتی میتوانست برای بالا بردن مهارتهای زبانی در مناطق دوزبانه صرف شود.
یکی از معلمان شاغل در استان کردستان اعتقاد دارد که دولت در تمام امور آموزشی با دیدگاه سیاسی و اعتقادی دخالت میکند و این باعث میشود که نظر روانشناسان و دانشمندان تعلیم و تربیت را در نظر نگیرد. مدرسه محل علمآموزی و کسب مهارت است نه محل زورآزمایی سیاسی. گاهی اوقات با ورق زدن کتابهای درسی پایه اول دبستان فکر میکنم نویسندگان این کتاب هیچ ذهنیتی درباره تنوع فرهنگی، زبانی و جغرافیایی ایران ندارند و در زندگی پایشان را در یک کلاس چندپایه روستایی تک اتاق نگذاشتهاند.
هزاران دانشآموز کلاس اولی در ایران دومین هفته ورود خود به مدرسه را پشت سر گذاشتند اما برای بسیاری از آنها این دو هفته چندان با بوی ماه مهر و مهربانی آمیخته نبوده است.