پس از حمله روسیه به اوکراین، موضوع تعهدات آمریکا در قبال خاورمیانه، بهطور چشمگیری در کانون توجه قرار گرفت. همچنین در هفتههای گذشته، مقالههای تحلیلی بسیاری منتشر شد که در آنها از ایالات متحده آمریکا خواسته شد به تعهدات خود در قبال خاورمیانه پایبندی نشان دهد و بر آنها بار دیگر تاکید کند. برای مثال، نشریه آمریکایی والاستریت ژورنال در مقالهای نوشت: «ایالات متحده آمریکا باید با تاکید بر پایبندی قاطع خود به تعهداتش، اعتماد شرکای منطقهای خود را تقویت کند؛ این امر مستلزم آن است که آمریکا آمادگی خود را برای استفاده از زور و قدرت، به عنوان یک ابزار دیپلماتیک، ابراز دارد.»
به همین ترتیب، شماری از تحلیلگران هشدار دادهاند که اگر آمریکا چنین سیاستی را پیشه نکند، رقبایش مانند چین و روسیه از این وضعیت علیه آن بهرهبرداری راهبردی خواهند کرد. چنانچه مایک پمپئو، وزیرخارجه پیشین آمریکا، پس از انتشار تحلیلهای یادشده، مقالهای نوشت و در آن ایالات متحده آمریکا را خطاب قرار داد و گفت که باید متحدان خود را در آغوش بگیرد تا آنها را به سود چین و روسیه از دست ندهد.
هرچند میان ایالات متحده و کشورهای خاورمیانه هیچ توافق دفاعی مشترکی وجود ندارد، ابراز علاقهمندی این کشورها به تعهدات آمریکا در قبال خاورمیانه روند کمکهای آمریکا به این منطقه را ثابت نگه میدارد؛ صرفنظر از اینکه کدام حزب سیاسی در واشنگتن بر سر قدرت باشد.
البته در شرایطی که ایالات متحده آمریکا در رقابت با قدرتهای بزرگ جهانی همچون چین و روسیه، به مرحله تازهای وارد میشود، باید در سیاستهای خود در قبال خاورمیانه به طور ریشهای بازنگری کند. در غیر این صورت، شکی نیست که هر کشوری در جهان حق دارد در جستوجوی متحدان قابلاعتمادی باشد که هرگاه امنیت ملی آن در خطر قرار میگیرد، کنارش بایستند. این در حالی است که چند عملکرد اخیر آمریکا در افغانستان، اوکراین و جاهای دیگر، اعتبار آمریکا در چشم متحدانش در خاورمیانه را خدشهدار و آنها را به پایداری آمریکا در کمک به متحدانش در روزهای دشوار بیاعتماد کرد.
بازگشت چندقطبیگری در نظام جهانی ایجاب میکند که ایالات متحده آمریکا تعهدات خود در منطقه را بار دیگر عمیقتر ارزیابی کند. تنها اظهار نگرانی پنتاگون درباره گسترش حضور چین و روسیه در خاورمیانه کافی نیست و فشارهای آمریکا بر متحدانش به دلیل روابط آنها با پکن و مسکو اگر با گامهای عملی و جدی همراه نباشد و به آنها درباره امنیت ملیشان اطمینان ندهد، سودی نخواهد داشت؛ زیرا طبیعی است به هر میزانی که آمریکا از منطقه عقب مینشیند، روسیه و چین به همان مقدار برای پر کردن خلا موجود تلاش خواهند کرد.
شکی وجود ندارد که در دهه گذشته، روسیه و چین حضور خود در خاورمیانه را گسترش دادهاند، با وجود آن، هیچکدام از آنها نمیتوانند خلا آمریکا در منطقه را پر کنند و شاید تمایلی هم به آن نداشته باشند؛ آنها تنها میخواهند از خلا بهوجودآمده در نظام امنیتی که آمریکا در خاورمیانه رهبری میکند، بهرهبرداری کنند؛ ولی هیچکدام برای تاسیس نظام امنیتی جدیدی در این منطقه رغبتی ندارند؛ چون این کار مستلزم داشتن منابع عظیم سیاسی، اقتصادی و نظامی است که آنها ندارند.
با توجه به این واقعیتها، موضعی که متحدان آمریکا در خاورمیانه پس از حمله روسیه به اوکراین، اتخاذ کردهاند، قابل فهم است. برای مثال، پس از بحران اوکراین (که مهمترین چالش حال حاضر پیش روی قدرتهای بزرگ به شمار میرود) امارات متحده عربی در قطعنامه شورای امنیت مبنی بر محکومیت تهاجم روسیه به اوکراین، کنار چین و هند قرار گرفت و از رای دادن به آن امتناع کرد؛ در پی آن، انور قرقاش، وزیر پیشین دولت در امور خارجه و مشاور سیاسی کنونی رئیس دولت امارات متحده عربی، گفت که امارات جانب هیچیک از طرفهای این جنگ را نخواهد گرفت.
در مقابل، در رایگیری شورای امنیت مبنی بر قرار دادن گروه حوثیهای یمن در فهرست سازمانهای تروریستی، روسیه کنار امارات ایستاد. چندی بعد، وزیر خارجه امارات در بازدید از مسکو، تمایل خود را به ادامه همکاریها با روسیه در امور مربوط به انرژی اعلام کرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
متحدان آمریکا در خاورمیانه به درخواست آمریکا مبنی بر افزایش صادرات نفت برای کاستن از بهای آن در بازارهای جهانی هم سر فرو نیاوردند و عربستان سعودی و امارات متحده عربی بر اهمیت هماهنگی با روسیه درباره بهای نفت تاکید کردند. از سوی دیگر، همزمان با بالا گرفتن تنشها با آمریکا، عربستان سعودی شیجی پینگ، رئیسجمهوری چین، را به ریاض دعوت کرد.
با این حال، بهرغم گمانهزنیها مبنی بر عقبنشینی روزافزون آمریکا از منطقه، سیاست آمریکا در دوره ریاستجمهوری بایدن بیشتر بر تداوم استوار است تا تغییر و عقبنشینی. چنانچه دولت آمریکا کمکهایش به عربستان سعودی و امارات متحده عربی در جنگ علیه حوثیها را تاکنون ادامه داده و اعلام کرده است که کمکهای نظامی و تسلیحاتی خود به منطقه را مانند گذشته ادامه خواهد داد.
دولت بایدن در این باره اعلام کرد که آمادگی دارد موضوع فروش سلاح (از جمله جنگندههای اف-۳۵) به امارات متحده عربی را که قیمت آن به ۲۳ میلیارد دلار میرسد، پیگیری کند و آن را به سرانجام برساند. به همین ترتیب دولت بایدن با معامله ۶۵۰ میلیون دلاری فروش سلاح به عربستان سعودی و تجهیز این کشور به تعداد زیادی از سامانههای پدافند هوایی پاتریوت و سلاحهای پیشرفته دیگر موافقت کرد.
اختلافهایی که در پی تهاجم روسیه به اوکراین، میان ایالات متحده آمریکا و متحدانش در خاورمیانه بروز کرد، بسیاری از سیاستهای ناکام آمریکا در چند دهه گذشته در منطقه را آفتابی کرد و ایجاب میکند درباره این روابط به صورت ریشهای تجدیدنظر شود؛ اما در این راستا درباره دو تحول مهم باید بیشتر درنگ کرد.
نخست اینکه شماری از کشورهای خاورمیانه روابط خود با اسرائیل را در چارچوب «پیمان ابراهیم» که در دوره ریاست ترامپ به امضا رسید، گسترش دادهاند؛ به باور این کشورها، داشتن روابط قوی با اسرائیل، به تلآویو در زمینه همکاری با اعراب اطمینان میبخشد و روند مذاکره مستقیم و میانجیگری بین اسرائیل، فلسطین و سوریه برای یافتن راهحلی عادلانه بهمنظور پایان دادن تنشها را تسهیل میکند. این امر همچنین به تقویت روابط اعراب با آمریکا کمک میکند، زیرا در سایه نبود رابطه مستقیم بین اسرائیل و اعراب ممکن بود اسرائیل برای امتیازدهی انگیزهای نداشته باشد.
دوم، احتمال بازگشت دونالد ترامپ به قدرت در سال ۲۰۲۴ است؛ کسی که در دوره ریاستجمهوری او، روابط آمریکا با متحدانش در خاورمیانه، نیرومندتر و پایبندی واشنگتن به تعهداتش در منطقه مستحکمتر بود. بهویژه اینکه ترامپ در رابطه با فروش سلاح به کشورهای منطقه و فراهم کردن فناوری هستهای و مسائل متعدد دیگر بدون مراجعه به کنگره و مستقل تصمیم میگرفت.