در ارتباط با سیاست آمریکا در خاورمیانه بهویژه در قبال رژیم جمهوری اسلامی ایران، از دوره ریاستجمهوری اوباما تاکنون کنکاشها و کشمکشها در دولت آمریکا، در درون حزب دموکرات و در کاخ سفید، میان جریانهای مختلف سیاسی جریان دارد. یکی از این جریانها که در طرفداری از رژیم ایران راه افراط را پیموده است، نه تنها از درآغوش کشیدن رژیم جمهوری اسلامی ابایی ندارد، بلکه از هرگونه امتیازدهی به آن رژیم نیز دریغ نمیکند.
این جریان افراطگرا از برداشتن تحریمها از رژیم تهران دفاع میکند و از کشتار آمریکاییها، حمله به پایگاهها و فرودگاههای آمریکایی و منفجر شدن سفارتخانههای آن در سراسر جهان به دست رژیم جمهوری اسلامی ایران، چشم میپوشد. همچنین، این جریان در رابطه با ترور قاسم سلیمانی از دونالد ترامپ بهشدت انتقاد میکند و آن را یک اشتباه راهبردی میداند که موج دشمنی علیه ایالات متحده آمریکا را برانگیخته و عملیاتهای انتقامجویانه علیه آمریکاییها را تشویق کرده و هزینه آمریکا در مبارزه علیه تروریسم را بالا برده است.
به باور این جریان افراطی، چنانچه آمریکا با رژیم تهران مماشات کند و رضایت آن را به دست آورد، این رژیم آماده خواهد شد که از ایدئولوژی خود مبنی بر صدور انقلاب، منصرف شود و دست از بیثبات کردن منطقه بر دارد. اما جریان یادشده این حقیقت ریشهدار را نادیده میگیرد که فلسفه وجودی رژیم جمهوری اسلامی مبتنی بر صدور انقلاب و گسترش ولایت فقیه است که نتیجه حتمی آن ناامنی و بیثباتی منطقه و جهان است.
جریان یادشده در تبانی با لابی جمهوری اسلامی در واشنگتن، تلاش بسیاری کرد تا سفر جو بایدن به خاورمیانه و عربستان سعودی را لغو کند، یا دستکم آن را به تاخیر اندازد. در ارتباط با مذاکرات هستهای وین، این جریان دولت آمریکا را تشویق میکند که توافقی را با رژیم تهران امضا کند، حتی اگر بدتر از توافق ۲۰۱۵ باشد. استدلال جریان یاد شده این است که «نخست توافق را امضا میکنیم و پس از آن با ایجاد شرایط جدید فعالیتهای ایران را محدود و مقید میکنیم».
این جریان تا جایی پیش رفت که حتی از وزارتهای دفاع و خارجه آمریکا خواست تا از متحدان خود در خاورمیانه بگذرد و با رژیم جمهوری اسلامی ایران کنار بیاید. در چنین فضای پرتنشی، بایدن پس از تردید و تاخیر، سرانجام تصمیم گرفت که از تلآویو، کرانه باختری رود اردن و عربستان سعودی دیدار کند و علاوه بر حضور در نشست سران مصر، عراق و اردن، در نشست مجازی سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز شرکت کند.
این تصمیم بایدن، آنگونه که برخیها باور دارند، تنها به بحران اوکراین، سرازیر شدن کمکهای آمریکا به اوکراین و رسیدن میزان تورم به بالاترین سطح در ۴۰ سال اخیر در امریکا بستگی ندارد، بلکه افزون بر آن جایگاه عربستان سعودی نیز در اتخاذ این تصمیم تاثیرگذار است. زیرا عربستان سعودی ثابت کرد که نقش سیاسی و راهبردی آن در حفظ امنیت و ثبات منطقهای و صلح جهانی، مهمتر از نقشش در بازار انرژی جهان و داشتن چاههای نفت است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
مقاومت عربستان سعودی در برابر توسعهطلبی ایران در منطقه، تلاشهای خستگیناپذیر عربستان سعودی در پایان دادن به جنگ داخلی یمن، نقش محوری عربستان در مبارزه علیه گونههای مختلف تروریسم اعم از داعش، القاعده و شبهنظامیان وابسته به رژیم ایران و پایداری ریاض در مذاکرات بغداد در مقابل ایران در تصمیم بایدن تاثیر گذار بوده است، ریاض در حالی در برابر قانونشکنیهای تهران در مذاکرات بغداد ایستادگی و پایداری نشان داد که حوثیهای وابسته به ایران با موشکهای بالستیک بارها این کشور را هدف حمله قرار دادند و واشنگتن هم به جای دفاع از عربستان سعودی باتریهای سامانه دفاعی پاتریوت را از منطقه خارج کرده بود.
عربستان سعودی در مذاکرات بغداد، تنها به توافقهایی مرتبط به حج و بازگشایی متقابل سفارتخانههای دو کشور بسنده نکرد، بلکه با جدیت خواستار تغییر رفتار رژیم ایران و نقش آن در بیثباتی و ناامنی منطقه شد.
در حال حاضر، عربستان سعودی بر دولت بایدن فشار وارد میآورد تا به مسئله فلسطین بهطور جدی توجه کند، در میان اسرائیلیها و فلسطینیها نقش متوازنی را بر عهده گیرد، طرح دو کشور را تایید کند و روند یهودیسازی فلسطین، شهرکسازی و ویران کردن خانههای فلسطینیان را متوقف کند.
کسانیکه گمان میکنند تلاشهای ریاض برای اصلاحات، مدرنیزه کردن جامعه عربستان سعودی و وارد کردن زنان در فعالیتهای اجتماعی و بازار کار، برای رضایت واشنگتن یا غرب است، اشتباه میکنند؛ آنچه رهبری عربستان سعودی در این راستا انجام میدهد، بر این فلسفه استوار است که زندگی اجتماعی و اقتصادی همواره نیازمند تحول و تغییر است و تکیه بر اقتصاد تکساحتی مبتنی بر درآمد نفت، آینده مطمئنی ندارد.
به همین دلیل است که رهبری عربستان سعودی چشمانداز ۲۰۳۰ را مطرح کرد که هدف از آن ایجاد اقتصادی مبتنی بر درآمدهای گوناگون و پایههای متنوع است. این در حالی است که جوامع منطقه با تاثیرپذیری از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ خمینی دچار عقبماندگی و رکود اجتماعی شده بودند.
رهبران عربستان سعودی مدتها است برای تنوعبخشی بر روی درآمدهای اقتصادی و تنوع منابع تسلیحاتی کشور خود کار میکنند؛ دعوت شیجیپینگ، رئیسجمهوری چین، برای بازدید از عربستان سعودی، خرید احتمالی موشکهای بالستیک از چین (بر اساس خبرهایی که درز کرده است)، آمادگی ریاض برای فروش بخشی از صادرات نفت به پکن با یوان چینی، گسترش همکاریها با چین، هند، استرالیا، ژاپن و آفریقای جنوبی و حفظ توازن با مسکو در امور مرتبط به اوپکپلاس، همه در همین راستا قرار دارد.
عربستان سعودی با توجه به منابع احتیاطی انرژی که در اختیار دارد، میتواند به تعهدهای خود در گروه اوپکپلاس عمل کند و تولید نفت را مطابق با تقاضای جامعه جهانی بهصورت تدریجی افزایش دهد و نقش خود را در ثابت نگهداشتن بازار جهانی نفت ایفا کند. گذشته از آن، عربستان سعودی هیچگاه نقش سیاستهای راهبردی عمیق خود را در حفظ ثبات و امنیت منطقه و جهان فراموش نخواهد کرد.
البته قابل پیشبینی است که ریاض در این گفتوگوها از واشنگتن بخواهد که به تعهدهای گذشتهاش مبنی بر دفاع از امنیت عربستان سعودی پایبند بماند و آن را در کردار نه در گفتار نشان دهد و در روزهای سخت در کنار آن بایستد.