سازمان حزبالله با دخالت در امور داخلی برخی از کشورهای منطقه، از جمله سوریه، یمن، بحرین، و عراق به نمایندگی از رژیم ایران، قرار دادن عمدی مراکز آموزشی در اختیار جنگجویان عرب و آفریقایی، ایجاد ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی برای آنها در حومه جنوبی بیروت و منطقه بقاع، چاپ اعلامیههای خصمانه علیه نظامهای سیاسی کشورهای متبوع جنگجویان، و قاچاق آنها به کشورهای مزبور، بخشی از پروندههای [درگیریهای] منطقه را بر عهده گرفته است. علاوه برآن، حزبالله از رهبران گروههای شورشی خارجی در لبنان پذیرایی میکند و زمینه اقامت آنها را در کشور فراهم میکند، سپس با استفاده از شعار «مقاومت در برابر عادیسازی روابط با اسرائیل»، همایشهای متعدد «ناسیونالیستی عربی و اسلامی» در لبنان برگزار میکند.
این در حالی است که رهبران جمهوری اسلامی ایران، از یک سو بازگشت به مذاکرات وین را انتظار میکشند و از سوی دیگر، رویای آغاز گفتوگو با هیات آمریکایی در دوحه را در سر میپرورانند و بیصبرانه فرا رسیدن لحظهای را انتظار میکشند که واشنگتن رابطه خود را با رژیم جمهوری اسلامی ایران عادی کند.
در ۴۰ سال گذشته، حزبالله پیوسته شعار «تسلیم یا مقاومت در برابر دشمن» را سر داده و همواره کوشیده است «مبارزه با دشمن» را بر پیشرفت اقتصادی و «هانوی را بر هنگکنگ» ترجیح دهد. دستگاههای تبلیغاتی حزبالله همیشه در تلاش ترویج این ایده بودهاند که باید لبنان در همان مسیری گام بردارد که هانوی در مخالفت با آمریکا برمیدارد. ماشین تبلیغاتی حزبالله همچنان به تبلیغاتش در زمینه لزوم الهامگیری از ویتنام ادامه میداد؛ تا زمانی که ویتنام ضمن اعلام سودمند نبودن ادامه درگیری و جنگ، در صدد گسترش روابط با ایالات متحده و جهان غرب برآمد و اقتصاد خود را به اقتصاد بازار آزاد تبدیل کرد. در نتیجه، ماشین تبلیغاتی حزبالله دیگر از ویتنام و مقاومت آن با آمریکا صحبتی نکرد و در قبال تحولی که در ویتنام به وقوع پیوست، سکوت اختیار کرد.
در حالیکه حزبالله شعارهایی مبتنی بر ترجیح هانوی بر هنگکنگ سرمیداد، رفیق حریری برای بازسازی لبنان و توسعه اقتصاد کشور میکوشید و همین امر، منجر به کشته شدن او و متوقف شدن پروژه «هنگکنگ» در لبنان شد. حزبالله برای نمایش قدرت تسلیحاتی و تثبیت هژمونیاش بر لبنان، راهبرد ترور شخصیتهای مهم لبنان را ادامه داد و کوشید به همه ثابت کند که سرنوشت چهارمین پایتخت عربی را نیروی قدس سپاه پاسداران ایران تعیین میکند و رهبران و نهادهای تصمیمگیری لبنان، از جمله نهاد ریاستجمهوری، جز اینکه ابزارهایی تزیینی برای دکور نظام سیاسی در لبنان باشند، نقش دیگری در تصمیمگیریهای مهم و حیاتی کشور ندارند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
حزبالله لبنان در سالهای گذشته جامعهای نظامی و ایدئولوژیک ایجاد کرده است که به شدت به نظم و تنوع سلاحهای آن، از جمله موشک، پهپاد، و خودروهای زرهی، وابسته است. این جامعه دارای انبارهای سلاح، مراکز آموزشی، سنگرها، تونلهای مختلف، بیمارستانهای سیار، و آمبولانسها است. افزون برآن، سازمانهای دیگری نیز، مانند مدارس «طلایهداران مهدی»، نیروگاهها، انبارهای کالا و مواد غذایی، نهادهای ساختمانسازی و تهیه و تولید مبلمان، و بانکهای اعتباری مانند موسسه «قرض الحسنه»، به منظور تعمیق وابستگی ایدئولوژیک و وفاداری بیشتر این جامعه با تهران، ایجاد شدهاند. از سوی دیگر، حزبالله پیوسته میکوشد تا از طریق نیروهای موسوم به «سرایای مقاومت لبنان»، با گروهها و فرقههای دیگر لبنان نیز ارتباط برقرار کند و حمایت آنها را جلب کند.
در این دوره از تاریخ لبنان، حزبالله در ظاهر طبقه سیاسی حاکم را به فساد متهم میکرد، در حالیکه در ازای سکوت دولت در قبال سلاحهای آن و تکرار این سخن که «سلاحهای حزبالله یک مسئله منطقهای است که دولت توانایی کنترل آن را ندارد»، حزبالله خود حامی اصلی فساد در کشور بود. حزبالله از پوشش طبقه سیاسی فاسد که در سایه قرارداد مارمیخائیل با جریان ملی آزاد لبنان به رهبری میشل عون به اوج رسیده بود، سود بسیاری برد.
این پوشش ننگین باعث شد که حزبالله میلیاردها دلار به لبنان آسیب برساند و شهروندان این کشور را از آرامش، رفاه، و شادی بازدارد. حزبالله، در حالیکه همواره مدعی است که از لبنان حمایت میکند، در تخریب اقتصاد، کاهش شدید نرخ برابری ارز، و انزوای لبنان از کشورهای منطقه و جهان، نقش فعال و گستردهای ایفا کرده است. افزون برآن، حزبالله در این دوره دست به اقدامهای نظامی متعددی زد که اقتصاد لبنان را به شدت تحت فشار قرار داد. در سال ۱۹۹۳، حزبالله «جنگ هفتروزه» را آغاز کرد. سپس، در آوریل ۱۹۹۶ آتش جنگ «خوشههای خشم» را برافروخت و این جنگ، زمینه را برای وقوع جنگ ژوییه ۲۰۰۶ (که پیامدهای منفی آن تاکنون هم ادامه دارد و منجر به تخریب زیرساختهای کشور شده است) فراهم کرد.
سازمان حزبالله به خسارتهای میلیارد دلاری که برای لبنان به بار آورد، اکتفا نکرد، بلکه کوشید از هرگونه تغییر و تحولی که هدف آن ایجاد اصلاحات، تامین امنیت، و سوق دادن کشور به سمت پیشرفت باشد، جلوگیری کند. به همین منظور، حزبالله نخست در برابر جنبشهای مردمی که خواستار اصلاحات بودند، شیوه ارعاب و خشونت در پیش گرفت و آنها را به شدت سرکوب کرد، سپس در انتخابات گذشته در ازای حمایت از طبقه حاکم فاسد، نامزدهای وابسته به حزبالله را تحت لوای «نمایندگان مردم» وارد مجلس لبنان کرد.
با این حال، واقعیت این است که سازمان حزبالله، بهرغم تلاشهایی که در طول ۴۰ سال گذشته انجام داده است، جز نزدیک به ۳۰ درصد از شیعیان لبنان، دیگر هیچ حامی و طرفداری ندارد.
(ادامه در بخش سوم و پایانی)