خلع سلاح حزبالله، بزرگترین تشکیلات نظامی غیردولتی لبنان، بحث تازهای نیست. از امضای موافقتنامه طائف تا پایان جنگ داخلی در ۱۹۹۰ و سپس صدور قطعنامه ۱۵۵۹ شورای امنیت سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۴، همه قدرتهای منطقهای و جهانی به استثنای جمهوری اسلامی ایران، مشترکاً خواهان خلع سلاح و انحلال تشکیلات نظامی حزبالله در لبنان هستند. اخیراً همزمان با انتشار گزارش شش ماهه مربوط به اجرای قطعنامه ۱۵۵۹ شورای امنیت، آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل گفته است دسترسی گروهها و سازمانهای غیردولتی به جنگافزار و اسلحه تهدیدی برای امنیت و ثبات لبنان است.
نگرانی مجامع بین المللی در مورد قدرت فزاینده حزبالله در مناسبات سیاسی لبنان، دخالت شبه نظامیان این گروه در سوریه و یمن به طرفداری بشار الاسد و حوثیها و احتمال اینکه پیامد این سیاست لبنان را از حاشیههای امن به متن خشونت پیچیده و چند بعدی خاورمیانه بکشد، نگرانی منطقی است. لبنان کشور کوچکیست. کشیده شدن پای لبنان در گیر و دار غولهای منطقهای چون عربستان، ایران و اسرائیل خطرناک است. هیچ یک از ارکان نظم سیاسی پس از جنگ داخلی لبنان توان مقابله با تکانههای اقتصادی، سیاسی و نظامی یک منازعه احتمالی تحمیل شده بر لبنان را نخواهند داشت.
حزبالله هرچند به لطف مناسبات استراتژیک با آخوندها در تهران به صورت گسترده در تار و پود سیاست و اقتصاد لبنان تنیده است و صاحب تشکیلات پیچیده نظامی است، اما برخلاف آن چه ادعا میشود به تنهایی در صورت بروز یک وضعیت غیرعادی امنیتی امکان حفظ تمامیت ارضی و استقلال لبنان را ندارد. ارتش لبنان نیز چنین ظرفیتی را به لحاظ تاریخی نداشته است. در اوایل دهه ۱۹۷۰ یکی از فاکتورهایی که به ظهور شبه نظامیان چپ کمونیستی، مسلمانان ملیگرا و گروههای شیعی کمک کرد، ضعف و از هم گسیختگی مدیریتی و سیاسی ارتش این کشور بود. پس از جنگ داخلی نیز مناسبات نابرابر سیاسی اقلیتهای مذهبی و قومی و دخالت کشورهای منطقه، بهویژه ایران، باعث شد تا حزبالله بر خلاف مواد موافقتنامه طائف از خلع سلاح شبه نظامیان خود سر باز بزند و در عوض به موازات موجودیت یک ارتش ضعیف در لبنان، با همکاری تهران به بزرگترین تشکیلات نظامی غیردولتی در منطقه تبدیل شود.
اتمام حجت سازمان ملل متحد و و به تعبیری "دعا گفتن" دبیر کل این سازمان، خوب است اما همسو با واقعیتهای عینی حزبالله و لبنان نیست. حزبالله تا رسیدن بهاینجا که اراده دولت و ملتی را با زور، با نیرنگ و با تهدید گروگان بگیرد، راه بسیار خونین و دشواری را پیموده است. برآورده شدن آرزوی صلحخواهانه اما غیر واقعی خلع سلاح حزبالله اگر فقط از توان ارتش لبنان و یا فقط وابسته به اعلامیههای معمولی و به دردنخور سازمان ملل بود، تا حالا برآورده شد بود. حزبالله با همین ساز و کار نظامی بخشی از تاریخ معاصر لبنان است. نظامیگرمی عمدهترین شاخصه هویت سیاسی حزب الله است. این هویت با مبارزات خونین در جریان جنگ داخلی، جنگ بر ضد نیروهای اشغالگر اسرائیل و سوریه، بمب گذاری، آدمربایی، حملات تروریستی در داخل و خارج از لبنان و جنگ به نیابت از رژیم ایران شکل گرفته است.
از منظر تشکیلات نظامی حزبالله یکی از قدرتهای نظامی خاورمیانه است. جنگ با ارتش اسرائیل در تابستان سال ۲۰۰۶ نشان داد که این گروه صاحب ساختار پیچیده نظامی و انواع تسلحیات سبک و سنگین است. این گروه ظرفیت بالایی در بسیج هزاران شبه نظامی فعال و هوادار خود در لبنان و خاورمیانه دارد. نقش حزبالله در کنار سپاه پاسداران ایران در جنگ داخلی سوریه، شکست داعش و حفظ رژیم بشار الاسد حیاتی بود. ظرفیت نظامی حزبالله مدیون کمکهای مالی و تسلحیاتی تهران و تنوع منابع درآمد حزبالله از اقتصاد لبنان و بنگاههای اقتصادی این گروه است. در عرصه سیاست داخلی، حزبالله در دو دهه گذشته پیروزمندانه از یک جریان فقط شیعی و نظامی به یک بازیگر قدرتمند داخلی تغییر ماهیت داده است. اکنون حزبالله نه تنها نمایندگان مستقل خود را در پارلمان لبنان دارد، بلکه همچنان شماری از کرسیهای کابینه را نیز در اختیار دارد. رئیس جمهوری مسیحی لبنان نیز با حزبالله میانه خوبی دارد. مسیحیان لبنان هم پیمانی با حزبالله را به مثابه یک سپر دفاعی در برابر تهدید احتمالی اسلامیستهای سنی- افراطی میبیند. سایر بازیگران داخلی نیز خطر به چالش کشیدن جایگاه سیاسی و نظامی حزبالله را به جان نمیخرند. چنان کاری با توجه به استفاده بیرویه سیاست ارعاب و تهدید توسط حزبالله، کار پر خطری برای مخالفان سیاسی حزبالله در درون لبنان است .
در حالی که بازیگران غیردولتی و دولتهای غیرمسئوول، توسعهطلب و جنگافروز همچنان تهدیدی برای امنیت جهان باقی میمانند، بررسی شرایط عینی لبنان و پیچیدگیهای خاورمیانه این نتیجه را به دست میدهد که خلع سلاح بازیگر قدرتمند و ستیزهجویی چون حزبالله نه عملی است و نه کمهزینه. در خاورمیانه، حزبالله بخشی از ماجرای خونین سیاستهای استعماری، اسلامگرایی، اشغال و توسعهطلبی است. معضل حزبالله جدا از سایر عناصر بحران خاورمیانه حل شدنی نیست.