کمتر از ۳ سال پس از تشکیل جمنا (جبهه مردمی نیروهای انقلاب)، اصولگرایان مکانیسم جدیدتری را برای شکلدادن به آرایش خود در انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ماه امسال ایجاد کردهاند که به اختصار «شاجا» (شورای ائتلاف جریان ارزشی انقلاب) خوانده میشود.
گرچه این سازوکار جدید قرار است پس از چند ناکامی بزرگ، جبهه رنگارنگ اصولگرایی را به یک پیروزی روحیهبخش برساند ولی سایه سنگین حوادث چند سال اخیر و جدالهای درونجبههای سبب شده تا دستیابی به وحدت حداکثری در جریان اصولگرایی دشوار باشد.
آرایشهای گوناگون اصولگرایان برای انتخابات
سازوکار انتخاباتی جریان اصولگرا در ۲ دهه گذشته اشکال مختلفی داشته و در هر دوره نامهای متفاوتی هم بر خود نهاده است. در انتخابات مجلس ششم، این جریان پس از ضربهای که در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۷۶ متحمل شد با نام ائتلاف خط امام و رهبری و در اتحاد با جامعه روحانیت مبارز سعی در بازآرایی خود کرد. نتیجه اولین تجربه وحدت برای آنها فاجعهبار بود و این ائتلاف تنها ۵۶ کرسی مجلس را در سراسر کشور به خود اختصاص داد. نکته جالب توجه اینکه حسنروحانی، رییسجمهور فعلی ایران یکی از افرادی بود که از شهر تهران در لیست این ائتلاف برای مجلس ششم گنجانده شد و البته رای نیاورد.
اصولگرایان بلافاصله پس از این شکست سازوکار جدیدی به نام «شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی» را شکل دادند. فرمانده و رییس این شورا، علیاکبر ناطق نوری و قائممقام آن حبیبالله عسکراولادی بود. در حقیقت این شورا دو پایه اصلی و چند پایه فرعی داشت. ناطق نوری به نمایندگی از جامعه روحانیت مبارز محور این شورا بود و عسکراولادی به نمایندگی از موتلفه، منابع مالی مورد نیاز را تامین میکرد. جمعیت ایثارگران و جامعه اسلامی مهندسین نیز در حکم پیادهنظام این شورا عمل میکردند. در این سازوکار جدید، تمرکز بر کاستن تدریجی از سهم نیروهای شناختهشده و معرفی چهرههای جدید بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نخستین تجربه انتخاباتی شورای هماهنگی نیروهای انقلاب، انتخابات شورای شهر دوم بود. در فضای یاس عمومی جامعه از اصلاحطلبان، این شورا با تشکیل ائتلافی به نام «آبادگران ایران اسلامی» اکثر کرسیهای شوراهای شهر در سراسر کشور و بهویژه شهر تهران را از آن خود کرد.
مهمترین نتیجه حاصل از نخستین پیروزی شورای هماهنگی نیروهای انقلاب، انتخاب محمود احمدینژاد بهعنوان شهردار تهران بود. کسی که ۲ سال بعد شگفتیساز شد و در انتخابات ریاستجمهوری با غلبه بر هاشمی رفسنجانی، قبای ریاست دولت را به تن کرد.
گرچه در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۴یکی از کاندیداهای اولیه شورای هماهنگی نیروهای انقلاب به پیروزی رسید، ولی حوادث چند هفته منتهی به انتخابات سبب شد تا این شورا پس از پیروزی احمدینژاد عملا به انحلال کشیده شود.
این شورا برای انتخابات ریاست جمهوری ۵ کاندیدا داشت و قرار بود بر مبنای آخرین نتایج نظرسنجیها ۴ نفر از این کاندیداها به نفع فردی که بیشتر مورد استقبال قرار گرفته است، کنارهگیری کنند. گزینه مورد حمایت ناطق نوری در این انتخابات علی لاریجانی بود. بخشی از جمعیت ایثارگران حامی قالیباف و بخشی دیگر حامی احمدینژاد و موتلفه نیز حامی علیاکبر ولایتی بودند. محسن رضایی نیز حامی جدیای در میان گروهای شکلدهنده به شورای هماهنگی نداشت. در آخرین روزهای تبلیغات انتخاباتی اختلافات در این شورا اوج گرفت و تصمیم نهایی برای حمایت از قالیباف نیز با تمکین ۴ کاندیدای دیگر مواجه نشد.
با راهیابی محمود احمدینژاد و هاشمی رفسنجانی به دور دوم انتخابات، شورا مشکلات بزرگتری پیدا کرد. ناطق نوری بهعنوان رییس شورای هماهنگی در دور دوم انتخابات از احمدینژاد حمایت نکرد و ترجیح داد در مقابل کاندیدایی که استراتژی انتخاباتیاش حمله به هاشمی است، حامی رفیق قدیمی خود بماند.
بلافاصله پس از این انتخابات و با کنارهگیری ناطق نوری، شورای هماهنگی نیروهای انقلاب متلاشی شد و از دل آن ائتلاف رایحه خوش خدمت (هواداران محمود احمدینژاد) و جبهه متحد اصولگرایان متشکل از جمعیت ایثارگران، موتلفه، پیروان خط امام و رهبری متولد شد.
در انتخابات دور هفتم، هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی، این سازوکار بهرغم چندپاره بودن، توانست اکثریت کرسیهای مجلس را تصاحب کند. البته این پیروزیها به مدد حذف چهرههای جناح مقابل از سوی شورای نگهبان و مشارکت پایین در انتخابات به دست آمد.
به جز اختلاف بر سر مشی و روش حکمرانی احمدینژاد، انتخابات هیات رییسه مجلس هشتم و رقابت علی لاریجانی با غلامعلی حدادعادل نیز زخمی جدی بر پیکر اصولگرایان وارد کرد. حدادعادل، رییس مجلس هفتم، مشاور عالی رهبر ایران و پدرزن مجتبی خامنهای، سیاسیترین فرزند آیتالله خامنهای، در برابر علی لاریجانی قرار گرفته بود که از حمایت چهرههای سنتی و ریشهدار محافظهکار در ایران برخوردار بود. انتخاب لاریجانی به ریاست مجلس و تداوم آن در سالها و دورههای بعد مجلس دو طیف جدید در میان اصولگرایان ایجاد کرد.
پس از انتخابات پرحاشیه سال ۸۸ و بالاگرفتن اختلافات محمود احمدینژاد با آیتالله خامنهای بر سر اختیارات رییسجمهور برای نصب و عزل وزرا و معاونین، جریان اصولگرا آرایش دیگری یافت. در سال ۱۳۹۰، جبهه پایداری از دل بخشی از حامیان سابق محمود احمدینژاد که نزدیک به مصباح یزدی بودند ایجاد شد. در انتخابات مجلس نهم در اسفند سال ۹۰ این جبهه توانست ۸۲ نماینده به مجلس بفرستد. بقیه جریان اصولگرایی نیز با سازوکاری به نام ۷+۸ بقیه کرسیهای اصولگرایان در آن مجلس را به نام خود زدند. چند نماینده پرسروصدا مانند کریمی قدوسی، حمید رسایی، مرتضی آقا تهرانی، مهدی کوچکزاده و روحالله حسینیان از افراد شاخص جبهه پایداری در مجلس نهم بودند که شکاف میان اصولگرایان حامی لاریجانی و اصولگرایان حامی حداد را علنی ساختند.
تولد پایداری، نه تنها اصولگرایان را به اتحاد نرساند بلکه جدایی میان آنها را فزونی بخشید. انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲ عرصه بروز شکل جدیدی از این اختلافات بود. سعید جلیلی، کاندیدای مورد حمایت این جبهه بود. بقیه جریان اصولگرا نیز حامی قالیباف، ولایتی و حدادعادل بودند. اختلاف بر سر مذاکرات هستهای و نحوه اداره آن بهانهای شد تا جدیترین و تعیینکنندهترین حملات در مناظرههای انتخاباتی از سوی علیاکبر ولایتی به جلیلی وارد شود. پیروزی حسن روحانی، کاندیدای مورد حمایت اصلاحطلبان، تغییر در شکل مذاکرات هستهای و از همه مهمتر حمایت لاریجانی از برنامههای روحانی، ۳ سال آخر مجلس نهم را به عرصه درگیری داخلی میان دو طیف اصولگرای حامی و مخالف لاریجانی تبدیل کرد.
در انتخابات مجلس دهم این دوپارگی همچنان باقی ماند و جبهه پایداری لیستی مستقل از جبهه متحد اصولگرایی ارائه کرد و ۲۳ کرسی به دست آورد. مخالفت با علی لاریجانی و حمله به دولت حسن روحانی دو شاخص اصلی نیروهای این جبهه در مجلس دهم تا اکنون بوده است.
متاثر از نتایج انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲، جریان چندپارهشده اصولگرایی در پاییز سال ۹۵ سازوکار دیگری برای انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ ایجاد کرد که «جمنا» (جبهه مردمی نیروهای انقلاب) نام گرفت. دو کاندیدای اصلی این سازوکار جدید ابراهیم رییسی و قالیباف بودند. گرچه این اتحاد جدید دستکم توانست موضوع کنارهگیری در روزهای آخر را حل کند ولی کنارهگیری قالیباف به نفع رییسی مانع پیروزی روحانی در دور دوم ریاستجمهوریاش نشد.
اصولگراها و معمای جبهه پایداری
جمنا به شکل ویژه سازوکاری بود که تنها در انتخابات ریاستجمهوری ۹۶ میتوانست محور عملیاتی اصولگرایان باشد. حمایت همزمان جبهه پایداری و بقیه جریان اصولگرا (به جز طیف علی لاریجانی) از ابراهیم رییسی محصول شرایط ویژه انتخابات ۹۶ بود و قابل تکثیر برای چندصد کاندیدای مجلس یازدهم نیست. به همین دلیل بزرگان جریان اصولگرایی در پاییز سال ۹۷ گردهم آمدند تا با هدف فتح مجلس یازدهم، «شاجا» (شورای ائتلاف جریان انقلاب اسلامی) را ایجادکنند.
محور این شورای جدید غلامعلی حدادعادل و ابراهیم رییسی است. گرچه چهرههای مانند محمدرضا باهنر، مصباحی مقدم، قالیباف، زاکانی و ... نیز در این شورا حضور دارند ولی دست بالا از آنِ حدادعادل بوده است.
به جز چهرههای پردهنشین جامعه روحانیت مبارز مانند علیاکبر ناطق نوری، حامیان محمود احمدینژاد و طیف علی لاریجانی نیز در این سازوکار جدید حضور ندارند. جبهه پایداری نیز حضور در این سازوکار را مشروط به تحقق خواستههایش کرده است. انتشار خبری در روزهای گذشته مبنی بر پیوستن پایداریها به این شورا نیز بلافاصله با واکنش سقای بیریا مواجه شد که گفت: «تعامل ما با دوستان اصولگرا به معنای اینکه ما عضو و جزئی از شورای ائتلاف اصولگرایان یا هر تشکل دیگری باشیم، نیست و هیچ روندی فعلا از سوی ما (جبهه پایداری) بهعنوان رویکرد مجموعه اصولگرایی تأیید نشده است.»
از دیگر سو دعوت نکردن از لاریجانی برای حضور در این شورا نیز محل اختلاف قرار گرفته است. جامعه اسلامی مهندسین تداوم حضور خود را در این شورا منوط به دعوت از علی لاریجانی کرده است. گرچه در چند هفته گذشته خبرهایی درباره دعوت از لاریجانی منتشر شده ولی تا اکنون وی در این شورا حضور نیافته است.
سازوکار جدید انتخاباتی اصولگرایان، آنها را به نقطهای رسانده که باید تصمیمهای سختی بگیرند. جریان اصولگرایی در شرایط فعلی ترکیب از دو بخش ناهمجوش است. بخش به شدت تندرو مانند جبهه پایداری، جمعیت ایثارگران و طیف حامیان حدادعادل از یک سو و موتلفه، جامعه روحانیت مبارز و نزدیکان علی لاریجانی. هر کدام از این دو بخش، حضور در این شورا را منوط به حذف یا کمرنگ شدن نقش دیگری کرده است. جبهه پایداری سرسختترین گروه در این میان است که نه تنها معتقد به بازنشستگی کامل لاریجانی است که شیوه تسهیم کرسیها میان گروههای مختلف حاضر در سازوکار انتخاباتی را نیز قبول ندارد.
در این میان حداد عادل روزهای سختی در پیش دارد. از یک سو او فاقد اعتبار و اقتدار برای ایجاد وحدت در میان این قبایل پراکنده است و از دیگر سو شکل دادن به «مجلس جوان انقلابی» که خواسته آیتالله خامنهای است بزرگتر از آن است که بتواند به تنهایی آن را عملی سازد. حذف جبهه پایداری از جریان اصولگرایی نیز انتخاب سختی است که میتواند تبعاتی غیرقابل پیشبینی برای شاجا در پی داشته باشد. قبول شروط جبهه پایداری نیز به معنای کنار رفتن طیف حامیان لاریجانی و بخش مهمی از جامعه روحانیت است. معمای جبهه پایداری برای اصولگرایان بازتابی از بحران بزرگتر جریان اصولگرایی است؛ چگونگی وداع کمهزینه با چهرههای قدیمی و خوشآمد به چهرههای «جوانِ انقلابی».