در عصر حاضر، برخی از طرفها، از جمله جنبشهای اسلام سیاسی، آیتالله خامنهای، رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران، و ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، میخواهند نظم کنونی جهان را برهم زنند و دست به ایجاد چنان تغییرات بنیادی بزنند که جهان را به قهقرا بکشاند. در این میان، چین که در طول قرنها خود را در حکم جهان کاملی میدانست که به آنچه فراتر از مرزهای آن است نیازی ندارد، اکنون خود را در آینه جهان میبیند و سعی دارد با راهاندازی طرحهای اقتصادی بزرگ همچون پروژه «کمربند و جاده»، نزدیکی با جامعه جهانی را در اولویت قرار دهد.
اسامه بن لادن، رهبر سازمان القاعده، جاهطلبی اسلام سیاسی را در تقسیم جهان به دو اردوگاه «خیر و شر» خلاصه کرد که جز تنش و درگیری هیچ رابطهای دیگری میان آنها وجود ندارد و هواداران این دو اردوگاه تنها در جبهههای جنگ با هم ملاقات میکنند؛ درست همانگونه که «رودیارد کیپلینگ»، نویسنده و شاعر مشهور انگلیسی، گفته است: «غرب غرب است و شرق شرق، و این دو هرگز به هم نخواهند رسید».
آیتالله خامنهای در پایان دیدار با شرکتکنندگان هفتمین اجلاس مجمع جهانی اهل بیت، گفت: «باید خطوط جداکننده و غیرواقعی بین جوامع اسلامی را کنار بگذاریم و بر خط جداکننده جهان اسلام و جهان کفر و استکبار تمرکز کنیم»؛ به این معنی که در مسئله لزوم ایجاد جدایی بین جهان اسلام و جهان کفر، افراطگرایی شیعی در قیاس با افراطگرایی سنی، اصرار بیشتری دارد. از این گذشته، با توجه به مفهوم «ولایت فقیه»، ایران مرکز جهان اسلام است و ولی فقیه، رهبر همه مسلمانان، و شکی نیست که در سایه چنین اندیشه و تفکری، دیگر هیچگونه مشروعیتی برای مرزهای کشورها باقی نمیماند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
آخرین سخنرانی پوتین پس از الحاق بخشهایی از خاک اوکراین به قلمرو روسیه، نیز بیانگر دیدگاه روسیه درباره جهانی است که متشکل از دو اردوگاه است: اردوگاه جهانخوار، فاسد، آزمند، و عاری از شرافت و اخلاق «غرب»، و اردوگاه «شرق» که به چنان ارزشهایی شخصی، اخلاقی و سنتهای خانوادگی پایبند است که آن را به سمت راستی و عدالت سوق میدهد، و این اردوگاه همواره قربانی سیاستهای غرب استعمارگر بوده است. جالب اینجا است که پوتین درحالی به سیاست اردوگاه شرق افتخار میکند که جنگ علیه اوکراین بهشدت ادامه دارد و روسیه برای ایجاد امپریالیسم جدیدی در منطقه تلاش میکند.
در واقع، پوتین جنگ کنونی را برای اهدافی فراتر از اوکراین راهاندازی کرده است. او در مقالهای که تابستان ۲۰۲۱ با عنوان «در باب وحدت تاریخی روسها و اوکراینیها» منتشر کرد، اهداف خود را آشکار کرده بود. تمرکز آن مقاله بر سه نکته بود:
۱ - مردم بلاروس، روسیه و اوکراین از یک تبارند: روسها مردمی باستانیاند که در سرزمینی بین دریای سیاه و دریای بالتیک ساکن بودهاند؛ همه آنها اصالتا از یک سرزمیناند و از کلیسای ارتدکس شرقی پیروی میکنند.
۲- هنگامیکه در سال ۱۹۲۲، بلشویکها اتحاد جماهیر شوروی را تاسیس کردند و به دنبال آن «جمهوری سوسیالیستی شوروی اوکراین» ایجاد شد، سرزمین روسیه «غصب شد».
۳- پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، غرب از اوکراین بهمثابه سکویی برای تهدید روسیه و حمایت از «نئونازیها» استفاده کرد.
در این مقاله پوتین به گونهای از لنین و اتحاد جماهیر شوروی انتقاد میکند، اما پتر کبیر و کاترین کبیر را میستاید و خود را تلویحا وارث آنها معرفی میکند.
فیونا هیل و آنجلا استنت از موسسه بروکینگز، در مقالهای با عنوان «جهانی که پوتین میخواهد» که در نشریه «فارن افرز» منتشر شده است، مینویسند: «بازی بزرگتر از تحولات کنونی اوکراین است»، زیرا پوتین خواهان ایجاد جهانی است که در آن روسیه ریاست «فدراسیون اسلاوی»، شامل بلاروس، اوکراین، روسیه و حتی بخش شمالی قزاقستان که دارای اکثریت اسلاوها است، را در دست داشته باشد. به گفته آنها، پوتین میخواهد سلطه روسیه در اوراسیا به رسمیت شناخته شود؛ البته نه به مثابه منطقه نفوذ روسیه، بلکه در حکم منطقه تحت کنترل آن.
شکی نیست که جهان کنونی بههیچوجه یکپارچه و متحد نیست، هرچند پدیده «جهانی شدن» نام آن را «دهکده جهانی» گذاشته است. برخورد خودخواهانه کشورهای ثروتمند با کشورهای فقیر در جریان همهگیری کرونا، تحولی بود که پرده از این واقعیت برداشت. با این حال، تقسیم جهان به دو اردوگاه مخالف و همیشه در جنگ، توهمی بزرگ و خطری بزرگتر از تصور است.
امروز جهان عملا دگرگون شده است و پس از فروریزی دیوار برلین، دیگر نمیتوان بین کشورها دیوار ایجاد کرد و باید اذعان کرد که از وابستگی متقابل کشورها و ملتها در عرصههای مختلف صنعت، کشاورزی، فناوری، پزشکی، اندیشه و فرهنگ، هرگز گریزی نیست.
© IndependentArabia