در حالی که ریزش مخاطب سینمای ایران طی دهه ۱۳۹۰ به شکل مداوم ادامه داشت، وضعیت گیشه بعد از آغاز اعتراضهای سراسری به وضعیت فاجعهباری رسیده و آماری که در پاییز ۱۴۰۱ ثبت شده، گویای همهچیز است. در این شرایط یکی از مهمترین تهیهکنندگان سینمای ایران با انتقاد از دولت، خواستار اکران فیلمهای خارجی برای نجات سینما شده است.
علی سرتیپی، رئیس انجمن پخش کنندگان سینمای ایران و یکی از بانفودترین چهرههای سینمایی در حوزه تهیه و توزیع فیلم روز ۱۸ آذر با انتقاد از مدیران دولتی که مدام اعلام میکنند «طرحهای حمایتی» برای اکران سینما دارند، گفت که تا به حال اتفاقی رخ نداده و «اقدام جدی» در این زمینه انجام نشده است.
اشاره سرتیپی به اظهارنظرهای محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که در ماههای اخیر صحبت از «بسته حمایتی» این سازمان برای اکران فیلم خبر داده و مبلغ آن را پنج میلیارد تومان اعلام کرده بود. این عدد در برابر ضرر و زیانی که سینماداران و صاحبان فیلمها متحمل شدهاند، بسیار ناچیز است.
به همین دلیل است که علی سرتیپی درخواست اجرای «راهکارها و روشهای نو» را داده است. او که در حوزه سینماداری هم فعال است و در چند پردیس سینمایی شراکت دارد، یکی از این روشها را «اکران چند فیلم خارجی خوب» دانسته است.
تابوی اکران فیلم خارجی
نمایش فیلم خارجی در ایران با وقوع انقلاب ۵۷ عملا به پایان رسید. آنچه در چهار دهه اخیر با عنوان فیلم خارجی به شکل پراکنده در سینماهای ایران روی پرده رفته است، نه ارتباطی با جریان اکران پیش از انقلاب دارد و نه از فرمولهای جهانی پذیرفته شده در سراسر جهان پیروی میکند.
به همین دلیل سینما در ایران مانند بسیاری از صنعتها به اسم «خودکفایی» و «بومیسازی» تبدیل به بازاری انحصاری برای محصولات داخلی شد و به شکل غیرطبیعی رشد کرد. کار به جایی رسید که در پایان دهه ۱۳۹۰ و در حالی که همهگیری کرونا رخ داده بود، آمار تولید فیلمهای بلند با پروانه ساخت سینمایی از مرز ۱۱۰ اثر در سال گذشت و در کنار فیلمهای بلندی که با پروانه ساخت ویدیویی تولید میشدند و در شبکه نمایش خانگی یا گروه هنر و تجربه به نمایش درمیآمدند، تعداد آثار سینمایی بلند از مرز ۲۰۰ فیلم در سال میگذشت.
همزمان با این رشد غیرطبیعی در دهه ۹۰، از یک سو تعداد سالن سینمایی مناسب برای عرضه این تعداد فیلم در کار نبود و از سوی دیگر هرقدر آمار تولید افزایش یافت، تعداد مخاطب رو به کاهش رفت. مناسبات غیرطبیعی و ناسالم تولید فیلم در ایران باعث میشد هیچ تهیهکنندهای از اکران نشدن یا شکست فیلمش در گیشه ضرر نکند. چون بودجه اغلب تولیدات را یا نهادهای دولتی میدادند یا از سرمایههای مشکوک خارج از سینما تامین میشد.
اما در تمام چهار دهه اخیر، بدنه تهیهکنندگان و پخش کنندگان فیلم برای مخالفت با اکران فیلم خارجی گوی سبقت را حتی از مدیران دولتی ربودند. سود آنها در حفظ این شرایط انحصاری بوده است و به خوبی میدانند در صورت نمایش فیلمهای روز سینمای جهان، کمتر مخاطبی به تماشای فیلم ایرانی مینشیند.
این سینماگران به همین دلیل با توسل به مفاهیمی مانند «سینمای ملی» همواره کوشیدند نظر همان معدود مدیرانی را که علاقهمند به نمایش محدود فیلمهای خارجی بودند، تغییر دهند. اما خیزش سراسری جاری در ایران که مانند تیر خلاصی بر پیکر نیمهجان صنعت انحصاری سینمای ایران بود، ظاهرا «فیلم خارجی» را به یکی از روشهای نجات تبدیل کرده است.
البته به دلیل ماهیت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، قوانین سختگیرانه سانسور و از سوی دیگر قطع ارتباط ایران با اقتصاد جهانی و نبود قوانین مرتبط با حق مولف، عملا امکان اکران گسترده و همزمان فیلمهای هالیوود و سایر کشورها در ایران وجود ندارد و آنچه در این سالها به شکل پراکنده در سینماها به عنوان فیلم خارجی به نمایش درآمده است، چندان قانونی نبوده است.
با این حال صنف سینماداران در سالهای اخیر به جمع طرفداران اکران فیلم خارجی پیوستهاند و آن را روشی برای جبران ضرر و زیان ناشی از قهر مخاطب میدانند. آنها حتی به نمایش نسخههای دیجیتال سانسور شده فیلمهای هالیوودی در چند سانس راضیاند، اما وزارت ارشاد علاقه چندانی به صدور مجوزهای لازم ندارد.
آمار تکان دهنده ریزش مخاطب سینما
در سالهای اخیر بخشی از انرژی و بودجه دولت صرف ساخت یا حمایت از احداث سالنهای سینمایی جدید شده است. در دورانی که سینما رفتن مردم رونق داشت، این سیاست منطقی به نظر میرسید. اما حالا مشکل اصلی آن است که سینما از مدار سرگرمی رایج و ثابت بیشتر مردم خارج شده است.
آماری که ماهنامه فیلم امروز در پایان آبان امسال از مقایسه فروش فیلمهای سال ۹۵ و ۱۴۰۱ منتشر کرد، نشان میداد طی شش سال تعداد مخاطب سینما حدود ۵۵ درصد کاهش یافته و از حدود ۱۹ میلیون و ۶۲۰ هزار بلیت فروخته شده طی هشت ماه اول سال ۹۵ به رقم ۸ میلیون و ۹۸۶ هزار رسیده است.
در واقع طی شش سال، اکران فیلم در ایران بیش از نیمی از تماشاگران خود را از دست داده است که وضعیتی فراتر از بحران را به نمایش میگذارد.
اما مقایسه آمار مخاطبان از ابتدای مهرماه امسال تا ۲۰ آذر با فصل قبل نشان میدهد که مخاطب سینما حتی امسال هم سقوط هولناکی داشته است. بر اساس آمار منتشر شده در سامانه مدیریت فروش و اکران سینما (سمفا) تعداد بلیتهای فروش رفته برای فیلمهای ایرانی در تابستان امسال بیش از ۴ میلیون و ۲۲۵ هزار بود که این تعداد در پاییز امسال به حدود یک میلیون و ۸۱۹ رسیده است.
بر اساس این آمار، سینمای ایران در پاییز امسال در مقایسه با تابستان حدود ۵۷ درصد مخاطبانش را از دست داده است. یعنی حتی در وضعیت رکود بعد از شیوع کرونا هم بحران جدیدی ایجاد شده است که بیش از هرچیز به وقوع اعتراضهای پس از کشته شدن مهسا امینی ارتباط دارد.
فارغ از خیزش سراسری در خیابانهای کشور طی ۱۲ هفته گذشته، آنچه به عنوان محصولات سینمایی در فضای رسمی و تحت نظارت حکومت عرضه میشود، از مطالبات مردمی بسیار دور است و مساله حجاب اجباری این دوری را بسیار بیشتر کرده است.
در حالی که بخش قابل توجهی از زنان ایران مخالفت خود با این اجبار را به شکل آشکار با کنار گذاشتن روسری و شروع شکل جدیدی از ظاهر شدن در اماکن عمومی نشان میدهند، در فیلمهای اکران شده این سه ماه، بازیگران زن حتی در مکانهای بسته موهای خود را پوشاندهاند.
این تضاد بین تصویر و واقعیت بعد از خیزش جاری دچار شکافی بزرگتر شده و فیلمها را به کاریکاتوری از وضعیت موجود تبدیل میکند که نه نسبتی با زندگی امروز جامعه ایرانی دارد و نه حتی جذابیت و سرگرمی در آن دیده میشود. از سوی دیگر، حالت روحی بسیاری از مردم تحت تاثیر خشونت افسار گسیخته نیروهای نظامی و امنیتی و قتل معترضان در خیابان به وضعیتی رسیده که سینما رفتن کاری بیهوده به نظر میرسد.
باید به این نکته هم توجه کرد که حتی سازندگان برخی فیلمهایی که برای کشاندن تعدادی از مردم به سالنهای سینما صاحب شانس تلقی میشدند، در این شرایط به اکران آثارشان علاقه ندارند. چون میدانند چیزی جز شکست در گیشه انتظارشان را نمیکشد.
سینمای ایران از یک سو با وضعیت قهر مخاطب دست به گریبان است و از سوی دیگر فشار نیروهای امنیتی بر سینماگرانی که با مردم معترض همراهی میکنند، مدام بیشتر میشود و آنها با احضار، بازداشت، ممنوعالخروج شدن و حتی محرومیت از معامله و خرید و فروش مواجهاند.
این چشمانداز تیره و تار که لایههای مختلف سینما از نیروی انسانی تا تولید تا نمایش را شامل میشود، صنعت سینما در ایران را در وضعیت ورشکستگی قرار داده است، حتی اگر مدیران سینمایی بکوشند با برگزاری جشنوارههای دولتی وضعیت را عادی جلوه دهند.