در تکتک مقاطع انقلاب ۱۴۰۱، تظاهرات و کارزارهای ایرانیان مقیم خارج از کشور در حمایت از اعتراضهای داخلی در تاریخ کشورهای غربی و تاریخ جوامع مهاجر ایرانی بینظیر بوده است. هیچ جامعه مهاجری در تاریخ جوامع غربی تا این حد متحد و منسجم و گسترده در حد ۱۵۰ تا ۲۰۰ شهر تظاهرات چند ۱۰۰ نفری تا چند ۱۰ هزار نفری (مجموعا صدها هزار نفر) از هموطنان خود برگزار نکردهاند. این اقدامها هم در تداوم جنبش در داخل و هم در تغییر افکار عمومی در کشورهای غربی موثر بودهاند.
تظاهرات ۸۰ هزار نفری برلین، ۲۰ هزار نفری لسآنجلس، ۵۰ هزار نفری تورنتو و ۱۲ هزار نفری استراسبورگ ایرانیان در دوران انقلاب ۱۴۰۱ در میان جوامع مهاجر ساکن آمریکای شمالی و اروپا رخدادهایی نادر بودند. در برخی شهرها مثل لندن و واشنگتن دیسی تظاهرات هر هفته ادامه داشته است. این اعتراضهای چند ۱۰ هزار نفری در سیاست کانادا و دول اروپایی در مواجهه با اقدامهای ضدحقوق بشری جمهوری اسلامی تاثیر مستقیم داشته است. دولت بایدن حداقل زبانی میگوید مذاکرات برجام را دنبال نمیکند؛ در حالی که پشت پرده تلاش میکوشد مذاکرات را احیا کند. دولت بریتانیا در حال نهایی کردن گذاشتن سپاه در فهرست گروههای تروریستی است.
در ۲۸ دی، اکثر نمایندگان پارلمان اروپا به گنجاندن موضوع تروریستی شناخته شدن سپاه پاسداران در قطعنامهای که قرار بود روز بعد در پارلمان اروپا به رای گذاشته شود، رای مثبت دادند. بر اساس رایگیری صورتگرفته، از ۶۳۸ نماینده حاضر، ۵۹۸ نماینده به گنجانده شدن موضوع تروریستی اعلام شدن سپاه در قطعنامه رای مثبت و فقط ۹ نماینده رای منفی دادند و رای ۳۱ نماینده پارلمان اروپا نیز ممتنع بود.
در ۲۹ دی، نمایندگان پارلمان اروپا با ۳۱۳ رای مثبت از ۵۴۵ نماینده حاضر، به شورای اروپا پیشنهاد کردند که نام سپاه پاسداران و نهادهای وابسته به آن مانند بسیج و سپاه قدس در فهرست سازمانهای تروریستی گنجانده شوند. این امر نشان از موفقیت کارزار ایرانیان به عنوان یک گروه یا قشر اجتماعی در گذاشتن سپاه در فهرست تروریستی است. رمز این موفقیت چیست؟
مخرج مشترک ایرانیان مقیم خارج
ایرانیان مقیم خارج (اکثر قریب بهاتفاق در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی و استرالیا) خواه مهاجران اجتماعی و اقتصادی و خواه پناهندگان سیاسی، یک قشر اجتماعیاند، به چهار دلیل:
۱ــ آنها اکثرا تحصیلکردهاند و در کشورهای غربی، مشاغل یقهسفید دارند. ایرانیان از موفـقترین جمعیتهای مهاجر در کشورهای غربی بودند و هستند. آنها به تحصیل اهمیت میدهند و فرزندانشان نیز اکثرا با تحصیل ارتقای اجتماعی پیدا میکنند. ایرانیان در یک دهه اخیر در سیاست کشورهای غربی نیز جای پای محکمی پیدا کردهاند و نمایندگانی در پارلمانهای اروپایی یا مجالس محلی در آمریکای شمالی دارند.
۲ــ آنها در کنار پذیرش هویت جدید غربی خود (کانادایی، آمریکایی، بریتانیایی، استرالیایی، فرانسوی و ...) هویت ایرانی خود را حفظ کردهاند. این هویت حداقلی و در محدوده میراث ایرانی مثل عید نوروز و چهارشنبهسوری و شب یلدا و غذاها و موسیقی ایرانی است اما آنها را به همدیگر پیوند میدهد.
۳ــ بر خلاف مهاجران آسیایی (مثل چینیها) و آمریکای جنوبی (بهجز کوباییها) که در مورد تحولات جامعه مادر خود دغدغه چندانی ندارند، مهاجران ایرانی به تحولات ایران اهمیت میدهند و این تحولات را دنبال میکنند. بخش قابلتوجهی از مخاطبان رسانههای فارسیزبان خارج کشور مهاجران ایرانیاند (تا ۷۰ درصد برای برخی از سایتهای اینترنتی).
۴ــ علیرغم ایجاد محدودیت برای سفر ایرانیان مهاجر به داخل کشور و گروگانگیری از میان دوتابعیتیها برای معامله با دول غربی، ایرانیان مهاجر رابطه با سرزمین مادری خود را حفظ میکنند و از همین جهت بر این جامعه تاثیر میگذارند. بخشی از آنها به همین دلیل سالها است در برابر اعمال رژیم فاشیستی اسلامی سکوت پیشه کردهاند تا بتوانند به سرزمین مادری خود سفر کنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
با توجه به نکات فوق، ایرانیان مهاجر نهتنها بر داخل کشور (با فعالیت فرهنگی و رسانهای) بلکه بر سیاست خارجی دولتهای غربی در حوزه ایران تاثیرگذارند. از همین جهت، جمهوری اسلامی ترغیب و تحریض شد برای پیشبرد اهدافش، یک لابی تحت عناوین متعدد از ایرانیان مقیم خارج کشور شکل دهد و آن را به طرق مختلف تامین مالی کند.
مقامهای جمهوری اسلامی به مدت چهار دهه تصور میکردند که مهاجرت مخالفان دست آنها را برای پیشبرد برنامهها و یکدست کردن حکومت باز میگذارد و مهاجران نمیتوانند در داخل نقشی داشته باشند. کارزارهای ایرانیان مقیم خارج طی انقلاب ۱۴۰۱ این فرض را باطل کرد.
تاثیر و تاثر ایرانیان مقیم خارج بر انقلاب ۱۴۰۱
رمز موفقیت کارزارهای ایرانیان مقیم خارج در اندرکنش با انقلاب درون کشور است. آنها از سه جهت بر جنبش انقلابی تاثیر گذاشتند و از سه جهت از آن تاثیر پذیرفتند. این قشر هم با حضور خیابانی و فعالیت در رسانههای اجتماعی، پیام داخل کشور را به سراسر دنیا مخابره کردند، هم به معترضان داخلی قوت قلب دادند که تنها نیستند و هم به مقامهای کشورهای میزبان خود برای کنار گذاشتن سیاست مماشات فشار وارد آوردند. این جنبش آنها را که در خارج پراکندهاند، کنار هم قرار داد و نیز نسل دوم و سوم آنان را با میراث فرهنگیشان آشناتر کرد. تظاهرات خیابانی همچنین به افزایش سرمایه اجتماعی ایرانیان در خارج کشور منجر شد. وقتی گروهی از افراد برای ماهها با هم باشند و سفر کنند (با اتوبوس و هواپیما به برلین و استراسبورگ) پیوندهای میان آنها عمیقتر میشود.
اتهامهای بیاساس
در این میان، افرادی مثل احمد زیدآبادی، محمدرضا جلایی پور و بوقهای سپاه مثل جوان و فارس ایرانیان مقیم خارج را مسئول فرستادن جوانان به خیابانها و کشته و اعدام شدن، در عین عافیتطلبی خود، معرفی میکنند. این سخن چهار مشکل اساسی دارد:
۱ــ نظریه توطئه؛ به این معنا که اعتراضهای داخلی در خارج از کشور برنامهریزی، سازماندهی و تحریک میشود که از اساس باطل است. کسی در خارج کشور مهسا امینی را نکشت و اعتراضها از خارج کشور آغاز نشد. ایرانیان خارج کشور عینا شعارهای داخل را تکرار میکنند.
۲ــ این ایرانیان خارج کشور نیستند که جوانان ایرانی را در داخل میکشند و اعدام میکنند. حکومت به چنین کاری اشتغال دارد. کسانی که ایرانیان خارج از کشور یا رسانهها را مقصر معرفی میکنند، حکومت را مبرا از قتل معرفی میکنند که امری خلاف واقع است. همچنین وقتی حکومت در اعتراضهای آبان ۱۳۹۸ حدود ۱۵۰۰ تن را کشت و اعتراضها از گران شدن بنزین شروع شد، چگونه خارجی در آن دست داشت؟
۳ــ ادعای فوق تحقیر ایرانیان معترض داخل کشور است که یعنی از خود هیچ ارادهای ندارند و منتظرند دستور از خارج صادر شود و آنها به خیابان بریزند.
۴ــ اینها متوجه نیستند آن دسته از ایرانیانی که به دلایل سیاسی مهاجرت کردهاند برای حفظ جانشان چنین کردهاند. عامل مهاجرت آنها قساوت حکومت است و نه راحتطلبی مهاجران. در این ادعای دوم، نیز جنایتکار بودن حکومت مفروض گرفته میشود. البته اعلام وزیر اطلاعات دولت رئیسی مبنی بر مجازات ایرانیان معترض خارج کشور هم نشان میدهد که آنها راحتطلبی پیشه نکردهاند چون اعتراضهای آنها همراه با ریسک است.
آن بخشی از اصلاحطلبان که مدام به مخالفان خارج کشور حمله میکنند، این کار را برای ابراز وفاداری به حکومت و پیدا کردن حاشیهی امن برای انتقاد از سیاست داخلی حکومت انجام میدهند. برای ماندن در سیاست آن هم در کشوری که سیاست یعنی دروغبافی و تحقیر مردم و دشمن سازی، چنین کاری همذات پنداری با حکومت توتالیتر است.
بخشی از این اتهامهای توخالی مبتنی بر این پیشفرض است که ایرانیان خارج کشور جوانان ایرانی را در معرض خطر قرار مـیدهند تا حکومت سقوط کند و آنها در داخل قدرت را به دست بگیرند. این تصور در مورد ایرانیان خارج کشور بالاخص آنها که در اروپا و آمریکا زندگی میکنند، بسیار سادهلوحانه است. اکثر قریببهاتفاق ایرانیانی که با زحمت و تلاش بسیار مهاجرت کرده و در کشورهای غربی جا افتادهاند، حتی پس از جمهوری اسلامی برای زندگی به ایران باز نخواهند گشت. آنها دوست دارند سری به خانواده بزنند، یادی از گذشتهها کنند، سفری در داخل بروند و ایرانیان را در رفاه و شادی و آرامش ببینند و بعد به کشور دوم خود بازگردند.
یکی از دلایلی که ایرانیان خارج کشور با این جنبش همراهی میکنندــ در کنار انساندوستیــ غم غربت و آرزوهای ازدسترفته در شکل دادن به ایرانی توسعهیافته و آزاد است. از این جهت جز خیرخواهی انگیزه دیگری برای حرکتها و کارزارهای ایرانیان خارج کشور متصور نیست.